حوزه علمیه فاطمیه(علیها سلام) خورموج
این وبلاگ متعلق است به حوزه علمیه خواهران فاطمیه خورموج،
لطفا جهت انتشار فرهنگ ناب تشیع ما را از نظرات سازنده خویش بهره مند سازید.
«یا علی»
این وبلاگ متعلق است به حوزه علمیه خواهران فاطمیه خورموج،
لطفا جهت انتشار فرهنگ ناب تشیع ما را از نظرات سازنده خویش بهره مند سازید.
«یا علی»
26 مرداد ماه، سالروز آزادي و بازگشت دليران ايران زمين به آغوش وطن، گرامي باد.
باغبان شقايق هاي خونين ايران، فرمودند:
اگر روزي اسرا برگشتند و من نبودم، سلام مرا به آنها برسانيد و بگوئيد:
«خميني، به فكرتان بود.»…!
************************************
خورشید آرام آرام، از پس کوه ها بیرون آمد و بر سقف آسمان پدیدار شد و پرتوهای طلایی اش را بر زمین پراکند. رادیو بغداد در صبح روز 24 مرداد ماه، خبر ارسال نامه ای را از سوی صدام و خطاب به رهبر و ریاست جمهوری، اعلام کرد. وی در خلال نامه به تمام خواست های مشروع ایران جواب مثبت داد. پس از شنیدن این خبر موجي از شادی به پا خاست. همگان دست به سوی آسمان بردند و جبین بر خاک ساییدند و سجده شکر به جای آوردند.
خوش آمديد اي سرافرازان…
آن چه در ادامه می آید، خلاصه ای است از نامه سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی خطاب به برادرشان که در آمریکا سکونت دارد:
«برادر!
دلم میخواست امروز که ایران، این پسر گم شده، بعد از قرنها میرود که به آغوش خانواده خویش بازگردد، در کنارم بودی و با هم زیر لوای اسلام عزیز و در کنار امام خمینی، این فرزند راستین محمد (ص) و این نشانه خدا بر زمین، جهاد میکردیم.
گرفتار تاریکی بودیم که امام خمینی از قلب تاریخی که میرفت تا فراموش شود، چون محمد (ص) فریاد برآورد که «و اعتصمو بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا» همه به ریسمان خداوند چنگ بزنید و بیاویزید و پراکنده نشوید و ما که هنوز دست و پا میزدیم تا به خویشتن خویش بازگردیم، از این سخن تازه شدیم و دریافتیم که آن چه میجستیم، یافتهایم و به یقین رسیدیم. و حتی من که همواره بویی از محمد در مشام داشتم، در آغاز باور نمیکردم که در این ظلمتکده زمین بتوان نقبی به سوی نور زد که ابعاد آنچه روی داد، آن همه گسترده بود که زمین را در بر میگرفت و خدا این تردید را که جز لمحهای به طول نینجامید بر من ببخشاید و برق یقین بیهیچ واسطهای بر دلم نشست، همانگونه که بر کوه سینا و ایمان آوردم.
و برادر! زمان گم شد و مکان و کویر بود و آنکه دعوت به حق میکرد محمد (ص) بود و خدا را شکر که گوش ایمان من به آوای الله آشنا بود و نمیدانی که چه خوش بود. با همان عشقی که اباذر با محمد (ص) بیعت کرد، ما به امام خمینی پیوستیم. و برادر، او را ندیدهای: دست خداست بر زمین؛ آن همه به صفات خداوندی آراسته است که هنگامی که دست محبتش را بر سر شیفتگان بالا میآورد، سایهاش زمین و آسمان را میپوشاند و آن زمان که از حکمت و عرفان سخن میگوید، میبینی که او خود نفس حقیقت است. من بوی خوشش را از نزدیک شنیدهام و صورتش را دیدهام که قهر موسی را دارد و لطف عیسی را و آرامش سنگین محمد (ص) را.
برادر!
ایران، مادر تمدن نوینی است که معیارها و مقیاسهایی دیگر دارد و حکمت و فلسفهای دیگر و هنری دیگر و … ادبیاتی دیگر. من هرگز نمیتوانم وسعت مکتبی و فرهنگی این انقلاب را در این نامه تصور کنم، اما برایت باز هم خواهم نوشت، هر چند که وقتم بسیار تنگ است.
مادر به تو گفت (در پشت تلفن) که من کار پیدا کردهام. این چنین نیست؛ من زندگی یافتهام. عشق خمینی بزرگ و عظمت فرهنگی آنچه میگوید، مرا آن چنان شیفته خود ساخته است که نمیتوانم جز به حکمتی که در حال تدوین آن هستیم، بیندیشم و جز به فرهنگی که در حال احیای آن هستیم بیندیشم و جز به فرهنگی که در حال احیای آن هستیم … و این فرهنگ آن همه با آن فرهنگ کهنه و منحط غرب متفاوت است و آن همه از آن فاصله دارد که نمیتوان گفت.
کارم در راه خداست (فی سبیل الله) و برای آن پولی دریافت نمیکنم. تنها سهمی اندک از بیتالمال میبرم که خورد و خوراک را بس باشد و بس. جهادی را که آغاز کردهایم، امام خمینی «جهاد سازندگی» نام نهاده است. شمشیرمان قلم است و بیل و کلنگ، و در راه سازندگی ایرانی آزاد گام نهادهایم؛ ایرانی که منشاء حرکت نوین تاریخ و خاستگاه فرهنگ نوینی است که دنیای تاریک را سراسر در بر خواهد گرفت.
والسلام برادرت مرتضی (1358)»
«رژیم صهیونیستی در قواره و اندازهای نیست که در صف دشمنان
ملت ایران به چشم بیاید و اگر غلطی از آنها سربزند، جمهوری
اسلامی، تل آویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد»
*****
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی ءاله الطّیبین الطّاهرین المنتجبین المعصومین سیّما بقیّةالله فی الأرضین. السّلام علی الصّدّیقة الطّاهرة فاطمة بنت رسول الله صلّی الله علیها و علی ابیها و بعلها و بنیها.
به همهی برادران و خواهران عزیزی كه در این محفلِ گرم و پرشور حضور یافتهاند، سلام و تبریك عرض میكنم و خدا را از اعماق دل سپاسگزارم كه فرصت عنایت كرد و مهلت داد تا یك بار دیگر و یك سال دیگر و یك نوروز دیگر، در جوار بارگاه ملكوتی حضرت ابا الحسن الرّضا (علیه ءالاف التّحیّة و السّلام) در جمع شما مردم عزيز مشهد و زوار محترمی كه از اكناف كشور حضور دارند، امكان و توفيق ملاقات و ديدار پيدا كنم و با شما دربارهی مسائل جاری و مهم كشور سخن بگويم. از خداوند متعال مسئلت ميكنيم كه دل ما را و زبان ما را هدايت فرمايد و آنچه مورد رضای او است، بر قلب و زبان ما جاری شود. اين هم يك توفيق بزرگی است كه در عيد نوروز، در كنار شادیها و زيبائیهائی كه در طبيعتِ نوروز وجود دارد، اين فرصت، هر ساله برای ما دست ميدهد كه در چنين روزی در جمع شما مردم، به مسائل كشور و ارزيابی وضع كنونی خود و نگاه به گذشته و آيندهی خود بپردازيم؛ با يك نگاه اجمالی، وضع دخل و خرج يكسالهی خودمان را در ابعاد كلان ملی بررسی كنیم، محاسبه كنیم؛ محاسبهی نفس ملی، محاسبهی نفس عمومی. همچنان كه در مسائل شخصی، محاسبهی نفس برای ما لازم است ــ كه فرمود: «حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا»؛[1] باید محاسبهی كار خود و اعمال خود و حركات شخصی خود را داشته باشیم ــ محاسبهی ملی هم یك كار بااهمیت و پرارزش است؛ خودمان را محاسبه كنیم، به خودمان نگاه كنیم؛ آنچه را كه بر ما گذشته است، بار دیگر مورد نظر قرار دهیم؛ از آن درس و عبرت بگیریم، برای آینده بهره ببریم.
برادران و خواهران عزیز توجه كنند كه ما ملت ایران، فقط خودمان نیستیم كه به مسائل خودمان نگاه میكنیم و آن را تقویم و ارزیابی میكنیم؛ كسان دیگری هم هستند كه كار ما را مورد مطالعه قرار میدهند؛ دربارهی مسائل ما، كارهای ما، اقدامات ما قضاوت ميكنند و نظر ميدهند. ملتهائی هستند كه از تجربههای ما استفاده ميكنند، بعضِ ديگری هستند كه به مطالعهی اوضاع ملت ايران اشتغال دارند؛ از پيشرفتهای ما خرسند ميشوند، از موفقيتهای ما خوشحال ميشوند؛ ما اگر پيروزی به دست بياوريم، آنها احساس پيروزی ميكنند؛ اگر تلخی و تلخكامی در كار ما باشد، آنها تلخكام ميشوند. كسان ديگری هم در دنيا هستند كه كار ما را زير ذرهبين دارند، كار ما را مطالعه ميكنند؛ آنها بعكس، از لغزشهای ما خوشحال ميشوند، از موفقيتهای ما احساس دلتنگی ميكنند، بدخواه ملت ايرانند؛ اينها هم كار ما را زير نظر دارند. اينها عمدتاً كسانی هستند كه در طول سالهای متمادی همه چيز اين كشور در اختيار آنها بوده است، بر همهی امور كشور ما مسلط بودند؛ انقلاب آمده است دست اینها را كوتاه كرده؛ لذا با انقلاب بدند، با مردم انقلابی بدند، با حكومت انقلابی بدند، با نظام انقلابی دشمنند. بنابراین ما زیر نظر جامعهی بزرگی از آحاد بشر هستیم؛ كار ما را نگاه میكنند، عمل ما را می سنجند.
بنابراین ما كه به عملكرد خودمان و برنامهی گذشته و آیندهی خودمان نگاه میكنیم، نگاهمان بايد واقعبینانه باشد؛ ارزیابی ما ارزیابی درستی باشد. بعضی از مردمِ خود ما وقتی به اوضاع كشور نگاه میكنند، فقط ضعفها را میبینند؛ گرانی را میبینند، افت تولید در برخی از واحدهای تولیدی كشور را میبینند، فشارهای دشمنان را میبینند. این نگاه، نگاه ناقصی است. بنده نگاه متفاوتی دارم. من وقتی به اوضاع كشور و اوضاع ملتمان نگاه میكنم، یك میدان عظیم پرچالشی را مشاهده میكنم كه ملت ایران در این میدان، به رغم دشمنان، سربلند و پيروز ظاهر شده است.
ضعفها هست، مشكلات هست؛ در مجموعهی حوادث و رويدادهای كشور، تلخیها و تلخكامیهائی وجود دارد؛ ولی كسانی از قدرتمندان مادی عالم، با همهی وجود تلاش كردند كه ملت ايران را فلج كنند؛ اين را به زبان آوردند. آن خانم بیكفايتی كه مسئوليت سياست خارجی كشور آمريكا را بر عهده داشت، سينهاش را سپر كرد و گفت ميخواهيم تحريمهائی در مورد جمهوری اسلامی اعمال كنيم كه ايران فلج شود! اين را صريحاً به زبان آوردند. و حالا عرض خواهم كرد كه فعاليتها و اقدامهاي آنها چه بود و چه شد و به كجا انجاميد. بنابراين از يك طرف، تلاش دشمن است در اين عرصهی عظيم و ميدان بزرگی كه ملت ايران در آن به چالش و مقابله با دشمن سرگرم است؛ از طرف ديگر، وجود دستاوردهای بزرگی است كه نشاندهندهی ظرفيت و قدرت و هوشمندی اين ملت بزرگ است. وقتی انسان اين صحنه را ملاحظه ميكند، مثل صحنهی هماورديِ ورزشكاران قدرتمندی است كه زحمت و تلاش و كوشش و خستگی در آن هست، اما يك قهرمان، در اين ميدان موفق ميشود، پيروز ميشود؛ همه او را تحسين ميكنند و آفرين ميگويند. اين قهرمان در اين صحنهی عظيمی كه در مقابل چشم ما است، ملت ايران است. هر كس اين صحنه را درست ببيند و درست مطالعه كند، به ملت ايران آفرين ميگويد؛ همچنان كه ما امروز صدای آفرين هوشمندان نكتهبين دنيا را ميشنويم كه از ميان همان كشورهائی كه دشمن و بدخواه ملت ايرانند، نخبگان سياسی، نخبگان دانشگاهی، افراد دنياديده و مجرب كه اوضاع را زير نظر دارند، به ملت ايران آفرين ميگويند. اين عرصهای است كه در مقابل چشم ما است. بنابراين نگاه كردن و فقط به ضعفها چشم دوختن، غلط است. بايد ديد مجموعهی اين تلاشها در سطح كشور چگونه انجام ميگيرد و به چه سرانجامی منتهی ميشود. با اين ديد وقتی به صحنه نگاه كنيم، بايد به ايران و ايرانيِ مسلمان آفرين بگوئيم.
گفتيم بعضیها از پيشرفت ملت ايران غمگين و ناراحت ميشوند. اينها چه كسانی هستند؟ اين را بعد عرض خواهم كرد. دشمنانی كه مايل نيستند پيشرفت و ترقی و رشد همهجانبهی ملت ايران را ببينند، دو كار عمده در برنامهی آنها وجود دارد: يكی اين كه تا آنجائی كه بتوانند، مانعتراشی كنند كه ملت نتواند به اين پيشرفتها و رشد دست پيدا كند؛ با تحريم، با تهديد، با مشغول كردن مديران به كارهای درجهی دو و فرعی، به منعطف كردن حواس ملت بزرگ ايران و نخبگان كشور به كارهائی كه در فهرست كارهای اصلی آنها قرار ندارد؛ يعنی مانع شدن عملی.
كار دوم اين است كه در تبليغاتِ خودشان پيشرفتها را انكار كنند. امروز یك شبكهی تبلیغاتیِ بسیار عظیم با هزاران رسانه از انواع گوناگون رسانهها در دنیا مشغول به كار است، برای اینكه اثبات كند كه در ملت ایران، در كشور ایران پیشرفتی صورت نمیگیرد؛ پیروزیهای ملت را انكار كنند؛ اگر ضعفهائی وجود دارد، این ضعفها را بزرگ و عمده كنند و در مقابل چشم همه قرار دهند؛ اما قوّتها و نقاط جوشش را ــ كه در سراسر كشور و در هر گوشه و كنار، خود را به انسانهای منصف نشان میدهند ــ از چشمها پنهان كنند.
رئیس جمهور آمریكا در نطق رسمی، از مشكلات اقتصادی ایران حرف میزند؛ مثل اینكه از پیروزی خود دارد صحبت میكند؛ كه بله، در ایران پول ملی افت كرده است، مشكلات اقتصادی اینچنین و آنچنان است. البته او به قوّتهای این ملت، به تلاشهای مثبت و سازندهای كه در این كشور دارد انجام میگیرد، به پیروزیهای بزرگ این ملت اشارهای نكرده است و هرگز نخواهد كرد. سی سال است كه ما با چنین چالشی مواجهایم ــ كه من در ارزیابی این سی سال، بعداً یك كلمه عرض خواهم كرد ــ اما چالشی كه ملت ایران با آن مواجه است و دشمنانی ــ هم در عمل و هم در تبليغات ــ كوشش ميكنند مانع بروز و ظهور رشد چشمگير كشور ايران كه در سايهی اسلام زندگی ميكند، بشوند، امروز چند برابر است.
سال 91 كه گذشت، يكی از سالهای بسيار پر كار برای دشمنان ما در اين زمينه بود. آنها گفتند ميخواهيم ملت ايران را با تحريمها فلج كنيم. اگر جمهوری اسلامی سر پا باشد، بانشاط باشد، رو به پيشرفت باشد، آنها در دنيا بیآبرو ميشوند؛ لذا اگر ميتوانند، بايد نگذارند؛ و اگر كار از دستشان خارج شد، لااقل در تبليغات جور ديگری اين مطلب را منعكس و وانمود كنند. اينها اين دو كار را امروز با شدت بيشتری انجام ميدهند؛ هم ممانعت عملی ــ با فشار، با تهديد، با تحريم و امثال اينها ــ هم با تلاش تبليغاتی برای كوچك نشان دادن نقطههای قوّت، و بزرگ نشان دادن نقطههای ضعف.
عرض كرديم دشمنانی هستند. اين دشمنان چه كسانی هستند؟ لانهی اصلی توطئه عليه ملت ايران كجاست؟ پاسخ به اين سؤال، دشوار نيست. امروز سی و چهار سال است كه هرگاه نام «دشمن» برده ميشود، ذهن ملت ايران متوجه دولت آمريكا ميشود. خوب است دولتمردان آمريكا به اين نكته توجه كنند و اين را بفهمند كه ملت ايران در طول اين سی و چند سال چيزهائی ديده است، مراحلی را گذرانده است، كه تا ميگويند دشمن، ذهن ملت ايران متوجه به آمريكا ميشود. اين مسئلهی بسيار مهمی است برای يك دولتی كه ميخواهد در دنيا با آبرو زندگی كند؛ اين مسئله، مسئلهی قابل توجه و قابل دقتی است؛ بايد روی اين مسئله تكيه كنند. مركز توطئه اينجا است، اساس دشمنی اينجا است.
البته دشمنهای ديگری هم هستند كه ما اينها را در درجهی اول و در رديف اول به حساب نمیآوريم: دشمن صهيونيستی هم هست، منتها رژيم صهيونيستی در قواره و اندازهای نيست كه در صف دشمنان ملت ايران به چشم بيايد. گاهی سردمداران رژيم صهيونيستی، ما را تهديد هم ميكنند؛ تهديد به حملهی نظامی ميكنند؛ اما بهنظرم خودشان هم ميدانند، و اگر نميدانند، بدانند كه اگر غلطی از آنها سر بزند، جمهوری اسلامی «تلآويو» و «حيفا» را با خاك يكسان خواهد كرد. دولت انگليسِ خبيث هم با ملت ايران دشمنی ميكند؛ اين هم يكی از دشمنان سنتی و قديمی ملت ايران است؛ منتها دولت انگليس نقش مكمل آمريكا را در اين ميدان بازی ميكند. خود دولت انگليس استقلالی ندارد كه انسان او را يك دشمن مستقلی به حساب بياورد؛ دنبالهروِ آمريكا است.
بعضی از دولتهای ديگر هم دشمنیهائی دارند. من اينجا مناسب ميدانم كه بگويم مسئولين دولت فرانسه هم در چند سال اخير دشمنیهای آشكاری با ملت ايران كردهاند؛ اين يك ناهوشمندی از سوی دولتمردان فرانسه است. انسان عاقل، بخصوص سياستمدار عاقل، هرگز نبايد انگيزهی اين را داشته باشد كه موجودی را كه دشمن او نيست، تبديل به دشمن كند. ما با دولت فرانسه، با كشور فرانسه مشكلی نداشتيم؛ نه در طول تاريخ مشكلی داشتيم، نه در دوران حاضر؛ اما سياست غلط از زمان ساركوزی ــ كه دولت امروز فرانسه هم متأسفانه همان راه را میرود ــ دشمنی با ملت ایران است. به نظر ما این كار غلطی است، كار غیرمدبرانه و غیرعاقلانهای است، كار ناهوشمندانهای است.
آمریكائیها وقتی حرف میزنند، میگویند “جامعهی جهانی". اسم چندتا كشور را گذاشتهاند «جامعهی جهانی»؛ كه در رأس آنها آمریكا است، دنبال سرش هم صهیونیستها و دولت انگلیس و بعضی از دولتهای خردهریز دیگر است! جامعهی جهانی به هیچ وجه در صدد دشمنی با ایران و ایرانی و ایران اسلامی نیست.
خب، حالا كه بنا است به سال 91 نگاه كنیم، این را بگوئیم كه از اول سال 91 آمریكائیها برنامههای جدید خودشان را شروع كردند؛ با اینكه در زبان اظهار دوستی كردند، گاهی با ما اظهار دوستی كردند ــ در نامه و پیغام و امثال اینها ــ گاهی در رسانهها با ملت ایران اظهار دوستی كردند، اما برخلاف این اظهارات غیرواقعی، در عمل سعی كردند نسبت به ایران و ملت ایران سختگیری كنند؛ تحریمهای شدیدی را از اوائل سال 91 گذاشتند ــ تحریم نفت، تحریم بانك و مبادلات بانكی و پولی بین جمهوری اسلامی و كشورهای دیگر ــ كارهای زیادی هم در این زمینه انجام دادند.
اين هم يكی از آن لطائف عالم است كه آمريكائیها دشمنی ميكنند، ميگويند شما نفهميد كه ما با شما دشمنيم؛ مخالفت و عناد ميورزند، متوقعند كه ملت ايران نفهمد كه آنها معاندند و دشمنی ميكنند! اين سياست از اواخر دوران بوش در مقابل ايران شروع شده است، امروز هم متأسفانه همان سياست را دولتمردان آمريكا ادامه ميدهند؛ همان پنجهی چدنيِ زير دستكش مخملی. من چند سال پيش اينجا در جوار بقعهی علیبنموسیالرضا (عليه السّلام) در همين سخنرانيِ اول فروردين گفتم مراقب باشيد اظهار محبت شما، اظهار دوستی و موافقت شما به معنای اين نباشد كه دستكش مخملی بر روی پنجهی چدنی كشيديد و ميخواهيد تظاهر به دوستی كنيد، اما در باطن دشمنی ميكنيد. آمريكائیها برای متوقف كردن فروش نفت و انتقال پول ايران، مأمور ويژه فرستادند. از آمريكا افراد برجسته و خاصی را مأمور كردند كه با كشورها تماس بگيرند، به كشورها مسافرت كنند؛ حتّی با سران شركتها صحبت كنند برای اينكه ارتباطات و اتصالات اقتصادی مربوط به نفت را با جمهوری اسلامی پيگيری نكنند؛ آنها را مجازات كنند به خاطر اين كه با جمهوری اسلامی ارتباط مالی دارند، ارتباط پولی دارند، يا معامله در مورد نفت دارند؛ اين كار را از اول سال 91 و بخصوص از مرداد، با شدتِ تمام شروع كردند. انتظار داشتند ايران در مقابل اين حركتِ برنامهريزی شده كه با شدت دنبال هم ميكردند، دست از فعاليتهای رشديابندهی علميِ خود بردارد و تسليم زورگوئیهای آمريكا شود.
البته من اين را بگويم ــ اين را يك بار ديگر هم چند ماه قبل از اين گفتم ــ كه آمريكائیها اظهار خوشحالی كردند و گفتند كه فلانی اعتراف كرد كه تحريمها اثر گذاشته. بله، تحريمها بیاثر نبود؛ ميخواهند خوشحالی كنند، بكنند. تحريمها بالاخره اثر گذاشت؛ اين هم يك اشكال اساسی در خود ما است. اقتصاد ما دچار اين اشكال است كه وابستهی به نفت است. ما بايد اقتصاد خودمان را از نفت جدا كنيم؛ دولتهای ما در برنامههای اساسيِ خودشان اين را بگنجانند. من هفده هجده سال قبل به دولتی كه در آن زمان سر كار بود و به مسئولان گفتم كاری كنيد كه ما هر وقت اراده كرديم، بتوانيم درِ چاههای نفت را ببنديم. آقايانِ به قول خودشان “تكنوكرات” لبخند انكار زدند كه مگر ميشود؟! بله، ميشود؛ بايد دنبال كرد، بايد اقدام كرد، بايد برنامهريزی كرد. وقتی برنامهی اقتصادی يك كشور به يك نقطهی خاص متصل و وابسته باشد، دشمنان روی آن نقطهی خاص تمركز پيدا ميكنند. بله، تحريمها اثر گذاشت، منتها نه آن اثری را كه دشمن ميخواست؛ كه من حالا اين مسئله را شرح خواهم داد. اين در مورد كار اقتصادی بود.
در عرصهی سياسی هم در طول سال 91 سعی كردند ايران اسلامی را به تعبير خودشان در دنيا منزوی كنند؛ يعنی دولتها را در رابطهشان و در نگاهشان به جمهوری اسلامی دچار تزلزل كنند و نگذارند جمهوری اسلامی سياستهای خود را در سطح منطقه، در سطح جهان و در سطح كشورِ خود گسترش دهد و اعمال كند. اين كار با شكست كامل روبهرو شد. در مسائل بينالمللی سعی اينها اين بود كه ما چون اجلاس غيرمتعهدها را در تهران داشتيم، كاری كنند كه اين اجلاس سست و سبك برگزار شود؛ همه شركت نكنند، يا شركت فعال نكنند. درست عكس آنچه كه آنها ميخواستند، اتفاق افتاد. دو ثلث ملتهای جهان عضو جنش غيرمتعهدها هستند. سران كشورها در تهران شركت كردند، مسئولان بلندپايه شركت كردند. همه ايران را تحسين كردند، همه از پيشرفتهای علمی و فنّاوری و اقتصادی كشور اظهار شگفتی كردند. همه در مقابل ملت ايران احساس تمجيد و تحسين كردند؛ اين را به ما هم گفتند، در مصاحبههايشان هم گفتند؛ به كشورهايشان هم كه برگشتند، اين را همه تصديق كردند. درست نقطهی مقابل آنچه كه دشمنان ملت ايران ميخواستند، اتفاق افتاد؛ نتوانستند تأثير بگذارند.
در زمینهی سیاست داخلی، هدف آنها از این تحریمها این بود كه ملت را در راه خودشان مردد كنند؛ بین ملت ایران و نظام اسلامی جدائی بیندازند؛ مردم را دلسرد كنند، ناامید كنند. در روز بیست و دوم بهمن، ملت ایران با حضور متراكم خود، با شور و شوق خود، با احساساتی كه نسبت به اسلام و انقلاب اسلامی و نظام اسلامی ابراز كردند، مشت محكمی بر دهان آنها زدند. در عرصهی امنیتی هم تلاش كردند امنیت كشور را به هم بزنند ــ كه تفاصیل آن را مسئولان در مصاحبهها و در گفتارها برای مردم بیان كردند ــ اما در آنجا هم موفق نشدند. در زمینهی سیاسی در منطقه، قدرت و نفوذ جمهوری اسلامی را یك بار دیگر تجربه كردند. در مسائل منطقهای كار به جائی رسید كه اعتراف و اقرار كردند كه بدون حضور ايران و بدون رأی ايران، هيچ مشكل بزرگی در منطقه حل نخواهد شد. در قضيهی حملهی رژيم صهيونيستی به غزه، حضور قدرتمند جمهوری اسلامی در پشت صحنه موجب شد كه خودشان اعتراف كردند كه در مقابل مبارزان فلسطينی شكست خوردند؛ گفتند ــ ما نگفتيم، آنها گفتند و اصرار كردند ــ كه اگر چنانچه حضور جمهوری اسلامی نبود، قدرتنمائی جمهوری اسلامی نبود، مبارزان فلسطينی نميتوانستند در مقابل اسرائيل مقاومت كنند، چه برسد به اين كه اسرائيل را به زانو در بياورند؛ كه در جنگِ هشت روزه فلسطينیها توانستند اسرائيل را به زانو در بياورند، و اين اولين بار در تاريخ تشكيل رژيم جعلی و غاصب صهيونيستی بود.
گفتيم كه تلاشهای اينها بیاثر نبود؛ بله، بیاثر نبود، اما در كنار اثر منفی، يك اثر مثبت بزرگی هم كه مورد انتظار ما بود، اتفاق افتاد؛ يعنی تحريم موجب شد كه نيروهای درونی و ظرفيت عظيم ملت ايران فعال شود، استعدادهائی بروز كند و كارهای عظيمی تحقق پيدا كند؛ كه اگر تحريم نبود، اين كارها اتفاق نمیافتاد. ما به بركت تحريم توانستيم به كارهای بزرگی دست بزنيم؛ جوانان ما توفيقاتی به دست بياورند كه اگر تحريم نبود، ما به اين توفيقات يقيناً دست پيدا نميكرديم. در زمينهی كارهای زيربنائی ــ كه بعد عرض خواهم كرد ــ در سال 91 پيشرفتهائی صورت گرفت كه در مقايسهی با سالهای قبل هم، سال 91 يك سال برجستهای است. كارهای زيربنائيِ انبوهی صورت گرفت؛ در زمينهی راه، در زمينهی انرژی، در زمينهی كشف منابع جديد نفت، در زمينهی كشف منابع جديد اورانيوم، در زمينهی ايجاد و توسعهی نيروگاه و پالايشگاه و دهها كار صنعتی بزرگ؛ كه اينها همه زيرساختهای اقتصادی آيندهی كشور است. بله، ما اگر چنانچه اين زيرساختها را از قبل فراهم كرده بوديم، تحريم دشمن همين مقدار اثر منفی را هم كه كرد، نميكرد. اين كارها را ما انجام داديم و توانستيم پابهپای دشمنی و تحريم دشمنان، در جهت مثبت جلو برويم. كارهای بزرگی انجام گرفت؛ يك قلم، پيشرفتهای بزرگ علمی در طول سال 91 است. در زمينهی علم و فنّاوری كارهائی شد كه حقيقتاً چشمپُركن و برای انسانی كه معتقد به آيندهی كشور است، خرسندكننده و خوشحالكننده است. يعنی همين سالی كه خواستند بر ملت ايران سخت بگيرند، جوانان عزيز ما، دانشمندان ما ماهوارهی ناهيد را به فضا فرستادند؛ كاوشگر پيشگام را با موجود زنده به فضا فرستادند؛ جنگندهی فوق پيشرفته ساخته شد. اهميت هر كدام از اينها به قدری است كه جا دارد يك ملت برای هر يك از اینها اظهار خوشحالی و خرسندی كند، برايش سرود بسازند، جشنواره درست كنند. كارها چون متراكم است، درست تبليغ نميشود و خبررسانيِ كاملی هم انجام نميگيرد. وقتی كه اين موجود زنده به فضا فرستاده شد و سالم برگشت، آنقدر اين قضيه برای دانشمندان دنيا و ناظران بين المللی تعجبآور بود كه اول انكار كردند؛ ولی بعد كه ديدند چارهای نيست و حقايق و نشانههای درستی و واقعيت را مشاهده كردند، مجبور شدند كه قبول كنند.
در حوزهی سلامت و مهندسی پزشكی كارهای بزرگی انجام گرفت كه مربوط به سلامت مردم است. در زمينهی زيستفنّاوری در منطقه اول شديم. كارهای تخصصی برجستهای در اين زمينه انجام گرفت و اقلام متعدد داروئی بر اين اساس توليد شد. اين همان سالی است كه بر ملت ايران سخت گرفتند، برای اينكه او را از زندگی و از همهی فرآوردههای استعداد بشری محروم كنند. در همين سال، در حوزهی نانوفنّاوری ــ كه يك انقلاب در زمينهی فنّاوری و صنعت است ــ رتبهی اول را در منطقه پیدا كردیم. در همین سال، در چندین حوزهی علمیِ مهم، مقام اول تولید علم در منطقه بوديم. در ركوردهای علم و تولید علمی، در انتشار مقالات علمی، در سرعت پیشرفت علمی، در سهم كشور در تولیدات علمیِ كل جهان، شاهد پیشرفت بودیم. در مسابقات علمیِ فنّاورانهی دانشجویان، كشور نسبت به سال گذشته سی و یك درصد رشد داشت. در سال 91، تعداد دانشجو به قدری افزایش پیدا كرد كه بیست و پنج برابر اول انقلاب، ما امسال دانشجو داریم. بیست و پنج برابر اول انقلاب، دانشجويان در كشور مشغول تحصیل هستند. اینها پیشرفتهای عظیم ملت ایران است. در حوزهی آب، در حوزهی محیط زیست، در سلولهای بنیادی، در انرژیهای نو، در گیاهان داروئی، در انرژی هستهای، كشور توانست به پیشرفتهای بزرگی دست پیدا كند. اینها همه مربوط به آن سالی است كه دشمنان ملت ایران همهی تلاش خود را بسیج كردند تا ملت ایران را از كار بیندازند.
حوادث سال 91 درس بزرگی به ما میدهد؛ این درس این است كه یك ملت زنده از تهدید و فشار و سختگیری دشمن هرگز به زانو در نخواهد آمد. برای ما و برای همهی كسانی كه مسائل ايران را دنبال ميكنند، معلوم شد كه آنچه برای يك ملت مهم است، تكيه به استعداد درونی خود، توكل به خدای بزرگ، اعتماد به خود و عدم تكيهی به دشمنان است؛ اين است كه ميتواند يك ملت را به جلو ببرد. سال 91 برای ما يك ميدان رزمايش بود، يك ميدان تمرين بود. به كوری چشم دشمن، ما ملت ايران فلج كه نشديم، در اين ميدان رزمايش توانستيم از خودمان برجستگیهائی را هم نشان دهيم. البته ضعفهای خودمان را هم شناختيم؛ خاصيت رزمايش اين است. در يك تمرين رزمی و در يك رزمايش، يك مجموعهی رزمی، هم قوّتهای خود را ميشناسد، هم ضعفهای خود را ميشناسد و آنها را برطرف ميكند. ما ضعفهای خودمان را هم شناختيم. ضعف ما در اقتصاد، كه به سختيِ معيشت گروههائی از مردم منتهی شد، عبارت است از وابستگی به نفت ــ كه عرض كردم اين يكی از ضعفهای ما است ــ بي اعتنائی به سياستهای كلان اقتصادی، و سياستها و تصميمگيریهای پیدرپيِ روزمرّه. مسئولين كشور ــ مسولينِ امروز و بخصوص مسئولين آينده كه بعد از انتخاباتِ امسال بر سر كار خواهند آمد ــ به اين نكته توجه كنند؛ كشور بايد سياست اقتصاديِ كلانِ روشن و مدوّن و برنامهريزیشده داشته باشد؛ حوادث گوناگون نتواند تغيير و تبديلی در آن ايجاد كند.
درس بزرگ ديگر ما اين بود كه بنيهی كشور قوی است. وقتی بنيه قوی شد، تأثيرات خصمانهی دشمنان به حداقل ميرسد. اگر مسئولين كه در اين كشور بزرگ و با اين بنيهی قوی، مسئوليت را پذيرفتند، با تدبير كار كنند، مديران با هم باشند، با هم فعاليت كنند ــ توصيهای كه ما هميشه به مسئولين و مديران كشور ميكنيم ــ با حزم و تدبير عمل كنند، آن وقت ميتوانيم از هر تهديدی يك فرصتی بسازيم؛ همچنان كه در سال 91 از تهديدهای دشمن فرصت ساختيم و توانستيم به طرف جلو حركت كنيم. آنچه كه مسئولين كشور و ملت عزيز ما در سال 91 انجام دادند، انشاءالله بايد آثار آن در زندگی مردم، در آينده و در سالهای بعد خود را نشان دهد و نشان خواهد داد.
البته اقتصاد مسئلهی مهمی است كه بنده در اين چند سال پیدرپی بر روی آن تكيه كردهام، اما تنها مسئله هم مسئلهی اقتصاد نيست؛ امنيت كشور مهم است، سلامت مردم مهم است، پيشرفتهای علمی مهم است و اساس كار و زيربنای كار است ــ كه اگر چنانچه در كشور علم پيشرفت كند، همهی كارهای بعدی آسان خواهد شد ــ استقلال و عزت ملی برای كشور مهم است، زيردست نبودن يك ملت و ارباب نداشتن يك ملت مهم است، نفوذ و اقتدار منطقهای يك ملت و يك كشور پشتوانهی استقلال و امنيت كشور است و مهم است. در همهی اين موارد، ما پيشرفت داشتيم؛ هم در زمينهی امنيت، هم در زمينهی سلامت، هم در زمينهی نفوذ بينالمللی، هم در زمينهی تسلط بر حوادث گوناگونی كه بر كشور و بر منطقه جاری است.
ملت ما با پيشرفتها ثابت كرد كه در سايهی آمريكا زندگی نكردن، به معنای عقبافتادگی نيست؛ اين نكتهی مهمی است. قدرتمندان عالم، استعمارگران ــ در روزی كه استعمارِ مستقيم بود ــ و امروز آمريكا، ميخواهند به ملتهای دنيا اثبات كنند كه اگر ميخواهيد زندگی خوب داشته باشيد و پيشرفت كنيد، بايد زير سايهی ما بيائيد. ملت ايران اثبات كرد كه اين حرف دروغ است. ملت ما ثابت كرد كه وابسته نبودن به آمریكا و قدرتهای بزرگ نه فقط موجب عقبافتادگی نیست، بلكه موجب پیشرفت است؛ دلیل واضح این است كه شما این سی سالِ جمهوری اسلامی را مقایسه كنید با سی سالِ بعضی از كشورهائی كه در سایهی آمریكا زندگی كردند، دل خودشان را به سالی دو سه میلیارد دلار كمك آمریكا خوش كردند و تسلیم آمریكا شدند؛ ببینید آنها كجایند، ما كجائیم؟ هستند كشورهائی كه خودشان را به دُم آمریكا بستند و دنبالهروِ آمریكایند. سی سال تجربه در مقابل ما است. ببینید سی سالِ جمهوری اسلامی چگونه گذشته است و جمهوری اسلامی و ملت ایران از كجا به كجا رسیده است، آنها در چه وضعی هستند. هر كس این را مطالعه كند، خواهد فهمید كه وابسته نبودن به قدرتهای بزرگ، برای یك ملت فرصت است، نه تهدید؛ و این فرصت را بحمدالله ملت ایران با قدرت خود، با شجاعت خود، با هوشمندیِ خود به دست آورده است.
دو موضوع لازم را در اینجا باید عرض كنم، كه اینها مربوط به آینده است: یك مسئله این است كه ما در برنامهریزیها همیشه باید جلوتر از دشمن حركت كنیم. در مقابل فعالیت دشمن، كشور نباید در حال انفعال به سر ببرد. هوشمندانه بايد نقشهی دشمن را حدس زد و تشخيص داد و جلوتر از دشمن عمل كرد. ما در يك مواردی اينجوری عمل كرديم، موفقيتش را ديديم؛ يك نمونه، همين مسئلهی تأمين سوخت بيست درصدِ مورد نياز نيروگاه تحقيقاتی تهران است كه راديوداروهای مهمِ مورد نياز كشور در آنجا توليد ميشود. اين نيروگاه كوچك احتياج داشت به سوخت بيست درصد، كه ما بيست درصد را توليد نميكرديم و هميشه اين را از خارج تهيه ميكرديم. دشمنان ما فكر كردند كه از اين فرصت استفاده كنند، اين نياز ملی را گرو بگيرند، برای اينكه جمهوری اسلامی را وادار كنند به قبول تحميلها و تحكمهای خودشان؛ خواستههای خودشان را به اين وسيله تحميل كنند. جوانان ما، دانشمندان ما، قبل از آنكه كار به نقطهی فشار و حساس برسد، توانستند سوخت غنی شدهی بيست درصد را تهيه كنند و آن سوخت را تبديل كنند به صفحهی مورد نيازی كه در آن نيروگاه لازم بود تهيه شود. مخالفين ما حدس هم نميزدند كه ما بتوانيم اين كار را انجام دهيم؛ اما مسئولين كشور بوقت متوجه اين نياز شدند، دستبهكار شدند؛ استعداد ايرانی شكوفا شد، بُروز كرد و اين كار را با موفقيت انجام داديم. آنها در حالی كه انتظار داشتند جمهوری اسلامی ملتمسانه از آنها سوخت بيستدرصد را درخواست كند، جمهوری اسلامی اعلام كرد كه ما سوخت بيستدرصد را در داخل تهيه كرديم و احتياجی به شما نداريم. اگر دانشمندان ما، مردان علمی ما، جوانان ما اين كار را نميكردند، ما امروز بايد با اصرار، با التماس، با هزينهی زياد، در مقابل كسانی كه دوست ما نيستند، ميرفتيم؛ يا سوخت بيستدرصد را درخواست ميكرديم، يا راديوداروها و محصول را درخواست ميكرديم. مسئولين كشور پيشبينی كردند، بوقت فهميدند؛ آنچه را كه بايد انجام دهند، انجام دادند؛ لذا پيروز شديم. اين بايد يك برنامهای باشد برای همهی مسائل اساسی كشور و همهی نيازهای كشور.
دولتها، صنعتگران، كشاورزان، سرمايهداران و كارآفرينان، پژوهشگران علمی، طراحان علمی و صنعتی همه موظفند به اين وظيفهی اخلاقيِ بزرگ، به اين وظيفهی عاقلانه، كه پيش از نياز، خودشان را آماده كنند و يك قدم جلوتر از نقشهی دشمن حركت كنند. مديران اقتصادی، استادان دانشگاه، انجمنهای علمی، پاركهای علمی و فنّاوری، همهی اينها بايد پيشدستی را در كار علمی وجههی همت خودشان قرار دهند؛ مقالهی علمی مينويسند، در اين جهت باشد؛ پژوهش علمی ميكنند، در اين جهت باشد؛ كار صنعتی ميكنند، كار فنی ميكنند، كار علمی ميكنند، همه در اين جهت باشد؛ مديران دولتی، مديران دانشگاهها، مديران علمی، آحاد ملت در اين جهت حركت كنند.
مطلب اول: وظيفهی همهی ما اين است كه سعی كنيم كشور را مستحكم، غير قابل نفوذ، غير قابل تأثير از سوی دشمن، حفظ كنيم و نگه داريم؛ اين يكی از اقتضائات «اقتصاد مقاومتی» است كه ما مطرح كرديم. در اقتصاد مقاومتی، يك ركن اساسی و مهم، مقاوم بودن اقتصاد است. اقتصاد بايد مقاوم باشد؛ بايد بتواند در مقابل آنچه كه ممكن است در معرض توطئهی دشمن قرار بگيرد، مقاومت كند. اين مطلب اوّلی كه لازم بود عرض كنم.
مطلب دوم: آمريكائیها مرتب از راههای گوناگون به ما پيغام ميدهند كه بيائيد دربارهی مسئلهی هستهای گفتگو كنیم؛ هم به ما پیغام میدهند، هم در تبلیغات جهانیشان این را مطرح میكنند. مسئولین بلندپایه و مسئولین میانی آمریكا بارها و بارها میگویند بیائید در كنار گفتگوهای 1+ 5 كه دربارهی مسائل هستهای بحث میكنند، آمریكا و جمهوری اسلامی دو به دو، دربارهی مسئلهی هستهای ایران بحث كنند. من به این گفتگوها خوشبین نیستم. چرا؟ چون تجربههای گذشتهی ما نشان میدهد كه گفتگو در منطق حضرات آمریكائی به این معنی نیست كه بنشینیم تا به یك راه حل منطقی دست پیدا كنیم ــ منظورشان از گفتگو این نیست ــ منظورشان از گفتگو این است كه بنشینیم حرف بزنیم تا شما نظر ما را قبول كنید! هدف، از اول اعلام شده است؛ باید نظر طرف مقابل قبول شود. لذا ما همیشه اعلام كردیم و گفتیم كه این، گفتگو نیست؛ این، تحمیل است و ایران زیر بار تحمیل نمیرود. من به این اظهارات خوشبین نیستم، اما مخالفت هم ندارم. در این خصوص، چند مطلب را باید روشن كنم:
نکته اول: یك مطلب این است كه آمریكائیها مرتب پیغام میدهند ــ گاهی مینویسند، گاهی پیغام میدهند ــ كه ما قصد تغییر نظام اسلامی را نداریم؛ به ما اینجور میگویند. جواب این است كه ما نگران این نیستیم كه شما قصد تغییر نظام اسلامی را داشته باشید یا نداشته باشید، كه حالا هی اصرار میكنید كه ما این قصد را نداریم. آن روزی هم كه شما قصد تغییر نظام اسلامی را داشتید و این را بصراحت اعلام كردید، هیچ كاری نتوانستید انجام دهید، بعد از این هم نخواهید توانست انجام دهید.
نكتهی دوم: آمريكائیها مرتب و پیدرپی پیغام میدهند كه ما در پیشنهادِ مذاكرهی منطقی صادقیم؛ یعنی صادقانه از شما میخواهیم كه مذاكره كنید و مذاكرهی منطقی بكنیم؛ یعنی مذاكرهی تحمیلی نباشد. من در جواب میگویم: ما به شما بارها گفتهایم كه در پی سلاح هستهای نیستیم، شما میگوئید باور نمیكنیم؛ ما چرا باید حرف شما را باور كنیم؟! وقتی شما حاضر نیستید یك سخن منطقی و صادقانه را قبول كنید، ما چرا باید حرفی را كه شما میزنید ــ كه خلاف آن بارها ثابت شده است ــ از شما قبول كنیم؟ برداشت ما این است كه پیشنهاد مذاكره از سوی آمریكائیها، یك تاكتیك آمریكائی و برای فریب دادن افكار عمومی است؛ افكار عمومی دنیا و افكار عمومی مردممان. باید شما ثابت كنید این نیست. میتوانید ثابت كنید؟ ثابت كنید.
همینجا من این را بگویم كه از جملهی تاكتیكهای تبلیغاتی اینها این است كه گاهی شایع میكنند كه از طرف رهبری، كسانی با آمریكائیها مذاكره كردند؛ این هم یك تاكتیك تبلیغاتیِ دیگر و دروغ محض است. تا كنون از سوی رهبری، هیچ كس با آنها مذاكره نكرده است. در چند مورد، در طول سالهای متمادی، در دولتهای گوناگون، كسانی بر سر موضوعات مقطعی ــ كه ما هم مخالفتی نداشتیم ــ با آنها مذاكره كردهاند؛ اما مربوط به دولتها بوده است. البته همانها هم موظف بودهاند كه خطوط قرمز رهبری را رعایت كنند؛ امروز هم موظفند و باید رعایت كنند.
نكتهی سوم: بر اساس تجربه و نگاه به صحنه، با دقت و كنجكاوی، برداشت ما این است كه آمریكا مایل به تمام شدن مذاكرات هستهای نیست. آمریكائیها دوست ندارند گفتگوهای هستهای تمام شود و مناقشهی هستهای حل شود؛ وگرنه چنانچه آنها مایل به اتمام این مذاكرات و حل این مشكل بودند، راه حل، بسیار نزدیك و بسیار آسان بود. ایران در مسئلهی هستهای، فقط میخواهد حق غنیسازیِ او ــ كه حق طبیعیاش است ــ از طرف دنیا شناخته شود؛ مسئولان كشورهائی كه مدعی هستند، اعتراف كنند كه ملت ایران حق دارد غنیسازی هستهای را برای اهداف صلحآمیز در كشورِ خودش و به دست خودش انجام دهد؛ این توقعِ زیادی است؟ این آن چیزی است كه ما همیشه گفتهایم؛ آنها همین را نمیخواهند.
آنها میگویند ما نگرانی داریم كه شما به سمت توليد سلاح هستهای بروید ــ چندتا كشور هم بیشتر نیستند، كه اسم آوردم؛ اسم خودشان را میگذارند “جامعهی جهانی"! ــ میگویند جامعهی جهانی نگرانی دارد. نخیر، جامعهی جهانی هیچ نگرانیای ندارد. اكثر كشورهای دنیا طرف جمهوری اسلامی هستند و از خواستهی ما حمایت میكنند؛ چون خواستهی بحقی است. آمریكائیها اگر میخواستند مسئله حل شود، این راه حلِ بسیار آسانی بود؛ میتوانستند به حق غنی سازی برای ملت ایران اعتراف كنند؛ برای اینكه نگرانیای هم از آن جهات نداشته باشند، میتوانستند مقررات قانونی آژانس هستهای را هم اعمال كنند؛ ما هم از اول هیچ مخالفتی با اعمال اين نظارتها و مقررات نداشتيم. هر وقت نزدیك به راه حل میشویم، آمریكائیها یك سنگی میاندازند كه جلوی راه حل گرفته شود. هدف آنها طبق تلقی و برداشتی كه من دارم، این است كه میخواهند این قضیه باقی بماند تا بهانهای باشد برای فشار؛ كه آن فشارها ــ همان طور كه خودشان گفتند ــ برای فلج كردن ملت ایران است. البته به كوری چشم دشمن، ملت ایران فلج نخواهد شد.
نكتهی چهارم و آخر در این مسئله این است كه اگر آمریكائیها صادقانه میخواهند كار تمام شود، بنده راه حل را ارائه ميدهم. راه حل اين است: آمريكائیها از دشمنی با جمهوری اسلامی دست بردارند، از دشمنی با ملت ايران دست بردارند. پيشنهاد مذاكره، حرف منطقی و متين و مستدلی نيست؛ حرف درست اين است. اگر ميخواهند مشكلات فیمابين وجود نداشته باشد ــ كه ميگويند ما ميخواهيم بين ايران و آمريكا مشكلی وجود نداشته باشد ــ دست از دشمنی بردارند. سی و چهار سال است كه دولتهای گوناگون آمريكا با فهم غلط از ايران و ايرانی، دشمنیهای گوناگونی را با ما طراحی كردهاند. از سال اول پيروزی انقلاب و تشكيل نظام اسلامی، اينها با ما دشمنی كردند؛ در زمينهی امنيت، عليه امنيت ما برنامهريزی كردند؛ حركات خصمانه انجام دادند؛ عليه تماميت ارضی ما اقدام كردند؛ از دشمنان ريز و درشت ما در طول سالهای متمادی هميشه حمايت كردند؛ عليه اقتصاد ملی ما فعاليت كردند؛ از همهی ابزارها عليه ملت ايران استفاده كردند؛ و در همهی اينها هم بحمدالله شكست خوردند؛ بعد از اين هم در مقابلهی با ملت ايران اگر اين دشمنیها را ادامه دهند، شكست خواهند خورد. بنابراين بنده مسئولان آمريكائی را هدايت ميكنم؛ اگر دنبال راه عاقلانه ميگردند، راه عاقلانه اين است كه سياست خود را تصحيح كنند؛ عمل خود را تصحيح كنند و دست از دشمنی با ملت ايران بردارند. اين بحث تمام شد.
يك بحث ديگری دارم كه بايد با اجمال آن را هم عرض كنم و آن، مسئلهی بسيار مهم انتخابات است. انتخابات در كشور ما مظهر «حماسهی سياسی» است. آنچه كه عرض كردم كه وظيفهی ما است و وظيفهی قشرهای گوناگون بود كه انجام دهيم، مظهر «حماسهی اقتصادی» بود. انتخابات، مظهر «حماسهی سياسی» است؛ مظهر اقتدار نظام اسلامی است؛ مظهر آبروی نظام است. آبروی جمهوری اسلامی به انتخابات و حضور مردم در پای صندوقهای رأی و تأثير يكايك مردم در انتخاب مديران كشور است. انتخابات مظهر ارادهی ملی است، نماد مردمسالاری اسلامی است. ما كه مسئلهی مردمسالاری اسلامی را در مقابل دموكراسيِ ليبرال غربی مطرح كرديم، مظهر مردمسالاری اسلامی همين حضور مردم در انتخابات است. لذا به خاطر اهميتی كه انتخابات دارد، دشمنان ملت ايران هميشه سعی كردهاند انتخابات را از شور و هيجان بيندازند؛ برنامهريزی كردند كه مردم را از حضور در پای صندوقهای رأی باز بدارند؛ مردم را دلسرد كنند، مردم را نااميد كنند. در طول سالهای مختلف كه ما انتخابات داشتيم ــ چه انتخابات مجلس، و چه بخصوص انتخابات رياست جمهوری ــ هميشه دشمنان ما سعی كردند اين انتخابات را بیرونق كنند؛ اين به خاطر اهميت انتخابات در كار كشور است.
من چند نكته را در باب انتخابات عرض ميكنم. البته دو ماه و اندی فرصت باقی است؛ اگر عمری بود، باز در فرصتهای ديگر راجع به انتخابات مطالب ديگری را عرض ميكنم؛ فعلاً چند نكته را عرض ميكنم.
نكتهی اول اين است كه در درجهی اول، گسترش مشاركت و حضور گستردهی مردم در انتخابات اهميت دارد. شور انتخاباتی در كشور و حضور مردم پای صندوقهای رأی ميتواند تهديدهای دشمنان را بیاثر كند؛ ميتواند دشمن را نااميد كند؛ ميتواند امنيت كشور را تأمين كند. ملت عزيز ما در همهی نقاط كشور اين را بدانند؛ حضور گستردهی آنها در پای صندوق رأی، در آيندهی كشور تأثير دارد؛ در امنيت، در استقلال، در ثروت ملی، در اقتصاد، در همهی مسائل مهم كشور تأثیر میگذارد. این نكتهی اول؛ كه انتخابات باید به توفیق الهی، به كمك پروردگار، با همت ملت ایران، با مشاركت گسترده تحقق پیدا كند.
نكتهی دوم: در انتخابات، همهی سلیقهها و جریانهای معتقد به جمهوری اسلامی باید شركت كنند؛ این، هم حق همه است، هم وظیفهی همه است. انتخابات مال یك سلیقهی خاص، مال یك جریان فكری و سیاسیِ خاص نیست. همهی كسانی كه به نظام جمهوری اسلامی و به استقلال كشور معتقدند، به آیندهی كشور اهمیت میدهند، دلشان برای منافع ملی میسوزد، باید در انتخابات شركت كنند. رو گرداندن از انتخابات، مناسب كسانی است كه با نظام اسلامی مخالفند.
نكتهی سوم: در نهايت، رأی مردم تعیین كننده است. آنچه كه اهمیت دارد، تشخیص شما و رأی شما است. باید خودتان تحقیق كنید، ملاحظه كنید، دقت كنید، از انسانهای مورد اعتمادتان بپرسید، تا به اصلح برسید و اصلح را انتخاب كنید. رهبری، یك رأی بیشتر ندارد. بندهی حقیر مثل بقیهی مردم، یك رأی دارم؛ این رأی هم تا وقتی كه در صندوق انداخته نشود، هیچ كس از آن مطّلع نخواهد بود. حالا ممكن است آن كسانی كه صندوق دست آنها است، بعد باز كنند، خط اين حقير را بشناسند، بفهمند بنده به چه كسی رأی دادم؛ اما تا قبل از رأی دادن، كسی مطّلع نخواهد شد. اينجور نيست كه كسی بيايد نسبت بدهد كه رهبری نظرش به فلان است، به بهمان نيست. اگر چنين نسبتی داده شد، اين نسبت درست نيست. البته اين روزها با اين وسائل عجيبِ رسانهايِ كنونی ــ اين پيامكها و امثال اينها ــ متأسفانه حرفهای گوناگون، نسبتهای گوناگون به اشخاص گوناگون، رواج دارد. گاهی ممكن است يك نفر هزاران پيامك بفرستد. برای من گزارش دادند كه ممكن است در ايام انتخابات، روزی چند صد ميليون پيامك رد و بدل شود. مراقب باشيد، تحت تأثير اين چيزها قرار نگيريد؛ نگاه كنيد، تشخيص بدهيد، اصلح را بشناسيد و برای ادای تكليف، اسم او را به صندوق رأی بيندازيد. البته هر كسی و يا فعالان سياسی ميتوانند ديگران را هم با نظر خودشان همرأی كنند ــ اين اشكالی ندارد ــ اما از حقير كسی چيزی در اين زمينه نخواهد شنيد. در عين حال مردم ميتوانند به همديگر بگويند، سفارش كنند، تأكيد كنند، توصيه كنند، يكديگر را توجيه كنند و به هم كمك كنند برای شناخت اصلح. به هر حال آنچه كه ملاك عمل است، رأی آحاد مردم است.
نكتهی چهارم: در مسئلهی انتخابات و غير انتخابات، همه بايد تسليم رأی قانون باشند؛ در مقابل قانون تمكين كنند. آن حوادثی كه در سال 88 پیش آمد ــ كه برای كشور ضرر داشت و ضایعهآفرین بود ــ همه از همین ناشی شد كه كسانی نخواستند به قانون تمكین كنند؛ نخواستند به رأی مردم تمكین كنند. ممكن است رأی مردم برخلاف آن چیزی باشد كه منِ شخصی مایل به آن هستم؛ اما باید تمكین كنم. آنچه كه اكثریت مردم، اغلبیت مردم آن را انتخاب كردند، باید همه تمكین كنند؛ همه باید زیر بار بروند. خوشبختانه سازوكارهای قانونی برای رفع اشكال، رفع اشتباه، رفع شبهه وجود دارد؛ از این راهكارهای قانونی استفاده كنند. این كه وقتی آنچه كه اتفاق افتاده است، برخلاف میل ما شد، مردم را به شورش خیابانی دعوت كنیم ــ كه این در سال 88 اتفاق افتاد ــ یكی از خطاهای جبرانناپذیر است. این تجربهای شد برای ملت ما، و ملت ما همیشه در مقابل یك چنین حوادثی خواهد ایستاد.
نكتهی آخر: این را همه بدانند كه آنچه ما برای رئیسجمهور آینده نیاز داریم، عبارت است از امتیازاتی كه امروز وجود دارد، منهای ضعفهائی كه وجود دارد. این را همه توجه كنند؛ رئیسجمهورِ هر دورهای باید امتیازات كسبی و ممكنالحصول رئیسجمهور قبلی را داشته باشد، ضعفهای او را نداشته باشد. هر كسی بالاخره نقاط قوّتی دارد و نقاط ضعفی دارد. رؤسای جمهور ــ چه رئیسجمهور امروز، چه رئیسجمهور فردا ــ نقاط قوّتی دارند و نقاط ضعفی هم دارند. همهی ما همین جوریم؛ نقاط قوّتی داریم، نقاط ضعفی داریم. آن چیزهائی كه امروز برای دولت و برای رئیسجمهور نقاط قوّت محسوب میشود، اینها باید در رئیسجمهور بعدی وجود داشته باشد، اینها را باید در خود تأمین كند؛ آن چیزهائی كه امروز نقاط ضعف شناخته میشود ــ كه ممكن است شما بگوئید، من بگویم، دیگری بگوید ــ این نقاط ضعف را باید از خود دور كند. یعنی ما در سلسلهی دولتهائی كه پشت سر هم میآیند، بايد رو به پیشرفت باشیم، رو به تعالی و تكامل باشیم، تدریجاً بهترینهای خودمان را بفرستیم؛ هر كسی میآید، پایبند به انقلاب، پایبند به ارزشها، پایبند به منافع ملی، پایبند به نظام اسلامی، پایبند به عقل جمعی، پایبند به تدبیر باشد. اینجوری باید این كشور را اداره كرد. كشور، كشور بزرگی است؛ ملت، ملت باعظمتی است؛ مسائل تشویق كننده و مبشّر، فراوان است؛ مشكلات هم بر سر راه هر ملتی، و از جمله بر سر راه ما وجود دارد. آن كسانی كه آمادهی این میدان میشوند، بايد با كمال قوّت، با كمال قدرت، با توكل به خدا، با اعتماد به توانائیهای این ملت پیش بروند.
پروردگارا! آنچه را كه به خیر و صلاح این كشور است، برای این ملت مقدّر بفرما. پروردگارا! قلب مقدس ولیعصر را از همهی ما خشنود كن. پروردگارا! روح مطهر امام بزرگوار و ارواح طیبهی شهدا را از ما خشنود و راضی بگردان. آنچه گفتیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده و آن را به كرمت از ما قبول كن.
والسّلام علیكم و رحمة الله و بركاته
ای نو بهار خنـــدان از لامکان رسیـدی چیزی به یار مانی از یـــار ما چه دیـدی
خندان و تازه رویی سر سبز و مکشبویی همرنگ یار مایی یا رنگ از او خریـدی
سال نومی شود. زمین نفسی دوباره می کشد.
برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند
و پرنده های خسته بر می گردند و در این رویش سبز دوباره…من…تو…ما…
کجا ایستاده اییم؟ سهم ما چیست؟ نقش ما چیست؟
پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟
زمین، سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد!
و چون همیشه امیدوار و سال نومبارک…!
نفر اول مسابقه در بخش دلنوشته، سرکار خانم سونیا سجادی
طلبه پایه چهارم از مدرسه علمیه فاطمیه (علیها سلام) بندر انزلی
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
جمعه ها تعطیل است !
تا به حال کسی عید جمعه را به من تبریک نگفته است… تا به امروز آنرا به کسی تبریک نگفته ام… شاید هر دویمان هنوز عید بودنش را باور نکرده ایم.
از کودکی، فردای5شنبه برایم روز نظافت بود… پنجره ی باز… حکومت جارو… شبیخون به گرد و خاک….
چند سالی گذشت… با تو آشنا شدم… یادم نمی آید چطور… در گوشه ی ذهنم جا گرفتی، امامِ خاتمی که قرار بود یکروز جمعه بیاید…. اوایل تو بودی و شمشیرت، می ترسیدم از آنهایی باشم که گردن به زیر تیغ دهند… سال ها گذشت، با سپری شدن کلاس ها تحول چندانی در چنته ی مذهبم دیده نمی شد… باز تو بودی و نام شناسنامه ایت….
اولین بار در ” قصه ی انار کافی” حضور حاضر غایبت را حس کردم! دانستم متعلِّق به صاحبی هستم که متعلَّق من است. مولایی که همیشه هوایم را داشته ….
غصه ی بندگی ِکج دار و مریض ما را خوردن قصه ی غریبی نیست، سهم الارث شما از جدّ رؤوفتان است، همانی که حضرت حق در وصفش فرمود : “حریصٌ علیکم بالمؤمنین رؤوفٌ رّحیمٌ ” . همیشه خط خوردن مشق بندگی با جوهر سرخ از آن من بوده ، هفتاد مرتبه استغفار از آن تو ….
قبل از تو اگر کار نیکی از دستم در میرفت بی اثر انگشت نبود ! تا مبادا خدای نکرده به نام دیگری سند بخورد! میخواستم شش دانگش مال خودم باشد! و شاید به این خاطر بود که از یاد برده بودم حیّ و قیوم بودنش را و حتی بالا تر از آن لا تأخذه سنةٌ و لا نوم بودنش را … اینکه میبیند فعلم را و میشنود سخنم را که “هو السمیع العلیم “.
منِ قبل از شما قربتم با غین تلفظ میشد… ظاهرا در بیداری کامل بسر میبردم، آنهم فقط صرف باز بودن چشمانم … اما هشیاری ام چند درصدی آنهم بسیاردچار نقص عضو بود چرا که دمش هوا بود و باز دمش هوس! خواستم، خواست خود بود نه خدا ! در مسجدِ دلم هر که می خواست به منبر می رفت، در محرابش هر غیر اعلمی امامت می کرد. بر روی بدهای بندگی ام ضربدر فراوان بود چون کمتر در قنوتم شنیده میشد که “الّف بینی و بین احبائک فی دار دنیا و دار القرار…” .
تا اینکه کاسه های نداشته ی انسانی ام را به سوی قنوت بسته ی تو گرفتم مولای من، تا لحظه ای که لبریز اجابت گشت چند قطره ای من باب رهایی از قحطی درون نصیبم گردد .
با تو آموختم که با سر انگشت پیشانی درگه اش را دق الباب کنم، چرا که لحظه ی بوسه ی پیشانی بر مهر، لحظه ی استجب لکمِ خداوندی است … آری و آن دم هیچ فاصله ای بین حاجت و اجابت نخواهد بود .
وقتی در آغوش تنگ مشکلات به دنبال شرح صدر میگشتم و ذکرِ ” این نیز بگذرد ” هم کارساز نمیشد، زمزمه ی ذهنم میگشت که” او می آید “…. آری آمدنت حتمی ست که ” أنّه علی رجعه لقادر ” .
گاهی به این فکر میکنم که اگر بی مرامی ما بخواهد همینطور نور بالا بزند، خواستن هایمان به نوعی دروغ مصلحتی باشد، بیا بیا گفتنهایمان در لحظه های بد مستی باشد، تو باشی و خودِ تنهایت، ما باشیم و جمع جمعمان، پس آن وقت یتیمیِ فرج را که دریابد؟! تکلیف “و ما عطّل من احکام کتابک ” چه خواهد شد؟! “کشف هذه الغُمه عن هذه الاُمه ” کی خواهد بود ؟! ذهنم میرود به آن سمت که زهرا (س) چادر بر سر نمود … راهی مسجد گشت … رفت که منبر امامت را از خلافتِ نا اهلان تطهیر کند… و اینک :
اگر زهرا (س)دوباره چادر بر سر کند …
اگر دوباره برای دفاعِ از امام عصر راهی مسجد شود …
و بخواهد خلافت بر جهان را که گویی فدک غصب شده است وا پس گیرد …
خواهی شنید خطبه خواندنش را :
به رسم کتابت خدا که در مبارک سوره اش" نمل ” دو بار فرمود : « بِسمِ الله الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ »
- وجدان های بیدار کجایند … چرا در معامله ی دنیا و آخرت با شیطانِ کم فروش مصافحه می کنید، چرا انتظارتان را در جمعه ها خلاصه کرده اید، مردم! گل نرگس من که خار ندارد… چرا با گرمای گناهانتان پژمرده اش می کنید. بگویم که هوای آسمانِ چشم پاک فرزندم مهدی هر روز چگونه است؟! “و أنزلنا من السماء ماءً طهورا…” آه که به خدا پناه میبرم از این راهی که در پیش گرفته اید…. حرمت و احترام را همچو خرقه ای کهنه از تن به در کرده، با به روز ترین مکر ها خود را آراسته اید؟ خون درون رگ هایتان دیگر برای زایل شدنِ دین بجوش نمی آید؟ حق دارید زمانه زمانه ی خونسرد شدن است! مرحبا به غیرت آنان که دیگر دین را ناموس خود نمی دانند… مرحبا! مردم! همچو موری که بارکشِ اضافی آذوقه ی دیگریست مباشید، مگذارید ابلیس شامه ی حلال شناس تان را مسموم کند که در نهایت آب طمع از دهانتان برای خوردن حرام آویزان خواهد شد. از سجده های طویل در برابر بت نفس چه عایدتان می شود، هوهو یتان به کدام معبود بر می گردد؟ مردم ” فأین تذهبون “….” فأین تذهبون “. نایب فرزندم با او در غربت شریک است… غربتش را دریابید… مأمومش شوید… که او نیز از ذریه ی ماست.
نفر دوم مسابقه در بخش دلنوشته، سرکار خانم پروین خضری
طلبه پایه اول از مدرسه علمیه فاطمیه(علیها سلام) خورموج
هوشیاری و بیداری، انتها دیدار، در فراسوی مرزهای امروز باید جست. مرزهای افکارمان را باید شکست و خورده شیشه های شکستنی ها را در چشمان بیگانگان فرو باید کرد. دیدگان مردمان امروز به وسعت پیام رسانه های غربیان کج و معوج شده است.
خفتگان ظلمات روزگار چه پنداشته اند؟! پنداشته اند یا که می پندارند چون به دنیا رسیده اند، یا به دنیا گرویده اند، یا بی سایبان صاحب روزگار در پرتوی شعله های آتشین گناه، عادتانه خرامیده اند! هوشیار و بیدارند؟؟ نه نه!! نه هوشیارند و نه بیدار.
دیده بانیِ افکارهای امروز در پی یافتن سایبان حقیقت نهفته در عالم نیست.
سه پند لقمان به پسرش…
روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی.
و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی.
پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد:
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است.
و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست.
وقتي نزديك تولد مادرم يا روز مادر ميشه
از مدتها قبل به فكر انتخاب هديه اي مناسب با توجه به وسعم هستم
هميشه مادرم ميگه من هديه اي نميخوام
همين كه بچه هاي خوبي باشيد، درس خون باشيد و … واسه من از هر هديه اي بهتره
مادرم ميگه واسه من مهم، عاقبت به خيري شماست و بس…!
بچه كه بودم با خودم مي گفتم مگه ميشه عاقبت به خيري يه نفر ديگه واسه آدم مهمتر از هديه باشه
فكر ميكردم يه جور تظاهره
بزرگتر كه شدم كم كم اون حرفا رو درك كردم
اين بار خودم ميديدم كه چقدر از موفقيت بعضي از دوستام خوشحال ميشم
تازه محبت من، محبت دوستانه بود و محبت مادرم، مادرانه
*****
يه روايتي -فکر کنم از امام رضا(علیه السلام)- هست كه ميگه محبت ائمه به مردم از محبت مادر به فرزندش بيشتره
فكرش رو بكنين؛ يعني امام عصر به ما با چه ديدي نگاه ميكنن؟
يكي ميگفت نيمه شعبان نزديكه، واسه هديه تولد امام فكري كردي؟
تا حالا هيچ وقت فكر اينكه بخوام واسه امام هديه تولد بخرم رو نكرده بودم
واسم خيلي عجيب و غريب بود، مگه امام واسه تولدش هديه ميگيره؟
پيشنهادي كه خودش ميداد جالب بود:
میگفت اعمال مارو هفته ای دو بار به آقا ارائه میدن
ميگفت بيايم هديه اي كه با آقا ميديم حذف همیشگی حداقل یه گناه از اون لیست باشه
وقتي فكر ميكنم ميبينم چه پيشنهاد قشنگي
وقتي يه مادر در خصوص رفع عيوب بچه اش اونطوري فكر ميكنه
طرز تفكر امام مهربون تر از مادر چيه؟
امروز كلي فكر كردم
كلي هم برنامه ريختم و خواستم تا تو رو هم از این پیشنهاد خبر بدم و در اجر معنویش با شما سهیم باشم!
هميشه به رجب و شعبان با يه ديد معنوي نگاه ميكردم
اما امسال رجب و شعبانم رو با یه انگیزه دیگه میگذزونم
اميدوارم بتونم اين هديه رو به خوبي آماده كنم
*****
راستی، شما نميخواين يه هديه واسه آقا آماده كنيد؟
امروز می خوام یکی از مفاخر علمی استان بوشهر، که نه! کل کشور اسلامی مون، برای شما دوستان و بزرگواران معرفی کنم.. گرچه نیاز چندانی به معرفی ندارند! و خودشون شهره دهرند. مرحوم آیت الله حاج میرزا احمد دشتی نجفی، که اول از همه مدال افتخار شهرستان دشتی هستند.
زندگینامه حضرت آیت الله حاج میرزا احمد دشتی نجفی
تولد میرزا احمد،پس از میرزا محمد (ره) و میرزا جواد (ره) سومین فرزند پسری بود که خداوند به خانواده روحانی ملاحسن گنخکی هدیه نمود؛پدرش ملاحسن گنخکی آن روحانیون برجسته و مطرح آن دوره در منطقه بود و مادرش نیز بی بی نسا مجاهد،همشیره سید عباس مجاهد شادگانی است.
حدود سال 1287 هجری شمسی (مطابق با 1327 قمری و 1908 میلادی) است و روستای کاکی از توابع شهرستان عالم پور دشتی منتظر تولد نوزادی است که قرار است بعد ها نام و آوازه اش فراتر از سطح روستا و شهرستان و حتی ایران ،به حوزه های علمیه خارج از کشور هم برود. میرزا احمد،در خانواده ای که به علم و معرفت و تقوا شهره بود .دیده به جهان گشود و حالا در جنوبی ترین نقطه روستا ،قلب کودکی می تپد که مانند هدیه ای بهشتی چشمان پر مهر خود را به روی هستی گشود و سیر رشد و تربیت خود را در دامان پر عطوفت مادر فاضله و شایسته و پدر روحانی و بزرگوارش پشت سر می گذارد.و این گونه بود که روزهای کودکی در خانه ای سراسر طهارت،راستی ،علم و تقوا و مملو از فیوضات قدسی و معنوی سپری شد.
والدین
بنا به گفته مورخ و دانشمند گرامی،آقای حاج شیخ محمد شریف رازی در کتاب «گنجینه دانشمندان» ملا حسن گنخکی، پدر میرزا احمد دشتی نجفی نه تنها یکی از علمای مجاهد جنوب و «یکی از علمای عالی مقام فارس و از مجاهدین تاریخ قمری بوده که با مساعدت و همکاری جمعی از آقایان آیات، مخصوصا آیت الله حاج شیخ جعفر محلاتی قیام نموده و در مقام دفاع با اردوی انگلیس که در بندر بوشهر پیاده شده بودند جنگیده است بلکه تحصیلات خود را در نجف اشرف گذرانده و در زمان جنگ جهانی اول انگلیسی ها به بوشهر و دلوار حمله کردند، وی بهمراه بزرگانی مانند سید مصطفی بهزادی (حسینی) و … نقش مهمی در بسیج نیرو های دشتی »برای اعزام به دلوار داشتند . آخوند ملا حسن در سالهای جنگ جهانی اول به اتفاق میرزا باقر گزدرازی (پدر آیت الله میرزا جواد نمازی (ره) و سایر سرداران به همراه نیرو های رزمنده دشتی برای اعزام به دلوار در خورموج اردو زده بودند که زنان و بچه های خورموج با اشعار محلی این اردو را برای شرکت در جنگ تشویق می کردند . بنا به گفته معمرین ،مردم دشتی آخوند ملا حسن که روحانی شجاع و دلیر و نترسی بود را به عنوان رهبری مذهبی خود در جنگ با انگلیس ها انتخاب کرد.
مکتبخانه
آیت الله دشتی نجفی در سنین کودکی و نوجوانی قران و مقدمات را در نزد پدرش فرا گرفت و همچنین در مکتب خانه روستای گنخگ، نزد مرحوم «آخوند حاج ملا قاسم » (والد شیخ عباس جلالی) با شوق و ذوق وصف ناشدنی و در کنار دیگر هم سن و سالان به فراگیری و رو خوانی این کتاب مقدس آسمانی همت گماشت.و جالب اینکه در همان مکتبخانه کوچک روستا ،آثار فراست و کیاست تیز هوشی در چهره مبارک« میرزا احمد »کاملا هویدا بود و بسیاری از مردم به عینه آینده درخشانی را از همان سنین برایش پیش بینی می کردند.
اولین دروس حوزوی
آیت الله میرزا احمد دشتی نجفی بعد از فراگیری قرآن و مقدمات نزد پدرش ،که مجتهدی مسلم بود و اجازه اجتهاد نیز داشت و همچنین با تشویق و راهنمایی اولین معلم خود ،آخوند حاج ملا قاسم و به خاطره اینکه خود نیز سخت شیفته آموختن دروس حوزوی بود و استعداد شگفت انگیزی در این زمینه داشت ،راهی حوزه علمیه روستای «میانخره» دشتی شد و در محضر و درس مرحوم آقا سید علی نقی حاضر شد و نخستین گامهای جدی و بلند را در زمینه تحصیل و فراگیری دروس حوزوی با موفقیت برداشت . درباره مقام و منزلت دینی و حوزوی اولین استاد وی یعنی آقا سید علی نقی میانخره ای این نکته قابل ذکر است که وی از یک سو شاگرد آقا میرزا علی شیرازی بود و از ایشان اجازه دخل تصرف در امور شرعیه را نیز داشت و از دیگر سو با بهرگیری از همت مضاعف و استعداد ادبی خود، الفیه ای منظوم در علم نحو تالیف کرد که از حیث (به زعم بسیاری از صاحب نظران ) به مراتب از الفیه «ابن مالکــ» برتر میباشد.
سفر به نجف
آیت الله دشتی نجفی یک سال از محضر عالم ربانی ،آقا سید علی نقی (ره) کسب فیض کرد و پس از آن که سیوطی را گذراند، با تشویق مکرر وی هر چند طلبه ای نوجوان و فقیر بود، به لطف خدا توانست با مساعدت مالی تنی چند از خیرین منطقه، در سن حدود 13 سالگی عازم حوزه علمیه نجف اشرف شود و برای نخستین بار به حریم ملکوتی دروازه دانش پیامبر (ص) پای گذارد.
او با ورود به حوزه کهن نجف بود که از نزدیک با برکات و حسنات بیپایان بزگترین حوزه علمیه جهان تشیع آشنا شد و توانست فرصتی برای بروز استعداد خویش در زمینه تحصیل علوم دینی و حوزوی فراهم کند.
اساتید
آیت الله دشتی نجفی که یکی از مفاخر دنیای اسلام و عالم تشیع و به خصوص حوزه علمیه نجف اشرف هستند ،از خرمن علم و معرفت و فقاهت علمای مبارز و عالی قدر همچون :آقا سید ابوالحسن اصفهانی ،میرزا آقای اصطهباناتی ،شیخ ابوالحسن مشکینی ،شیخ موسی نجفی خوانساری ،شیخ کاظم شیرازی،حاج آقا ضیاء الدین اراکی ،و بالاخص اقا سید عبدالهادی شیرازی خوشه چینی کرد و با موفقیت قابل تحسینی ،دروس اصلی حوزه را فرا گرفت.
اجتهاد
پس از سال ها تلاش ،سخت کوشی و علم اموزی و بعد از گذراندن دروس خارج فقه و اصول توسط آیات عظام :سید ابولحسن اصفهانی و سید عبدالهادی شیرازی و … در سن 30 سالگی ،اجتهاد مسلم آیت الله دشتی نجفی مورد تایید قرار گرفت ،همچنانکه اقای حاج محمد شریف رازی در کتاب گنجینه ی دانشمندان ،به وضوح این نکته مهم را نیز روشن ساخته و خاطر نشان می کند که :حاج میرزا احمد بن العلامه آیه الله آخوند ملا حسن الدشتی نجفی بعد از فراغت از سطوح و در محضر ایات عظام :میرزا ابولحسن مشکینی و آیت الله اصفهانی و آیت الله ضیاء الدین اراکی و آیت الله حاج شیخ کاظم شیرازی و آیت الله حاج کاظم شیرازی و آیت الله میرزا عبدالهادی شیرازی استفاده کرده تا به مدارج عالیه اجتهاد و فقاهت نائل و آیات عظام نامبرده مقام علم و کمال و اجتهاد ایشان را تائید کرده و اجازاتی مرقوم نمودند که نگارنده آنها را دیده ام.
تدریس
آیت الله دشتی نجفی «مد ظله العالی » بعد از سالها تحصیل در حوزه شریف نجف اشرف ،به عنوان یکی از مدرسین مطرح حوزه علمیه امر تدریس را با جدیت و نظم خاصی شروع کرد و از همین طریق نیز به تربیت شاگردان بی شماری پرداخت که اکنون هر کدام در جای جای عالم اسلام مشغول خدمت بوده و بعضا از مدرسان بزگ حوزه علمیه نجف اشرف و قم هستند.
بازگشت به ایران
آیت الله دشتی نجفی پس از حدود نیم قرن اقامت در عراق و تحصیل و تدریس دروس حوزوی ،در سال 1350 ه ش .به دلیل فشار و اذیت دولت عراق بر شیعیان و ایرانیان مقیم عتبات عالیات به ایران مراجعه فرمودند . معظم له ،این بار راهی حوزه علمیه قم شدند تا به تربیت طلاب مکتب جعفری (ع) همت گمارند .این فقید عالیقدر ،در قم نیز به تدریس دروسی چون :کفایتین،خارج فقه و اصول پرداختند و موفق شدند شاگردان زیادی را تربیت نمایند.
تالیفات
وی پس از سفر به ایران و اقامت در شهر مقدش قم،چندین سال از عمر گرانبهای خویش را صرف نگارش کتابی در شرح روضه البهیه اثر شهید ثانی نمود که شرحی بر لمعه میباشد .اثر گران سنگ آیت الله میرزا احمد دشتی نجفی با عنوان «شرح الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه» کتابی است که اکنون در پنج جلد چاپ و منتشر شده است و با نهایت دقت و تامل ،غوامض و ابهامات کتاب شهید ثانی را با قلمی عمیق و علمی مکشوف نموده است.
ویژگی های فردی
معظم له در زهد و ورع و پارسایی و صبر کم نظیر است. علاقه ای فراوان به پیابر و ائمه معصومین (ع) و سادات دارد و همواره مشغول خواندن اذکار و اوراد است. بسیار ساده زیست میباشد و از زخارف دنیا پرهیز میکند. همین صفات و فضایل و نیز مرتبه بسیار بالایی که در فقه دارند باعث شده که ایشان بسیار مورد ارادت و توجه مومنین قرار گیرد تا جایی که خانه و مجلس اش همواره مملو از جمعیت مشتاق و مومنین بزگوار باشد.
خدمات و آثار :
1- تالیف کتاب ارزشمند شرح روضه اللبهیه در پنج جلد
2- تدریس در حوزه های علمیه ی نجف اشرف و قم مقدس
3- تاسیس مدرسه علمیه امام عصر با حدود هشتاد حجره در قم
4- احداث مسجد و حسینیه در روستای گنخک شیخ ها
5- تاسیس مدرسه علمیه کنگان
6- تاسیس مدرسه علمیه خورموج
7- تاسیس و راه اندازی خانه های قران در منطقه دشتی.
منبع : www.abraham90.persianblog.ir
به گزارش فارس، حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی در برنامه درسهایی از قرآن که (14 تیرماه) از شبکه اول سیما پخش شد، به بیان خاطرهای از نیمه شعبان در مدینةالنبی پرداخت که مشروح آن در پی میآید:
امام زمان(عج) ما را دوست دارد، چون امام رضا فرمود: «وَ أَشْفَقَ عَلَیْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِم» (فقیه/ج4/ص418) یعنی امام زمان از پدر و مادر به مردم مهربانتر است. اینکه امام زمان میآید همه را قلع و قمع میکند، یک تصویر وحشتناک درست میکنند، این غلط است.
یک حدیث از امام زمان(عج) داریم که میفرماید: من هرگز شما را فراموش نمیکنم. والله من شما را فراموش نمیکنم!
نمیدانم این را در یکی از سخنرانیهایم گفتم. باز نمیدانم در تلویزیون هم گفتم یا نه؟ چون میانگین من هفتهای دو سفر میروم. یعنی سالی صد سفر. هر سفری هم چند سخنرانی، بالاخره نمیدانم چه چیزی را کجا گفتهام. ولی حالا چیز قشنگی است.
یک چنین شبی یعنی نیمه شعبانی من مدینه بودم برای عمره. فندق الدخیل، سمت راست قبرستان بقیع، پایینش مغازه است. رویش غذاخوری است. از طبقه دوم به بالا هم مسافرها! چندین کاروان جا دارد. پانزده ـ شانزده طبقه است. رفتم طبقه دوم روی پاساژ غذا بخورم، یک مرتبه متوجه شدم نیمه شعبان مگر برای امام زمان(عج) نیست؟
پیش خودم گفتم: قرائتی یک کاری کن! چه کنم؟ برو همین مغازه پایین، چند تا پیراهن، زیر پیراهنی بخر. برو پیش آشپزها، بگو: شما آشپز هستید. در هوای مدینه داغ پای دیگ داغ، یک عیدی به شما بدهم. نفری یک پیراهن به این آشپزها بده!
خوب که طراحی کردم خواستم بلند شوم، متوجه شدم که پول ندارم. پولم تمام شده بود. حال من گرفته شد که چرا من پول ندارم نیمه شعبان یک کاری برای آقا بکنم؟ غذا خوردم.
چند دقیقهای، بیست دقیقه شد یا نشد نمیدانم. یک کسی آمد کنار من نشست گفت: حاج آقا، آشپزها میآیند از شما تشکر کنند، هیچی نگو. نگاهشان کن.
گفتم: آشپزها از من برای چه تشکر کنند؟ گفت: من آن طرف نشسته بودم غذا میخوردم، به دلم برات شد که بروم مغازههای پایین، چند تا پیراهن و زیر پیراهنی بخرم و نزد آشپزها بروم و بگویم: عیدی نیمه شعبان است. منتهی اگر بگویم من عیدی دادم، کسی لذت نمیبرد. بگویم قرائتی داده اینها بیشتر خوشحال میشوند. من به نیت تو این کار را کردم که اینها بیشتر خوشحال شوند. من به قصد تو این کار را کردم. حالا میآیند و میگویند: تشکر. نگو: چه پیراهنی، چه زیر پیراهنی، من خیط میشوم.
من ماندم گفتم: یا حجت بن الحسن، تو چه کسی هستی؟!
منبع : تابناک
«لو ضربت خيشوم المؤمن بسيفي هذا علي أن يبغضني ما أبغضني و لو صببت الدنيا بجماتها علي المنافق علي أن يحبني ما أحبني».
اگر با اين شمشيرم بر بينی مؤمن بزنم که مرا دشمن بدارد دشمن نخواهد داشت؛
و اگر تمام دنيا را در گلوی منافق بريزم که مرا دوست بدارد دوست نخواهد داشت؛
و اين بخاطر آن است که بر زبان پيامبر امی گذشته که فرمود :
«ای علی هيچ مؤمنی ترا دشمن نمي دارد و هيچ منافقی تو را دوست نخواهد داشت».
دل من گم شد…
اگر پيدا شد،
بسپاريد امانات رضا(ع)
و اگر از تپش افتاد دلم،
ببريدش به ملاقات رضا(ع)
از رضا خواسته ام تا شايد،
بگذارد که غلامش بشوم…
همه گفتند محال است ولی…
دلخوشم من، به محالات رضا(ع) …
مدرسه علمیه فاطمیه(سلام الله علیها) خورموج، اردوی زیارتی - سیاحتی مشهد مقدس را به مناسبت میلاد حضرت منجی (عج الله تعالی فرجه الشریف) ازتاریخ 91/4/11 لغایت 91/4/20 برگزار نموده است.
جزئیات خبر انشاءالله در روزهای آینده منتشر خواهد شد.
آنگاه که تنها شدی و در جست جوی یک تکیه گاه مطمئن هستی ،بر من توکل نما .(نمل/79 )
آنگاه که نا امیدی بر جانت پنجه افکند و رها نمی شوی ، به من امیدوار باش. (زمر/53 )
آنگاه که سرمست زندگی دنیا و مغرور به آن شدی ،به یاد قیامت باش. (فاطر/5 )
آنگاه که دوست داری به آرزویت برسی ، به درگاهم دعا کن تا اجابت نمایم.(غافر/60 )
آنگاه که در پی تعالی و کمال هستی ، نیتت را پاک و الهی کن . (فاطر/29-30 )
آنگاه که دوست داری کسی همواره به یادت باشد،به یاد من باش که من همواره به یاد تو هستم.(بقره152 )
آنگاه که دوست داری با من هم سخن شوی ، نماز را به یاد من بخوان. ( طه/14 )
آنگاه که روحت تشنه نیایش و راز و نیاز است ، آهسته من را بخوان. (اعراف/55 )
آنگاه که شیطان همواره در پی وسوسه توست ، به من پناه ببر.(مومن/97 )
آنگاه که لغزش ها روحت را آزرده ساخت ، در توبه به روی تو باز است . (قصص/67 )
می دانم هراز گاهی دلت تنگ می شود. همان دلهای بزرگی که جای من در آن است.
آنقدر تنگ میشود که حتی یادت می رود من آنجایم. دلتنگی هایت را از خودت بپرس.
و نگران هیچ چیز نباش…!
هنوز من هستم….
هنوز خدایت همان خداست…!
هنوز روحت از جنس من است!
اما من نمی خواهم تو همان باشی! تو باید در هر زمان بهترین باشی.
نگران شکستن دلت نباش! میدانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
و جنسش عوض نمی شود … و میدانی که من شکست ناپذیر هستم …
و تو مرا داری … برای همیشه!
چون …
هر وقت گریه میکنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد …
هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای …
هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم…
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام! درست است مرا فراموش کردی!
اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!
دلم نمی خواهد غمت را ببینم … می خواهم شاد باشی … این را من می خواهم …
تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.
من گفتم : و جعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم).
و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود …
نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد. شبها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی؟ اما، نه …
من هم دل به دلت بیدارم! فقط کافیست خوب گوش بسپاری…!
و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن! پروردگارت … با عشق!
خداوند… بی نهایت است و لامكان و بی زمان
اما به قدر فهم تو كوچك می شود!
و به قدر نیاز تو فرود می آید..
و به قدر آرزوی تو گسترده می شود..
و به قدر ایمان تو كارگشا می شود..
ناامیدان را امید می گمگشتگان را راه می شوددر تاریكی ماندگان را نور می شود
خداوند همه چیز می شود همه كس را…
به شرط اعتقاد
به شرط دل پاكی
بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
و مغزهایتان را از هر اندیشۀ خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ناپاك
و بپرهیزید از ناجوانمردی ها و ناراستی ها و نامردی ها
و چنین كنید تا ببینید خداوند چگونه
بر سر سفرۀ شما با كاسه ای خوراك و تكه ای نان می نشیند
و در كوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند
مگر از زندگی چه می خواهید كه در خدایی خدا یافت نمی شود؟
ملاصدرا
عمر يکي از نعمت هاي بزرگ خداوند است که مي توان از هر لحظه ي آن بيشترين بهره را برد، و از ميان آن، فصل جواني که بهار عمر محسوب مي شود ارزش ويژه اي دارد. بذر تمام کمالات در جواني کشت مي شود. در اين فصل، انسان آماده ي پذيرش علم و هنر و خوبي و زيبايي است. فصل جواني در ميان دو ناتواني قرار گرفته: ناتواني خردسالي و ناتواني پيري. قرآن مي فرمايد: خداوند شما را از ناتواني آفريد، و پس از ناتواني شما را به نقطه ي قوت رساند، و پس از آن باز هم به ناتواني و پيري خواهيد رسيد.(1)
جواني، نقطه ي قوت عمر انسان است که دو طرف آن را ضعف و سستي پوشانده است. خوشا به حال کسي که ارزش اين نقطه ي قوت را بداند و از آن بيش ترين محصول را برداشت کند.
در احاديث، به استفاده ي بهينه از جواني سفارش شده است. از دست دادن دوران جواني، غم و اندوه و پشيماني هاي بسيار در پي دارد. امام علي عليه السلام مي فرمايد: دو چيز است که کسي قدر آنها را نمي شناسد مگر آن گاه که آنها را از دست بدهد: جواني و تندرستي.(2) جواني به قدري ارزشمند است که رسول خدا صلي الله عليه واله فرمود: در روز قيامت، پيش از آن که انسان قدم از قدم بردارد، از چهار چيز از او سؤال مي شود: … درباره ي جواني او مي پرسند که چگونه آن را فرسوده ساخت؟(3) نيز فرمودند: پنج چيز را پيش از آن که از دست برود قدر بدان:… جواني ات را پيش از اين که پير شوي.(4)
نيز فرمود: خداوند فرشته اي دارد که هر شب فرود مي آيد و ندا مي کند: اي بيست ساله ها جديت کنيد و براي آخرت خويش تلاش نماييد.(5) کمتر کسي است که در دوران پيري تأسف بر جواني از دست رفته نخورد. اميد است جوانان عزيز پيش از آن که گرفتار تأسف بيهوده شوند، تا فرصت دارند از نيرو و استعدادهاي سرشار خود بهتر و در جهت صحيح بهره گيرند؛ زيرا در فصل جواني، زمينه ي پيشرفت آماده است و اتلاف وقت، از دست دادن فرصتها و به کار نگرفتن توانمندي ها و استعدادها، خسارت جبران ناپذيري را به دنبال خواهد داشت. کاميابي و موفقيت در زندگي و عزت و سربلندي هميشگي، در گرو استفاده ي خوب از جواني است. پس ضرورت دارد که جوانان هر از چند گاهي به اوضاع کنوني خود نظر بياندازند و اهداف، تفکرات و انديشه هاي خود را مورد بازنگري قرار دهند.
پی نوشت
1- سوره ي روم، آيه 54.
2 - غرر الحکم، حديث، ج 1، ص 343.
3 - بحارالانوار، ج 7، ص 258.
4 - همان، ج 68، ص 180.
5- مستدرک، ج 12، ص 157.
برگرفته از کتاب” جوان موفق” ،نوشته عباس رحيمي
tebyan.net
دیر زمانی است که جوانان کشورهای اسلامی، که از تابش وحی و زلال معارف ناب الهی بهره میبرند، باشیوه های گوناگون و متنوع دشمن در راهزنی فکر و فرهنگ رو به رویند.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران، این حساسیت ناپیدا را به صورت آشکار در آورد و سردمداران استکبار را به اظهار نظر شفاف وا داشت.
امروز دشمن به خوبی دریافته است که ما جوانان با ویژگی هایی همانند آرمان خواهی، عدالت طلبی، عشق به باورهای آسمانی و علاقه به رهبران مذهبی، لشکرهایی به هم فشرده و آماده کارزاریم. ازاین رو، ایجاد تردید در باورهای آسمان زاد، تزریق فرهنگ بیگانه با نمایش آداب و رسوم و شیوه های زندگانی آنان، کوشش حساب شده در کنار زدن چهره های مورد علاقه مردم بویژه جوانان، پرورش روحیه ذلت و خواری در بیگانه ساختن ما با الگوهای شایسته فرهنگ اسلامی و ارائه الگوهای ساخته شده از آن سوی مرزها به عنوان معجزه آفرینان خوشبختی و سعادت و رفاه را در دستور کار خود قرار داد تا بدین وسیله دست یکایک ما را از دستان پرمحبت اسوه های صداقت پیشه و راستین در آورده و دل و دیده مان را از آموزه های ناب دینی تهی گرداند. غافل از آنکه نسیم سعادت بخش معارف الهی و سخنان قدسی پیشوایان محبوب ما، به سان کیمیایی گران سنگ، دلهای آگاه و بیدار همگان را از غبارها پاک ساخته، آینه گونه محل پذیرش آفتاب هدایت میگرداند.
در این بخش از گفتگوی خود، دل به امواج پاک و صفات روشن وزندگی ساز اسوهای ارزشمند و الگویی کم نظیر میسپاریم و برای امروز و فردای حوادث ارمغان هایی پربها نصیب خود میسازیم.
الگوی شایسته
ما جوانان به دنبال الگویی هستیم که نخست همسن و سالمان باشد و همانند ما در توفان جوانی بوده و در نشیب و فراز حوادث حضور داشته باشد. معصوم نباشد; زیرا با ما فرق خواهد کرد و دربحران های اجتماعی سیاسی و حتی اقتصادی درگیر شده باشد تا به خوبی او را همانند خود بدانیم و از شیوه زندگانی، روش برخورد او با دیگران، چگونگی سخن گفتن، شهامت، شجاعت، دلیرمردی و بی باکی وی برای خود سرمشق بگیریم و او را نمونهای تمام عیار برای امروز و فردای زندگی خود بدانیم.
دفتر زندگانی چنین الگویی را، که برخی هجده ساله و پارهای سالهایی بیشتر دانست هاند، می گشاییم و با یکدیگر به صحیفه صفات و ارزشهای چشمگیر او مینگریم. آرام آرام با او همراه شده وبیشتر از گذشته به ناگفتههای گفتنیاش که همگی برایمان مشعلیفروزان خواهد بود، دل میسپاریم.
او یازدهم شعبان سال سی و سوم هجری (1) به دنیای پر غوغای حیات پاگذاشت. پدر در گوش راست او اذان گفت و دیگر گوش وی را باترنم اقامه آشنا ساخت تا از آغاز با نغمه توحید، نبوت، امامت وولایت آشنا شود و با چنین سرودهایی راه روشن رستگاری را از عمق جان بیابد. دیری نپایید که در هفتمین روز تولد وی، بنا به سنت پسندیده دینی، سرش را تراشیدند و هم وزن موهای زیبایش، به مستمندان چشم به راه نقره صدقه دادند.
آشفتگی اوضاع سیاسی و آتش افروزی حاکمان ستمگر آن عصر بدان حد بود که نام «علی» جرمی نابخشودنی حساب می شد و برزبان راندن این واژه مقدس ممنوع بود. پدر وی، که به خوبی میدانست نام دیباچه شخصیت و نشان دهنده شرافت، ادب و عظمت انسان است، نام کودک را «علی» نهاد تا بهترین برکات و زیباترین صفات بر دریای وجود فرزندش ریزان شود و بدسگالان سیه سرشت خود را باامواج پاک و زلال غیرت دینی و شخصیت مذهبی رو به رو ببینند. درپی آن، لقب «اکبر» نیز برای او انتخاب کرد تا «علی اکبر»که به عنوان پسر نخست خانواده استبا دیگر فرزندان، که نام آنان نیز علی خواهد بود، تفاوت یابد. (2)
پدر علی که همانند پدرانش از تمامی اصول اساسی و شیوه های شیرین تربیتی آگاهی داشت، خود را با دنیای کودکی هماهنگ می کرد و رفتاری که شایسته نوباوگی و کودکی فرزند بود، انجام میداد تا همانند جد عزیز خود عمل کرده، لحظه ای از شرایط روحی روانی کودک دلبند خویش دور نماند. (3)
همراه با بزرگ شدن علی، پدر سخنان برتر، آداب والاتر و شیوه های زندگی و احترام بیشتر به او می آموخت تا خصیت خود را باز یابد و از ارزش وجود خود بیشتر آگاه شود.
بدین خاطر هنگام نام بردن از او، الفاظی تواءم بااحترام به کار میبرد تا از آغاز زندگی، احساس سرافرازی و شخصیت کند و در فردای حیات خود، راست قامت و قوی دل از حقوق محرومان دفاع کرده، در برابر ستم ستمکاران بی تفاوت یا مایوس نباشد.
به سوی مدرسه علی که هفت ساله شد، به تمرین های فکری و آموزش های دینی پرداخت و با مراقبت های صحیح سنجیده پدر، بنیان های اعتقادی در روان او و شیوه های رفتاری در اعمال او رشدی بیشتر یافت. (4)
روزی پدر، عبدالرحمان را به آموختن سوره حمد به فرزندش گمارد. وقتی آموزش تمام شد و علی در حضور پدر سوره حمد راقرائت کرد، پدر، پول و هدایای فراوان به عبدالرحمان بخشید ودهانش را پر از مروارید ساخت. آنگاه به اطرافیان که از این همه بذل و بخشش تعجب کرده بودند، فرمود:
«این هدایا توان برابری عطای معلم علی را ندارد که در برابرتعلیم قرآن، همه هدایا ناچیز است.» (5)
دوران نوجوانی علی به تدریج آغاز شد و هر روز بیشتر از روز قبل، زمینه های رشد و شکوفایی معنوی و عقلانی در وجود وی فراهم میگردید.
علی در جوانی با ویژگیهای اخلاقی و رفتاری خود نگاه انبوه جوانان را به سوی خود جلب میکرد. آنچه در این فراز از داستاناو گفته میشود، نکته هایی است که بی تردید با مطالعه و رد شدن تاثیری بسزا نخواهد داشت، از این رو، باید از سرصبر و تامل بیشتر مطالعه و مرور کنیم و به خاطر بسپاریم.
علی، صفات جد خود را میدانست، از اینرو، هماره در آینه اخلاق ورفتار او نظر میکرد و خود را بدان صفات می آراست. به هنگام جوانی در میان جمع و با دوستان خود، گشاده رو و شادمان بود;
ولی در درتنهایی اهل تفکر و همراه با حزن بود. علاقه فراوانی به خلوت با خدای خود و پرداختن به راز و نیاز و گفتگو باخالق هستیداشت. در زندگی آسانگیر، ملایم و خوشخو بود، نگاهش کوتاه می نمود و به روی کسی خیره نمی شد. بیشتر اوقات بر زمین چشم میدوخت و بابینوایان و فقرا که از نظر ظاهری در جامعه و نگاه دنیا طلبان احترام چشمگیری نداشتند. نشست و برخاست میکرد، با آنان همسفره میشد و با دستخود دردهانشان غذا میگذارد. اصالت های فکری واستواری های روحی، وی را چنان کرده بود که هیچگاه و از هیچ حاکمی هراس نداشت.
هرگز عیب جویی نمی کرد و از مداحی نابجا و شنیدن چاپلوسی افراددوری میکرد. تمامی انسانها را بندگان خدا میدانست و از تحقیر آنان خود داری می ورزید. در طول عمر خویش به کسی دشنام نداد وناسزا نگفت. از دروغ تنفر داشت و صداقت و راستگویی شیوه همیشه او بود. بخشنده بود و آنچه به دست می آورد، به دیگران بویژه نیازمندان انفاق میکرد. هرگاه کسی هدیه ای به او تقدیم میکرد،با گشاده رویی میپذیرفت. اگر فردی مهمانی داشت و او را دعوت میکرد، میپذیرفت. به عیادت بیماران میرفت، هرچند خانه بیمار دردور افتاده ترین نقطه شهر باشد. در تشییع پیکر مردگان حاضر می شد و هیچ یار از دست رفت های را تنها نمی گذاشت.
برای همسالان برادری مهربان و برای کودکان پدری پرمحبت بود ومسلمانان را مورد لطف و عطوفت خویش قرار میداد. امور دنیوی واضطراب های مادی او را متزلزل نمی ساخت.
زندگی علی ساده و بی پیرایه بود و در آن از تجمل، اسراف وتبذیر اثری دیده نمیشد. آنان که اخلاقی نیکو و فضایلی شایسته داشتند، همیشه مورد تکریم و احترام وی بودند و خویشاوندان ازصله او بهرهمند میشدند. از صبری عظیم برخوردار بود و از هیچ کس توقع و انتظاری نداشت.
در میدان رزم سلحشوری شجاع، نیرومند و پرتوان بود و انبوه دشمن هرگز او را بیمناک نمی ساخت. در اجرای عدالت و دفاع از حق،قاطع و استوار بود. به یاری محرومان و مظلومان می شتافت و دربرابر ظالمان می ایستاد تا حق را به صاحبش برنمیگردانید، آرام نمیگرفت. به دانش اندوزی و فراگیری معارف اهمیت زیادی میداد و همواره پیروان خود را از جهالت و بی خبری باز میداشت.
به پاکیزگی و آراستگی علاق های وافر داشت و این صفت از دوران کودکی در او دیده میشد. از این رو هماره برتمیزی لباس و بدن اهتمام میورزید.
بسیار فروتن بود و از تکبر نفرت داشت و اکثر اهل جهنم را گردن فرازان و سرکشان میدانست. نه تنها برانسانها بلکه برحیوانات نیز شفقت داشت و با مهربانی و ملایمت و انصاف با آنان رفتار میکرد.
آنان که قیافه ظاهری و سیمای به نور نشسته علی را دیده اند،چهره وی را این گونه ترسیم کرده اند:
قیافه اش بسیار با ابهت بود و چون ماه تابان می درخشید. به زیبایی و پاکیزگی آراسته بود. از چهار شانه بلندتر و ازبلندکوتاهتر. رنگی روشن و به سرخی آمیخته و چشمانی سیاه و گشاده با مژه هایی پرموداشت، گونه هایش هموار و کم گوشت بود، مویش نه بس پیچیده و نه بسیار افتاده مینمود. از سینه تا ناف خط موی بسیار باریک داشت، اندامش متناسب و معتدل و سینه و شانه اش پهن بود.
سرشانه هایش از هم فاصله داشت. پشتی پهن داشت، جز ران و ساق که زیر مفصل ها است، استخوان های بند دستش کشیده و کفی گشاده و بخشنده داشت. دو پنجه دست و پایش قوی و درشت و انگشتها کشیده و بلند و دو کف پا از زمین برآمده بود. به سرعت راه میرفت و هنگام راه رفتن چنان بود که گویی از زمین سراشیب فرود میآید یااز روی سنگی به نشیب میرود. چون به طرف کسی بر میگشت با تمام بدن بر میگشت. دیده اش فروهشته و نگاهش به زمین بود تا به آسمان.
بینیاش قلمی کشیده و باریک و میانش برآمدگی داشت و نوری ازآن میتافت.
دهانش نه بسیار کوچک و نه بزرگ بود. دندان های زیبایش سفید، براق و نازک بود. گردنش در صفا و نور و استقامت نقره فام بود،بوی مشک و عنبر از او بلند بود. (6)
پاره ای از مورخان این ویژگیها را برای جد وی نگاشته اند; اما علی را در این خصوصیات همانند دانسته اند.
… بااین ویژگیهای روشنی آفرین به خوبی میتوان او را شناخت، وی علی اکبر پور والای امام حسین(ع)است. جوانی زیبا که همانندجد خود رسول خدا(ص)در سیرت، سپید و در صورت، آسمانی می نمود و هماره یاد و نام پیامبر(ص)از چگونگی سخن گفتن و یا راه رفتن ودیگر برخوردهای اجتماعی اخلاقی او می تراوید. از این رو، امام حسین(ع) او را شبیه ترین مردم حتی نسبت به خود در خلقت و آفرینش، اخلاق و صفات روحی، گفتار و آداب اجتماعی به رسول خدا(ص) معرفی میکرد. (7)
آنان که با صورت دلربای پیامبر(ص)و صدای پرچاذبه آن حضرت آشنا بودند، آنگاه که علی از پشت دیوار زبان به سخن می گشود، گویی صدای رسول اکرم(ص)را می شنیدند.
گاهی که اباعبدالله(ع)برای صوت قرآن جد عزیزش دلتنگ می شد، به علی می فرمود: علی جان! برایم قرآن بخوان تا از آن لذت و بهره برم. (8)
کلام شیرین، بیان روان، ادب بسیار در برابر پدر و مادر، اطاعت بی چون و چرا از مقام ولایت و دلدادگی به حقیقت، برگی دیگر از زندگانی زرین علی اکبر بود. این ویژگی ها چون با فروتنی او همراه می شد، نگاه تحسین آمیز همگان را به دنبال داشت.
در ساحل فرات
علی درحماسه کربلا، درخششی چشمگیر داشت و با هر بار حمله خود،دهها نفر را به خاک هلاکت می انداخت. هنگامی که با 25 سوار به ساحل فرات روانه شد و برای سیصد نفر از خاندان، عیال و اصحاب امام حسین(ع)آب آورد، بسیاری از مسوولان و سرپرستان حفاظت ازفرات را از دم تیغ خود گذراند و پشت دشمن را به لرزه درآورد.
عمویش ابوالفضل(ع)که خود در دلاوری و بی باکی و شجاعت و شهامت، زبانزد همگان بود، به خاطر چنین صفات تابناک، علی را بسیاراحترام میکرد.
قهرمانان تاریخ و دلیرمردان عرصه های نبرد، کمتر از دانش و بینش بهره دارند; زیرا در مسیر رزم و جنگ قرار داشته و فرصت نداشته و یا علاقه کمتری به درس آموزی و دانش آفرینی از خود نشان میدهند; اما علی اکبر، جوانی چند بعدی بود و سطرهای کتاب وجودش با حکمت نگاشته شده بود. چشمه های دانش و دانایی از اعماق وجودش می جوشید. در مجالس گوناگون عالمانه و اندیشمندانه لب به سخن می گشود و به دور از غرور و تکبر مردانه سخن میگفت.
از آنجا که از جد خود رسول خدا(ص)سخنان بسیاری روایت می کرد، به عنوان «محدث» شناخته شد.
افزون برصفات ظاهری و باطنی که به طور چشمگیر در وجود حضرت علی اکبر(ع) دیده میشد. کمالات و مقامات معنوی وی نیز در رتبه ای برتر از دیگران قرار داشت.
ما جوانان هرچند از صفات خوبی بهره مند باشیم، گاه توان تحمل سختیها و ظرفیت رویارویی با مصایب را از دست می دهیم و سنگینی ناملایمات زندگی، تعادل رفتار و گفتارمان را میرباید.
علی اکبر در چنین صحنه های سخت و طاقت سوز، تنها به رضا وتسلیم الهی فکر میکرد و چنان در برابر بلاهای الهی آرام و مطمئ نبود که گاه حیرت و شگفتی دیگران را بر می انگیخت. از این رو، درهنگامه دردآلود کربلا به پدر گفت: «اولسنا علی الحق» (پدرجان!)آیا ما برحق نیستیم؟
و چون امام فرمود: آری، گفت: در این هنگام، باکی از مرگ نداریم. (9)
این روحیه قوی و صفات شایسته، چنان ابهت و عظمت به علی اکبر داده بود که افزون بر دوستان، دشمنان آگاه نیز به برتری هایش اعتقاد و اعتماد داشتند و اعتراف میکردند. معاویه روزی ازاطرافیانش پرسید: «چه کسی در این زمان برای خلافت مسلمانان بردیگران برتری دارد و برای حکمرانی بر مردم از دیگران سزاوارتر است؟ »روباه صفتان زشت سیرت که نام و نان خود را در تملق مییافتند، به ستایش خلیفه پرداختند و او را لایق این منصب معرفی کردند.
معاویه گفت: نه چنین نیست:
«اولی الناس بهذالامر علی بن الحسین بن علی جده رسول الله و فیه شجاعه بنی هاشم و سخاه بنی امیه و رهو ثقیف.» (10)
شایسته ترین افراد برای امر حکومت، علی اکبر فرزند امام حسین است که جدش رسول خدا(ص)است و جاهت بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و زیبایی قبیله ثقیف را در خود جمع کرده است.
فروغ چهره خوبان شعاع طلعت توست کمال حسن تو مدیون این ملاحت توست به خلق و خلق رسول و به منطق نبوی فزونتر از همه کس در جهان شباهت توست به پیکر تو مجسم لطافت روح است عجب بود که در این خاکدانه قامت توست نگار مهر تو غارتگر دل پدر است عیان به چشم سیاهت غم شهادت توست (11)
پی نوشت ها:
1- علی الاکبر الامام الحسین(ع)، علی محمد علی دخیل، ص 7.
2- معالی السبطین، ج 1، ص 206.
3- برای آشنایی بیشتر با چگونگی این برخوردها بنگرید: محجة البیضاء، ج 2، ص 233.
4- مسائل الخلاف، ج 1، ص 93.
5- لؤلؤ و مرجان، ص 44 و 45، راز خوشبختی، ص 189.
6- تاریخ یعقوبی، ج 1 ص 513 و 514، فرسان الهیجاء، ص 293 و 294.
7- موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 360.
8- مصائب امام حسین(ع)، ص 108.
9- ابصار العین فی انصار الحسین، مرحوم سماویآ ص 21.
10- مقاتل الطالبیین( فارسی)، ص 78، وسیلة الدارین فی انصار الحسین(ع)، ص 285 و 286.
11- شاعر معاصر، حبیب چایچیان( حسان)
نويسنده: احمد لقائی
aviny.com
در مدح شاه جوانان، اشجع الناس حسین(ع)، اشبه الناس محمد(ص)
بي سبب نيست اگر اين همه زيبات كشيد
اشبه الناس نبي بودي و طاهات كشيد
تا به طرحت ابدا هيچ كسي پي نبرد
از ازل با قلمش مثل معمات كشيد
تا كه زانوي تو معراج شود ، آنها را
پلكان قدم عمه ي سادات كشيد
ديد كشتار دهد صورت زيباي تو ، پس
نفَس هفتميش عين مسيحات كشيد
به شك انداخته اي قوم بني هاشم را
بسكه مانند عمو خوش و قد و بالات كشيد
خواست تا شخص حسين نيز شود مجنونت
بين يك خيمه علي اكبر ليلات كشيد
***
نوكري واجب عيني شده در اين خانه
خُب چرا دست خدا اين همه آقات كشيد ؟!
مسعود يوسف پور
راهی کربلا دل رسوا نمی شود
این نامه جز به دست تو امضا نمی شود
ای روح حیدری تو در جان مصطفی
بی تو جمال جلوه زهرا نمی شود
آرام قلب حضرت مولا تویی علی
روح حسین بی تو که شیدا نمی شود
بالای جسم پاک تو شاه اینچنین سرود
سرو دلم که روی عبا جا نمی شود
ای آیه های سوره طه اذان بگو
آرام آیه غم بابا نمی شود
با رزم های حیدریت دل ز ما ببر
جز تو کسی که تالی مولا نمی شود
جز نعره های حیدریت نعره ای علی
چون نعره های حضرت سقا نمی شود
پا بوس قبر حضرت خون خدا شدی
شش گوشه بی وجود تو معنا نمی شود
ای خاتم نگین سلیمان به دست عشق
مهتاب بی تو جلوه شبها نمی شود
بی جلوه های شمس رخت والقمر کجاست
تفسیر آیه و ضحها نمی شود
بی غمزه تو لیلی لیلای کربلا
مجنون که سر سپرده صحرا نمی شود
ذکر علی علی ز لب ما نمی رود
بی ذکر یا علی دلمان وا نمی شود
با ذکر یا علیست که عیسی شفا دهد
ورنه شفا دوای مسیحا نمی شود
موسی به جز برای تماشای جلوه ات
چلّه نشین وادی سینا نمی شود
یوسف به گرد پای جمالت نمی رسد
دلداده بر تو غیر زلیخا نمی شود
بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند
هر یوسفی که یوسف لیلا نمی شود..!
وحید
منبع: پایگاه اشعار مذهبی http://www.emam8.com
خواهي که ببيني رخ پيغمبر را
بنگر رخ زيباي علي اکبر را
در منطق و خلق و خوي او مي بيني
با ديده ي جان محمدي ديگر را
*****
ميلاد اشجع و اشبه الناس احمدی، مبارک…!
پيامبر اکرم(ص) :
خداوند جواني را که جواني خويش را در راه اطاعت خداي تعالي بگذراند، دوست دارد.
چهارچيز را پيش از چهار چيز غنيمت شمار:
جواني پيش از پيري
صحت پيش ازبيماري
توانگري پيش از فقر
و زندگي پيش ازمرگ
امام خميني(ره) :
عزيزم! از جواني به اندازه اي که باقي است، استفاده کن؛
که در پيري همه چيز از دست ميرود، حتي توجه به آخرت و خداي تعالي!
عاشق آن است که پر می گیرد
فقط از عشق خبر می گیرد
از جگر آتش اگر می گیرد
عشق را مدّ نظر می گیرد
منطق منطقه ی ما عشق است
مذهب مطلقه ی ما عشق است
بی دل آن است که دل داده به تو
کار و بارش فقط افتاده به تو
سجده کرده خود سجاده به تو
می رسد آخر این جاده به تو
راهی جاده ی مجنون شدنیم
بس که آماده ی مجنون شدنیم
ما همه در به در لیلاییم
بیش تر دور و بر لیلاییم
سائل پشت درِ لیلاییم
زیرِ دینِ پسرِ لیلاییم
تو علی اکبر لیلا هستی
نوه ی اول زهرا هستی
کیستی محشر در گهواره؟!
فاتح خیبر در گهواره
یا که پیغمبر در گهواره
خنده ات اکبر در گهواره
همه را یاد نبی می انداخـت
یاد میلاد نبی می انداخت
*صابر خراسانی*
این سالشمار، سوانح احوال و وقایع تاریخی، سیاسی حیات 53 ساله شهید آیت الله دکتر بهشتی را از تولد تا شهادت گزارش می کند.
* 2 آبان 1307 تولد در محله لُنبان اصفهان در خانواده ای روحاني (پدر: حجت الاسلام سيد فضل الله حسيني بهشتي. مادر: معصومه بيگم خاتون آبادي. پدر بزرگ مادري: آیت الله العظمي مير محمد صادق خاتون آابادي)
* 1311 : آغاز تحصيل در سن چهار سالگي
* 1314 : تحصيل در دبستان ثروت (اصفهان)
* 1317: تحصيل در دبيرستان سعدي (اصفهان)
* 1321: ترك تحصيل در دبيرستان (سال سوم) و آغاز تحصيل علوم حوزوي در مدرسه صدر (اصفهان)
* 1324: تحصيل ادبيات عرب, فقه و اصول , منطق و دروس ابتدايي فلسفه (اصفهان)
* شهريور 1325: مهاجرت و اقامت در مدرسه حجتيه و استفاده از محضر اساتيدي چون آیت الله داماد, آیت الله اردكاني (قم)
* فروردين 1326: شروع درس در محضر امام خميني، آیت الله حجت و آیت الله العظمي بروجردي (قم)
* رمضان 1326: آغاز سفرهاي تبليغي به دورترين روستاها همراه آقایان مرتضي مطهري و حسينعلي منتظري به توصيه آیت الله العظمي بروجردي
* 1327: مباحثه و اشنايي با آقایان محمد مفتح, موسي شبيري زنجاني، موسي صدر, ناصر مكارم شيرازي, احمد آذري قمي, سيد مهدي روحاني, علي مشكيني اردبيلي و عبدالرحيم رباني شيرازي
* 1328: شروع جلسات «گفتار ماه » و انتشار مقالات آن جلسهها در كتابهاي «گفتار ماه» و «گفتار عاشورا»
* 1329: شركت در امتحان ديپلم ادبي و امتحان ورودي دانشكده معقول و منقول (الهيات و معارف اسلامي) دانشگاه تهران
* 1330: عزيمت به تهران و اموختن زبان انگليسي (به طور فشرده)
* 29 / 4 / 1330: حضور در ستاد اعتصاب تلگرافخانه اصفهان، عليه صحبتهاي قوام و سخنراني كه منجربه احضار در شهرباني شد
* 1330: بازگشت به قم و تدريس زبان انگليسي در دبيرستانها و تكميل تحصيلات و تدريس در حوزه علميه قم؛ اشنايي با علامه سيد محمد حسين طباطبايي و شركت در جلسات بحث كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم»
* 1333: تاسيس دبيرستان «دين و دانش» در قم
* 1334: اخذ مدرك كارشناسي رشته معقول (فلسفه و حكمت اسلامي) با عنوان پايان نامه «بساطت يا تركّب جسم» زير نظر دكتر محمود شهابي و تصويب هيات داوران با درجه عالي از دانشگاه تهران
* 1335: آغاز دوره دكتري در رشته معقول
* 1338: تهيه و تنظيم كتاب «نماز چيست؟
* 1339: سازماندهي نحوه اموزش در حوزه علميه قم با همكاري جمعي از فضلا و تشكيل كلاس زبان انگليسي و مكالمه عربي روزمره و علوم طبيعي براي طلاب مستعد (مدرسه حقاني)
* 1339: تهيه و تنظيم مقاله «بانكداري و قوانين مالي اسلام», مقاله: عالم خلق و عالم امر در قرآن» و مقاله «يك قشر جديد در جامعه ما»
* فروردين 1340: فوت آیت الله العظمي بروجردي
* شهريور 1340: اجراي ازمايشي طرح نوين اموزش در حوزه به همراه آقایان علي مشكيني, عبدالرحيم رباني شيرازي و همكاري
* آیت الله العظمي گلپايگاني
* خرداد 1341: زمينه سازي نهضت براي رهبري امام خميني با ايجاد «كانون دانش اموزان قم»، با همكاري آقای محمد مفتح، تهيه و تنظيم مقاله روحانيت در اسلام و در ميان مسلمين.
* 1342: پيشنهاد امام خميني جهت اقامت در اصفهان به منظور سامان دادن به فعاليتهاي مبارزاتي ان شهر و عدم پذيرش ايشان به علت اهميت شهر قم
* 1342: تهيه و تنظيم مقاله قانون عليت در علم و دين» در كنار سخنرانيهاي مهم در جلسات ماهيانه انجمن اسلامي مهندسين
* 1342: تشكيل هسته تحقيقاتي به منظور كار پژوهشي درباره حكومت اسلامي و ايراد سخنرانيهاي مهم از جمله سخنراني در جشن مبعث
* دانشگاه تهران با عنوان مبارزه با تحريف يكي از هدفهاي پيامبر اسلام
* 1342: منع اقامت در قم به دستور ساواك و مهاجرت به تهران. عضويت در شوراي روحانيت و فقاهت هيئتهاي موتلفه اسلامي به توصيه امام خميني همراه آقایان مرتضي مطهري, محي الدين انواري, مهدي مولايي
* 1343: منتظر خدمت شدن از اموزش و پرورش بر اثر فشارهاي ساواك و سخنراني در جشن ميلاد پيامبر(ص) در مدرسه چهارباغ كه منجربه احضار به شهرباني اصفهان شد
* فروردين 1344: عزيمت به آلمان با توصيه مراجع تقليد و اداره مركز اسلامي هامبورگ (آلمان )
* 1345: ارسال و تنظيم گزارشاتي از مركز اسلامي هامبورگ براي مبارزان داخلي همچون آقایان محمد علي رجائي ، مرتضي جزايري، مهندس مهدي بازرگان، مرجع مبارز آیت الله العظمي ميلاني و …
* 1347: تهيه و تنظيم كتاب «صداي اسلام در اروپا» به پنج زبان دنيا
* 1348: تهيه و تنظيم مقالههاي «كدام مسلك» و «نقش ايمان در زندگي اسلام»
* تابستان 1348: سفر به عراق و ديدار و گفتگو با امام خميني، آیت الله العظمي خوئي، آیت الله سيد محمد باقر صدر و آیت الله العظمي حكيم
* 1348: سفر به كشورهاي سوريه و لبنان و تركيه و بازديد از فعاليتهاي اسلامي و تجديد عهد با امام موسي صدر
* 1349: بازگشت به ايران و ممنوعيت خروج از كشور به دستور ساواك
* 1349: پرونده سازي ساواك به واسطه سخنرانيها و فعاليتها در آلمان به ويژه سخنراني پيرامون «خداپرستي و قوانين عادلانه اسلام»
* 18 / 12 / 1349: اشتغال مجدد در اموزش و پرورش و كسب عنوان كارشناس ارشد كتابهاي علوم ديني در« سازمان كتابهاي درسي ايران»
* 1350: تاسيس مركز تحقيقات اسلامي، با همكاري آقایان سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي, محمدجواد باهنر و محمدرضا مهدوي كني
* 1350: آغاز جلسات تفسير قرآن و تحليل مسائل سياسي تحت پوشش هيات «مكتب قرآن»
* 1351: تنظيم طرح ناتمام «ايدئولوژي اسلامي براي نسل جوان» با همكاري آقای مرتضي مطهري (به توصيه امام خميني)
* 1351: تهيه و ارسال مقاله «حكم الجهاض و التعقيم في الشريعه الاسلاميه»، جهت كنفرانس سازمان بهداشت جهاني در شهر رباط (پآیتخت كشور مراكش) در زمينه تنظيم خانواده از ديدگاه اسلام
* 1353: دفاع از پايان نامه دكتري تحت عنوان «مسائل ما بعدالطبيعه در قرآن »، با حضور هيات داوران آقایان مرتضي مطهري، محمد مفتح، اميرحسين اريان پور و مصلح (با درجه بسيار خوب)
* 1353 : تنظيم و انتشار كتاب «خدا از ديدگاه قرآن»
* 25 / 8 / 1353: سخنرانيهاي متعدد پيرامون مرجعيت , رهبري ، امامت و امت كه منجر به انعكاس در گزارشات ساواك شد.
* 1354: دستگيري و بازداشت چند روزه در كميته مركزي ضد خرابكاري (بر اساس گزارشهاي ساواك از سخنرانيها)
* 16 / 1 / 1354: برقراري مجدد جلسات «مكتب قرآن» (بعد از بازداشت)
* 5 / 11 / 1355: ادامه فعاليتهاي روشنگرانه, عليه رژيم و صدور اعلاميه به مناسبت فوت آقای محمد همايون بنيان گذار حسينيه ارشاد و تبديل مجلس مزبور به يك تجمع سياسي اعتراض اميز
* 1356: برقراري جلسات بحث پيرامون «شناخت از ديدگاه قرآن» (در منزل)
* فروردين 1357: سفر به اروپا و امريكا جهت هماهنگي بين حركتهاي سياسي معتقد به رهبري امام خميني
* 1357: پيريزي جامعه روحانيت مبارز همراه با آقایان مرتضي مطهري, محمد مفتح, محمد امامي كاشاني, ملكي ، سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي، علي اصغر مرواريد و …
* 1357: صدور اعلاميه در اعتراض به محاصره منزل امام خميني در عراق
* 16 / 7 / 1357: ارسال نامه به رئيس جمهور فرانسه براي حفظ حرمت امام خميني در مدت اقامت ايشان در ان كشور
* 30 / 7 / 1357: صدور اعلاميه همراه با آقایان محمد جواد باهنر, مرتضي مطهري, مهدي كروبي ومحمد رضا مهدويكني و محكوم كردن فاجعه مسجد كرمان
* ابان 1357: سفر به پاريس جهت مذاكره و هماهنگي با امام خميني, صدور فرمان امام خميني براي تشكيل شوراي انقلاب
* 14 / 8 / 1357: صدور اعلاميه در اعتراض به حكومت نظامي و كشتار 13 ابان دانشگاه تهران همراه روحانيون از جمله آقایان مرتضي مطهري, محمد مفتح، محمد رضا مهدوي كني ، سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي, اكبر هاشمي رفسنجاني.
* 1357: حضور و سخنراني در راهپيمايي عظيم عاشورا همزمان با اوج مبارزات مردم عليه رژيم ستمشاهي
* 25/ 10/ 1357: فرار شاه از ايران
* 4 / 11 / 1357: سخنراني با عنوان «اسلام دين ازادي است»
* بهمن 1357: اعلام رسمي تشكيل شوراي انقلاب به فرمان حضرت امام با همكاري آقایان مرتضي مطهري, محمد جواد باهنر, اكبر هاشمي رفسنجاني, سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي, سيد محمود طالقاني، سيد علي خامنه اي , محمدرضامهدوي كني, مهدي بازرگان, مصطفي كتيرايي, يدالله سحابي و احمد صدر سيد حاج جوادي.
* 8 / 11 / 1357: تحصن همراه ديگر روحانيون در دانشگاه تهران به علت ممانعت از امدن امام خميني به كشور.
* 17 / 11 / 1357: معرفي مهندس بازرگان از طرف امام خميني به عنوان رئيس دولت موقت
* 22 / 11 / 1357: پيروزي باشكوه انقلاب ملت مسلمان ايران
* 26 / 11 / 1357: فرمان خلع سلاح عمومي و تحويل اسلحه ها به مساجد و كميتههاي انقلاب
* 29 / 11 / 1357: اعلام موجوديت حزب جمهوري اسلامي به همراه آقایان سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي, اكبر هاشمي رفسنجاني,
* سيد علي خامنهاي و محمد جواد باهنر
* 9 / 12 / 1357: بازگشت امام خميني به قم
* 11 / 12 / 1357: انتساب آقای مهدي هادوي، بعنوان اولين دادستان كل انقلاب اسلامي
* 9 / 12 / 1357: تاسيس بنياد مستضعفان
* 14 / 12 / 1357: تاسيس كميته امداد
* 2 / 1 / 1358: سفر به كردستان همراه با آقایان , داريوش فروهر, اكبر هاشمي رفسنجاني, احمد صدر حاج سيد جوادي, ابولحسن بني صدر, به سرپرستي آقای طالقاني براي رسيدگي به تشنجات كردستان
* 12 / 1 / 1358: همه پرسي جمهوري اسلامي
* 21 / 1 / 1358: تاسيس بنياد مسكن انقلاب اسلامي
* 2 / 2 / 1358: تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي
* 3/ 2/ 1358: ترور سرلشكر قره ني توسط گروه فرقان
* 6 / 2 / 1358: ديدار عبدالسلام جلود (وزير امور خارجه ليبي) با برخي از رهبران حزب جمهوري اسلامي (آقایان سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي، اكبر هاشمي رفسنجاني, محمد كاظم بجنوردي, سيد علي خامنه اي ، سيد محمدحسيني بهشتي و حسن آیت)
* 12 / 2 / 1358: ترور آیت الله مرتضي مطهري مقابل خانه دكتر يدالله سحابي
* 3 / 3 / 1358: ترور نافرجام آقای اكبر هاشمي رفسنجاني توسط گروه فرقان
* 9 / 3 / 1358: انتشار اولين شماره روزنامه جمهوري اسلامي (ارگان حزب جمهوري اسلامي)
* خرداد 1358: انتقاد از اعتراض و اعلام نظر آقای حسن نزيه درباره كميته هاي انقلاب
* 26/ 3 / 1358: مصاحبه مطبوعاتي دفاع و توضيح درباره مجلس خبرگان
* 27/ 4 / 1358: تشكيل جهاد سازندگي و تعيين آقای علي اكبر ناطق نوري به عنوان نماينده امام خميني در ان نهاد
* 9/ 4 / 1358: آغاز فعاليت مجلس خبرگان قانون اساسي
* 17/ 4 / 1358: ترور حاج محمد تقي حاج طرخاني توسط گروه فرقان
* 29/ 4 / 1358: تركيب شوراي انقلاب و هيات دولت موقت با عضويت آقایان محمد جواد باهنر (اموزش و پرورش) , اكبر هاشمي رفسنجاني و محمدرضا مهدوي كني (وزارت كشور) سيد علي خامنهاي (دفاع ملي) ابوالحسن بني صدر (وزارت اقتصاد و دارايي)
* 28 / 4 / 1358: شركت در ائتلاف بزرگ احزاب و سازمانها براي نمايندگي مجلس خبرگان
* 4/5/1358: فرمان برگزاري نماز جمعه از طرف امام خميني به آیت الله طالقاني
* 15/5/1358: اعلام نتايج قطعي مجلس خبرگان و تعلق 60% اراء ماخوذه (931 /538/ 1) از حوزه انتخابيه تهران براي دكتر بهشتي
* 28/5/1358: اولين جلسه مجلس خبرگان به رياست آیت الله حسينعلي منتظري
* 19/5/1358: پاسخ به معترضان و منتقدان انتخابات مجلس، به علت كسب اراء بالا توسط اعضاء حزب جمهوري اسلامي
* 4 / 6 / 1358: ترور حاج مهدي عراقي و فرزندش حسام الدين عراقي توسط گروه فرقان
* 19/6/1358: فوت آیت الله طالقاني
* 5 / 7 / 1358: مصاحبه مهم اوريانا فالاچي با امام خميني
* 4 / 8 / 1358: راهپيمايي بزرگ ميثاق با رهبري به دعوت حزب جمهوري اسلامي
* 10 / 8 / 1358: ترور آیت الله قاضي طباطبايي امام جمعه تبريز
* 15/ 8 / 1358: استعفاي مهندس مهدي بازرگان، به دنبال اشغال سفارت امريكا در تهران
* 24/ 8 / 1358: اخرين جلسه مجلس خبرگان و تدوين قانون اساسي
* 10/ 9 / 1358: برگزاري سمينار بررسي قانون اساسي در دانشگاه تهران
* 19/ 9 / 1358: همه پرسي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران
* 27/ 9 / 1358: ترور آیت الله محمد مفتح توسط گروه فرقان
* 29/ 9 / 1358: بازداشت آقای عباس امير انتظام به جرم جاسوسي
* 12/10/ 1358: موج گسترده نامزدي افراد براي شركت در اولين انتخابات رياست جمهوري
* 11/ 11/ 1358: بمبارانهاي تبليغاتي حزب خلق مسلمان و حملات خونين به قم و تبريز
* بهمن 1358: ترور نافرجام آیت الله صدوقي امام جمعه يزد
* بهمن 1358: بستري شدن امام خميني در بيمارستان قلب مهدي رضايي
* بهمن 1358: انتخاب آقای ابوالحسن بني صدر به رياست جمهوري
* 4 / 12 / 1358: حكم امام به دكتر بهشتي براي رياست ديوان عالي كشور
* 22 / 12 / 1358: تاسيس بنياد شهيد انقلاب اسلامي
* 1 / 12 / 1358: انتخاب اعضاي شوراي نگهبان قانون اساسي
* 27/ 12 / 1358: گزارش كار شوراي انقلاب به عنوان بالاترين نهاد تصميم گيري كشور به مردم
* 25/ 12 / 1358: پايان اولين انتخابات مجلس شوراي اسلامي و كسب بيشترين ارا توسط نامزدهاي حزب جمهوري اسلامي
* 2 / 1 / 1359: سفر به مناطق جنگي غرب و جنوب كشور
* 18/ 1 / 1359: اماده باش ارتش براي مقابله با عراق و تشكيل كميسيون امنيت ملي
* 7 / 2 / 1359: عمليات نظامي نافرجام امريكا در صحراي طبس و شهادت محمد منتظر قائم
* 21/ 2 / 1359: اولين مرحله انتخابات مجلس شورا، با انتخاب 220 نماينده
* خرداد 1359: آغاز كار مجلس شورا و درگيريها براي انتخاب نخست وزير
* 18 / 3/ 1359: سفر دكتر بهشتي به شيراز و تحليل وضعيت انقلاب
* 29 / 3 / 1359: اظهار نظر دكتر بهشتي درباره ماجراي نوار سخنراني آقای حسن آیت
* 21 / 4 / 1359: كودتاي نا فرجام نوژه
* 24 / 4 / 1359: پايان كار شوراي انقلاب
* 29 / 4 / 1359: نخست وزيري آقای محمد علي رجايي
* 9 / 6 / 1359: معرفي كابينه توسط آقای رجايي
* 21 / 6 / 1359: اعلام تصميم شوراي عالي دفاع درباره ادامه جنگ
* مرداد 1359: سفر دكتر بهشتي به اذربايجان و سخنراني در جمع ارتشيان به منظور ترغيب شركت فعالانه انها در جنگ
* مرداد 1359: سفر دكتر بهشتي به امل و سخنراني در جمع مردم
* 12 / 6 / 1359: سخنراني درباره كابينه آقای رجايي و اشغال سفارت امريكا
* 14 / 8 / 1359: آغاز محاكمه محمد رضا سعادتي و عضوبرجسته مجاهدين خلق ايران به جرم جاسوسي براي اتحاديه جماهير شوروي
* 29 / 8 / 1359: سخنراني دكتر بهشتي در راهپيمايي بزرگ تاسوعا (تهران)
* 4 / 9 / 1359: موضع گيري و اعلام نظر درباره «مكتب و تخصص»
* اذر 1359: تعيين هيات سه نفره منتخب امام در مورد اصلاحات ارضي و واگذاري زمين (آقایان حسينعلي منتظري, علي مشكيني,
* سيد محمد حسيني بهشتي)
* 16 /10/ 1359: سفر به مشهد و سخنراني در پادگان ارتش
* 2 /10 / 1359: سخنراني و اعلام نظر درباره ليبراليسم و ازادي
* 3 / 10/ 1359: سوء قصد نافرجام به آقای سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
* 16 / 11 / 1359: اظهار نظر درباره گروگانها و اسناد سفارت امريكا
* 23/11/1359: سخنراني در قم و اعلام مواضع ضد امريكايي
* 25/11/1359: مصاحبه با روزنامه كيهان درباره تعديل ثروتها، اسناد سفارت امريكا و دادگاههاي مدني
* 27/11/1359:سخنراني و انتقاد مهندس مهدي بازرگان از رئيس جمهور (ابوالحسن بني صدر), نخست وزير( محمد علي رجايي) و رئيس ديوانعالي كشور ( سيد محمد حسيني بهشتي)
* 30/11/1359: مصاحبه مطبوعاتي و اعلام نظر درباره حمله به سخنرانيها و شخصيتها (بعد از حمله به سخنراني حجت الاسلام حسن لاهوتي در رشت)
* 7/12/1359: مصاحبه مطبوعاتي و اظهار نظر درباره سندهاي مربوط به سفر آلمان، چماقداري و ازادي 3 گروگان انگليسي
* 14/12/1359: سخنراني در زمينه جنگ و اظهار نظر درباره هيات اعزامي به ايران براي اتش بس با عراق
* 14/12/1359: سخنراني آقای ابوالحسن بني صدر به مناسبت درگذشت دكتر محمد مصدق در دانشگاه تهران
* 21/12/1359: اظهار نظر و موضع گيري عليه وقايع دانشگاه و خروج عده اي از نمايندگان به عنوان اعتراض
* 24 / 12/ 1359: درخواست آقای ابوالحسن بني صدر براي مناظره با آقایان محمد علي رجايي ، سيد محمد حسيني بهشتي و
* اكبرهاشمي رفسنجاني
* 25/12/1359: اطلاعيه روابط عمومي دادگستري و اعلام شرايط مناظره تلويزيوني با آقای ابوالحسن بني صدر
* 28/12/1359: مصاحبه مطبوعاتي و اعلام نظر در خصوص مشكلات داخلي و قضاياي جنگ
* 8/1/1360:پيام نوروزي و اشاره به مسائل مهم روز
* 15/1/136: تشكيل هيات براي حل اختلاف سران كشور توسط امام خميني متشكل از آقایان محمدرضا مهدوي كني, محمد يزدي و
* شهابالدين اشراقي
* 27/1/1360:مصاحبه مطبوعاتي و بيان مسائل در رابطه جنگ و مسائل روز
* 7/2/1360: بيانيه 10 ماده اي امام خميني براي حل اختلاف سران كشور
* 17/2/1360:ديدار از جبهههاي جنوب (اهواز)
* 27/2/1360: شكست حصر آبادان
* 31/2/1360: مصاحبه مطبوعاتي درباره تغييرات در قوه قضاييه و مسئله سرقت اسناد وزارت خارجه
* 6/3/1360: مصاحبه مطبوعاتي و توضيح درباره جو متشنج جامعه
* 7/3/1360: سخنراني شديداللحن امام خميني در تذكر به رئيس جمهور
* 13/3/1360: اعتراض رئيس جمهور (آقای ابوالحسن بني صدر) به اظهارات سخنگوي هيات حل اختلاف (آقای شهابالدين اشراقي)
* 14/3/1360: اعتراض سخنگوي هيات حل اختلاف به نامه رئيس جمهور
* 14/3/1360: مصاحبه مطبوعاتي با شركت خبرنگاران خارجي و داخلي و اظهار نظر درباره هيات حل اختلاف و گفته هاي رئيس جمهور
* 17/3/1360: ديدار از جبهههاي جنوب و شركت در سمينار جنگ و جهاد و سخنراني در اهواز
* 20/3/1360: اعلام غير قانوني بودن فعاليتهاي «دفتر هماهنگي مردم با رئيس جمهور» توسط وزير كشور (آقای محمدرضا مهدوي كني)
* 21/3/1360:بركناري آقای ابوالحسن بني صدر از فرماندهي كل قوا به فرمان امام خميني
* 21/3/1360:مصاحبه مطبوعاتي و موضع گيري درباره اختيارات رئيس جمهور طبق قانون اساسي
* 26/3/1360:منحل شدن هيات حل اختلاف با استعفاي آقای شهابالدين اشراقي
* 30/3/1360: مصاحبه مطبوعاتي و طرح مسائل مربوط به تخلفات آقای ابوالحسن بني صدر
* 31/3/1360: راي مجلس به عدم كفآیت سياسي رئيس جمهور
* 31/3/1360: شهادت مصطفي چمران وزير دفاع در جبهه جنگ با عراق
* 2/4/1360: تشكيل شوراي موقت رياست جمهوري متشكل از آقایان محمد علي رجايي (نخست وزير), سيد محمد حسيني بهشتي (رئيس ديوانعالي كشور) و اكبر هاشمي رفسنجاني (رئيس مجلس شوراي ملي)
* 4/4/1360: دعوت از گروهها براي همفكري و معرفي كانديداي مشترك رياست جمهوري
* 6/4/1360: ترور نافرجام امام جمعه تهران آقای سيد علي خامنهاي در مسجد اباذر تهران
* 7/4/1360: انفجار بمب در دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي و شهادت آیت الله سيد محمد حسيني بهشتي همراه 72 تن از ياران انقلاب
*******************************************************
منبع : بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر محمد حسینی بهشتی
مسابقه « بیدار و هوشیار…تا دیدار»
ویژه کلیه خواهران طلبه سراسر کشور
شکل گیری بیداری در قلوب و اذهان عموم جهان، در روزگاری که آنرا آخرالزمان می خوانند… همّ و غمّ شیعیان را می طلبد تا در امتداد این امواج متلاطم، هر کدام ذره ای باشند از این خیل جوشان و دریای خروشان!
حال که در آستانه میلاد منجی موعود، حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستیم، بهانه ای شد برایمان تا با محوریت « بیداری و هوشیاری تا ظهور و دیدار مولایمان» مسابقه ای را با همین مضمون، برگزار نمائیم.
موضوعات مسابقه:
1 . عکاسی ( سایز عکس بدون ویرایش در فتوشاپ باید حداقل 18×13 و حداکثر 30×20 باشد).
2 . دلنوشته
3 . قطعه ادبی و شعر
خاطر نشان می شود که تمامی آثار در هر سه رشته باید از لحاظ مالکیت معنوی حتما به خود شرکت کنندگان تعلق داشته باشد و کپی رایت نباشد! و هر شخص صرفا حق شرکت در یک رشته را دارد.
در هر رشته، به دو نفر از شرکت کنندگان بزرگوار که آثارشان برگزیده شده است، جوایزی به شرح ذیل اهداء خواهد شد:
نفر اول: مبلغ 150/000 ريال
نفر دوم: مبلغ 100/000 ريال
مهلت ارسال آثار تا بیستم تیرماه 1391
عزیزان شرکت کننده آثار خود را به آدرس جیمیل زیر ارسال و یا در بخش نظرات وبلاگ قید نمایند.
راه های ارتباطی:
1. وبلاگ :
2. جیمیل :
salamon.ala.aleyasin14@gmail.com
فرهنگی مدرسه علمیه فاطمیه(سلام الله علیها) خورموج
سه حالت و خصلت در هر يك از مؤمنين باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قيامت در سايه رحمت عرش الهي مي باشد و از سختي ها صحراي محشر در امان است:
اوّل آن كه در كارگشايي و كمك به نيازمندان و درخواست كنندگان دريغ ننمايد.
دوّم آن كه قبل از هر نوع حركتي بينديشد كه كاري را كه مي خواهد انجام دهد يا هر سخني را كه مي خواهد بگويد آيا رضايت و خوشنودي خداوند در آن است يا مورد غضب و سخط او مي باشد.
سوّم قبل از عيب جويي و بازگويي عيب ديگران، سعي كند عيب هاي خود را برطرف نمايد.
*****************************************
سه چيز موجب نجات انسان خواهد بود:
بازداشتن زبان از بدگويي و غيبت مردم، خود را مشغول به كارهايي كردن كه براي آخرت و دنياي انسان مفيد باشد و هميشه بر خطاها و اشتباهات خود ناراحت باشد.
*****************************************
هركس داراي چهار خصلت باشد، ايمانش كامل، گناهانش بخشوده خواهد بود، و در حالتي خداوند را ملاقات مي كند كه از او راضي و خوشنود است:
1 ـ خصلت خود نگهداري و تقواي الهي به طوري كه به تواند بدون توقّع و چشم داشتي، نسبت به مردم خدمت نمايد.
2 ـ راست گويي و صداقت نسبت به مردم در تمام موارد زندگي.
3 ـ حيا و پاكدامني نسبت به تمام زشتي هاي شرعي و عرفي.
4 ـ خوش اخلاقي و خوش برخوردي با نزديكان و خانواده خود.
اتل متل يه بازي
بازياي بچهگونه
از آقا جون نشسته
تا كوچولوي خونه
اول عمونشسته
بعد زن عمو فريده
بعد مامان و آقاجون
بعد بابا و سعيده
مامان بزرگ كنارش
بعد عمه جون خجسته
بعد هم شوهر عمه كه
سوخته كنار نشسته
همين طوري كه ميخوند
رسيد به پاي باباش
با دست روي پاهاش زد
تِقّي صدا داد پاهاش
يه دفعه رنگش پريد
پاي بابا رو ناز كرد
نذاشت كه ورچيده شه
پاي اونو دراز كرد
بعد دوباره شروع كرد
اتل متل روخوندش
با كلّي داد و بيداد
آقا جونم سوزوندش
دوباره توي بازي
قرعه به بابا افتاد
نذاشت بابا بسوزه
با كلي داد و فرياد
بازي كرد و دوباره
به پاي بابا رسيد
چشماشو بست و رد شد
انگار پاهارو نديد
مامان جونم سوزوندش
عمه رو بيرون انداخت
با قهر و با جرزني
كار عمو رو هم ساخت
زن عمو هم بيرون رفت
مامان بزرگش هم سوخت
اون وقت بابا رو بوسيد
چشماشو به پاهاش دوخت
بعد از خودش شروع كرد
اتل متل رو خوندش
ولي بازم آخرش
بدجوركي جزوندش
نميتونست بخونه
سعيده آچين واچين
پاي بابا ورچيدهاس
تو جنگ رفته روي مين
يكدفعه بغضش گرفت
گفت «تو اتل متلهام
بابا ديگه بازي نيست
تا كه نسوزه بابام»
پاهاي مصنوعي رو
برد با خودش تو اتاق
محكم درو بهم زد
چشماشو دوختش به طاق
امشب حال سعيده
خيلي خيلي خرابه
بازم با بغض و گريه
ميخواد بره بخوابه
ديگه ميخواد وقت خواب
سعيده عادت كنه
جاي متكّا رويِ
پااستراحت كنه
ولي يه روز ميفهمه
بابا هميشه برده
پاي بابا تو جبهه
شهيد شده، نمرده
مرحوم ابوالفضل سپهر
امام جمعه موقت بوشهر گفت :همه این شرایط معلول آن است که امروز در استان بوشهر متولی مقابله با پدیده و مظاهربد حجابی مشخص نیست و هر سازمانی دیگری را مقصر می داند و از زیر بار مسئولیتش شانه خالی می کند .
حجت الاسلام جواد اسماعیلی نیا در گفتگوی اختصاصی با سوک افزود : به صرف شعار دادن مشکل حجاب و نوع پوشش زنان استان حل نمی شود .
وی اضافه کرد : علیرغم همه سختی هایی که در این مسیر از روز اول درک کردم و به مذاق خیلی ها خوش نیامد مخصوصا همه کسانی که می گویند در استان بوشهر درمقوله حجاب و عفاف هیچ مشکلی نیست می خواستند با دادن آمار و ارقام چند صباحی میز خود را نگه دارند وارد این عرصه شدم و به مدت سه سال است که یک تنه در این جنگ نرم حضور دارم .
امام جمعه موقت بوشهر عنوان کرد : تذکرات پدرانه آیت الله صفایی بوشهری و ورودهای خوب استاندار بوشهر و برخی از مسئولین استان باعث دلگرمی ما گردید اما آنچه ملت دین دار استان توقع دارند عملیاتی کردن مصوبات و قوانینی در عرصه عفاف عمومی می باشد که هم اینک جای آن در استان خالی است .
وی ضمن قدردانی از آن عده مسئولانی که در این راه ما را تنها نگذاشته اند یادآور شد : از همه مسئولین تقاضامندم که برای رضای خدا، پاسداشت خون شهدا و شادکردن قلب امام زمام (عج) در صحنه دفاع از فرهنگ حیاء و حجاب با کمک به حامیان این عرصه وارد میدان نبرد با این تاکتیک شوم دشمن که پرچم اسلام را نشانه گرفته است شوند تا با افتخار با شکست دشمن سعادت دنیوی و اخروی به دست اوریم .
اسماعیلی نیا گفت : به عنوان سخنگوی شورای فرهنگ عمومی استان بوشهر باید بگویم که این شورا هرچند از فعال ترین شوراهای فرهنگ عمومی در سطح کشور است اما مصوبات آن ضمانت اجرایی ندارد و این نقصی می باشد که همیشه هم فریاد زده ایم اما فایده ای نبخشیده است .
وی یاداور شد : در سال90 با بیش از ده جلسه یا به شکل اختصاصی یا به صورت اشتراکی به مبحث حجاب و عفاف پرداخته ایم و مصوبات کارشناسی شده خوبی نیز داشته ایم اما در اجرا می بینیم که خبری نیست .
اسماعیلی نیا اضافه کرد : به عنوان نمونه در یکی ازجلسات این شورا شهردار بوشهر در محضر تمامی مسئولین فرهنگی استان وقتی مصوبه راه اندازی پلاژآقایان و بانوان دریافت کرد قول داد که در تیرماه 90برای استفاده عموم آن را به مرحله بهره برداری برساند اما در حالی فرصتی به تیرماه سال 91 نمانده است که هیچ اثری از این وعده دیده نمی شود و به شما قول می دهم با این رویکرد حاکم بر شهرداری بوشهر تا 10 سال دیگر هیچ اتفاقی در این زمینه رخ نخواهد داد.
وی در خصوص وضعیت حجاب در استان بوشهرگفت : به عنوان یک فعال اجتماعی و مدیر موسسه ریحان المصطفی (ص) که در عرصه حجاب و عفاف کار تخصصی می کند باید بگویم وضعیت حجاب در استان به این شکل که از همه کشور بدتر است را قبول ندارم و این که بوشهر را به عنوان مدینه فاضله در امر حجاب و عفاف بدانم نیز رد می کنم .
اسماعیلی نیا افزود : به دلیل مسئولیتم در این موسسه از نزدیک با مدارس در سه مقطع تحصیلی ، دانشگاه ها و مراکز آموزشی و همه فضاهای موجود در استان آشنا هستم و لذا در یک کلام وضعیت حجاب در استان بوشهر را مناسب نمی بینم .
وی بیان کرد : سرعت مسیر انحطاط به سوی فرهنگ برهنگی در استان بوشهر را بسیار زیاد می بینم که نتیجه آن می تواند به بی حیایی و فحشاء منجر شود که خود آغاز انواع بزه های اجتماعی است
اسماعیلی نیا اضافه کرد : همه این شرایط معلول آن است که امروز در استان بوشهر متولی مقابله با پدیده و مظاهربد حجابی مشخص نیست و هر سازمانی دیگری را مقصر می داند و از زیر بار مسئولیتش شانه خالی می کند .
وی حجاب را نماد ظاهری و پرچم اسلام برشمرد و گفت : بانوان ما علمداران مکتب اسلام هستند و دشمن به دنبال این است که این پرچم و بیرق ها را به زمین بزند تا راه ورود فساد اخلاقی و بی بند و باری به کشور و استان را تسهیل کند .
امام جمعه موقت بوشهر یاداور شد : با توجه به احساس مسئولیت و مطالعاتی که درباره مقوله حجاب و عفاف انجام داده ام به این جمع بندی رسیده ام که در عرصه جنگ نرم قرار داریم و به عنوان یک سرباز می بایست از سنگر حجاب و عفاف دفاعی ولایتمدارانه با لبیک به منویات مقام معظم رهبری در این زمینه داشته باشیم .
استاد بزرگوار فرمودند : باید باور کنیم که در عرصه جنگ نرم قرار داریم و بمباران هایی که امروز توسط ماهواره هاو سایت ها که 90 درصد محتوایشان تبلیغ بی بند و باری است را جدی بگیریم که جزء در سایه توجه به منویات مقام معظم رهبری در این خصوص و بیرون آمدن در قالب شعار و عملی فکر کردن نمی توانیم در این عرصه موفق باشیم
حضرت امام موسى كاظم(عليه السلام) عابدترين و زاهدترين، فقيه ترين، سخى ترين و كريمترين مردم زمان خود بود، هر گاه دو سوم از شب مى گذشت نمازهاى نافله را به جا مى آورد و تا سپيده صبح به نماز خواندن ادامه مى داد و هنگامى كه وقت نماز صبح فرا مى رسيد، بعد از نماز شروع به دعا مى كرد و از ترس خدا آن چنان گريه مى كرد كه تمام محاسن شريفش به اشك آميخته مى شد و هر گاه قرآن مى خواند مردم پيرامونش جمع مى شدند و از صداى خوش او لذّت مى بردند.
آن حضرت، صابر، صالح، امين و كاظم لقب يافته بود و به عبد صالح شناخته مى شد، و به خاطر تسلّط بر نفس و فروبردن خشم، به كاظم مشهور گرديد.
شيخ مفيد درباره آن حضرت مي گويد : ” او عابدترين و فقيه ترين و بخشنده ترين و بزرگ منش ترين مردم زمان خود بود ، زياد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند متعال داشت . اين جمله را زياد تکرار مي کرد : « اللهم انی أسألک الراحة عند الموت و العفو عند الحساب »
(خداوندا در آن زمان که مرگ به سراغم آيد راحت و در آن هنگام که در برابر حساب اعمال حاضرم کنی عفو را به من ارزانی دار )".
امام موسی بن جعفر ( ع ) بسيار به سراغ فقرا مي رفت . شب ها در ظرفی پول و آرد و خرما مي ريخت و به وسايلی به فقرای مدينه مي رساند ، در حالی که آن ها نمي دانستند از ناحيه چه کسی است . هيچکس مثل او حافظ قرآن نبود ، با آواز خوشی قرآن مي خواند ، قرآن خواندنش حزن و اندوه مطبوعی به دل مي داد ، شنوندگان از شنيدن قرآنش مي گريستند ، مردم مدينه به او لقب ” زين المجتهدين “ داده بودند . مردم مدينه روزی که از رفتن امام خود به عراق آگاه شدند ، شور و ولوله و غوغايی عجيب کردند . آن روزها فقرای مدينه دانستند چه کسی شب ها و روزها برای دلجويی به خانه آن ها مي آمده است .
امام ( ع ) با آن كرم و بزرگوارى و بخشندگى خود لباس خشن بر تن مىكرد ، چنان كه نقل كردهاند : ” امام بسيار خشن پوش و روستايى لباس بود ” و اين خود نشان ديگرى است از بلندى روح و صفاى باطن و بىاعتنايى آن امام به زرق و برق هاى گول زننده دنيا .
امام موسى كاظم ( ع ) نسبت به زن و فرزندان و زيردستان بسيار با عاطفه و مهربان بود . هميشه در انديشه فقرا و بيچارگان بود ، و پنهان و آشكار به آنها كمك مىكرد .
مردى از تبار عمر بن الخطاب در مدينه بود كه او را مى آزرد و على(عليه السلام) را دشنام مى داد. برخى از اطرافيان به حضرت گفتند: اجازه دهید تا او را بكشيم، ولى حضرت به شدّت از اين كار نهى كرد و آنان را شديداً سرزنش فرمود. روزى سراغ آن مرد را گرفت، گفتند: در اطراف مدينه، به كار زراعت مشغول است. حضرت سوار بر الاغ خود وارد مزرعه وى شد.
آن مرد فرياد برآورد: زراعت ما را خراب مكن، ولى امام به حركت خود در مزرعه ادامه داد وقتى به او رسيد، پياده شد و نزد وى نشست و با او به شوخى پرداخت، آن گاه به او فرمود: چقدر در زراعت خود از اين بابت زيان ديدى؟ گفت: صد دينار. فرمود: حال انتظار دارى چه مبلغ از آن عايدت شود؟ گفت: من از غيب خبر ندارم. امام به او فرمود: پرسيدم چه مبلغ از آن عايدت شود؟ گفت: انتظار دارم دويست دينار عايدم شود. امام به او سيصد دينار داد و فرمود: زراعت تو هم سر جايش هست. آن مرد برخاست و سر حضرت را بوسيد و رفت. امام به مسجد رفت و در آنجا آن مرد را ديد كه نشسته است.
وقتى آن حضرت را ديد، گفت: خداوند مى داند كه رسالتش را در كجا قرار دهد. يارانش گرد آمدند و به او گفتند: داستان از چه قرار است، تو كه تا حال خلاف اين را مىگفتى. او نيز به دشنام آنها و به دعا براى امام موسى(عليه السلام) پرداخت. امام(عليه السلام) نيز به اطرافيان خود كه قصد كشتن او را داشتند فرمود: آيا كارى كه شما مىخواستيد بكنيد بهتر بود يا كارى كه من با اين مبلغ كردم؟و بسيارى از اين گونه روايات، كه به اخلاق والا و سخاوت و شكيبايى آن حضرت بر سختيها و چشمپوشى ايشان از مال دنيا اشارت مى كند، نشانگر كمال انسانى و نهايت عفو و گذشت آن حضرت است.
منبع :
سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی
ابو الحسن موسى بن جعفر(ع)، امام هفتم از ائمه اثنى عشر عليهم السلام و نهمين معصوم از چهارده معصوم(ع) است . آن حضرت در ابواء(منزلى ميان مكه و مدينه) در روز يكشنبه هفتم صفر سال 128 يا 129 ه.ق. متولد شد. به جهت كثرت زهد و عبادتش معروف به العبد الصالح و به جهت حلم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به الكاظم گرديد.
كنيه آن حضرت ابو ابراهيم بوده ولى به ابو على نيز معروف بودهاند.مادر آن حضرت حميده كنيزى از اهل بربر(مغرب) يا از اهل اندلس(اسپانيا) بوده است و نام پدر اين بانو را «صاعد بربرى» گفتهاند.حميده به «حميدة البربرية» و «حميدة المصفاة» نيز معروف بوده است.برادران ديگر امام از اين بانو اسحاق و محمد ديباج بودهاند.
امام موسى الكاظم(ع) هنوز كودك بود كه فقهاى مشهور مثل ابو حنيفه از او مسأله مىپرسيدند و كسب علم مىكردند.بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق(ع) (148 ه.ق.) در بيست سالگى به امامت رسيد و 35 سال رهبرى و ولايت شيعيان را بر عهده داشت.
قد متوسط و رنگ سبزه سير و محاسن انبوه داشت. نقش نگينش «حسبي اللّه» و به روايتى «الملك للّه وحده» بود.
در زمان حيات امام صادق(ع) كسانى از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ايشان اسماعيل امام خواهد شد. اسماعيل در زمان حيات پدر از دنيا رفت ولى كسانى مرگ او را باور نكردند و او را همچنان امام دانستند. پس از وفات حضرت صادق(ع)عدهاى از اينان چون از حيات اسماعيل مأيوس شدند، پسر او محمد بن اسماعيل را امام دانستند و اسماعيليه امروز بر اين عقيده هستند و پس از او پسر او را امام مىدانند و سپس پسرش را و … به تفصيلى كه در كتب اسماعيليه مذكور است.
پس از وفات حضرت صادق(ع) بزرگترين فرزند ايشان عبد اللّه نام داشت كه بعضى او را عبد اللّه افطح مىدانند. اين عبد اللّه مقام و منزلت پسران ديگر حضرت صادق(ع)را نداشت و به قول شيخ مفيد در ارشاد متهم بود كه در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترين برادرانش از جهت سن و سال بود ادعاى امامت كرد و برخى نيز از او پيروى كردند. اما چون ضعف دعوى و دانش او را ديدند روى از او برتافتند و فقط عده قليلى از او پيروى كردند كه به فطحيه موسوم هستند.
اسحاق برادر ديگر امام موسى الكاظم(ع) به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود و امامت برادرش موسى كاظم(ع)را قبول داشت و از پدرش روايت مىكرد كه او تصريح بر امامت آن حضرت كرده است. برادر ديگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردى سخى و شجاع و از زيديه جاروديه بود و در زمان مأمون در خراسان وفات يافت.
اما جلالت قدر و علو شأن و مكارم اخلاق و دانش وسيع حضرت امام موسى كاظم(ع) به قدرى بارز و روشن بود كه اكثريت شيعه پس از وفات امام صادق(ع) به امامت او گرويدند و علاوه بر اين بسيارى از شيوخ و خواص اصحاب حضرت صادق(ع)مانند مفضل بن عمر جعفى و معاذ بن كثير و صفوان جمال و يعقوب سراج نص صريح امامت حضرت موسى الكاظم(ع)را از امام صادق(ع)روايت كردهاند و بدين ترتيب امامت ايشان در نظر اكثريت شيعه مسجل گرديد.
حضرتش در علم و حلم و تواضع و مكارم اخلاق و كثرت صدقات و سخاوت و بخشندگى ضرب المثل بود. بدان و بدانديشان را با عفو و احسان بىكران خويش تربيت مىفرمود. شب ها به طور ناشناس در كوچههاى مدينه مىگشت و به مستمندان كمك مىكرد. مبلغ دويست، سيصد و چهارصد دينار در كيسهها مىگذاشت و در مدينه ميان نيازمندان قسمت مىكرد. كيسههاى موسى بن جعفر در مدينه معروف بود و اگر به كسى يك صره (كيسه) مىرسيد بىنياز مىگشت. مع ذلك در اتاقى كه نماز مىگزارد جز بوريا و مصحف و شمشير چيزى نبود.
مهدى خليفه عباسى امام را در بغداد بازداشت كرد اما بر اثر خوابى كه ديد و نيز تحت تأثير شخصيت امام از او عذرخواهى نمود و به مدينهاش بازگرداند. گويند كه مهدى از امام تعهد گرفت كه بر او و فرزندانش خروج نكند. اين روايت نشان مىدهد كه امام كاظم(ع)خروج و قيام را در آن زمان صلاح و شايسته نمىدانسته است.
ايشان با آن كه از جهت كثرت عبادت و زهد به «العبد الصالح» معروف بودهاند به قدرى در انظار مردم مقامى والا و ارجمند داشتهاند كه او را شايسته مقام خلافت و امامت ظاهرى نيز مىدانستند و همين امر موجب تشويش و اضطراب دستگاه خلافت گرديده و مهدى به حبس او فرمان داده است.
زمخشرى در ربيع الابرار آورده است كه هارون فرزند مهدى در يكى از ملاقات ها به امام پيشنهاد نمود فدك را تحويل بگيرد و حضرت نپذيرفت، وقتى اصرار زياد كرد فرمود مىپذيرم به شرط آنكه تمام آن ملك را با حدودى كه تعيين مىكنم به من واگذارى. هارون گفت حدود آن چيست؟ امام فرمود يك حد آن به عدن است حد ديگرش به سمرقند و حد سومش به افريقيه و حد چهارمش كناره دريا تا ارمينيه و خزر است. هارون از شنيدن اين سخن سخت برآشفت و گفت: پس براى ما چه چيز باقى مىماند؟ امام فرمود: مىدانستم كه اگر حدود فدك را تعيين كنم آن را به ما مسترد نخواهى كرد (يعنى خلافت و اداره سراسر كشور اسلام حق من است). از آن روز هارون كمر به قتل موسى بن جعفر(ع)بست.
هارون در سفرش به مدينه هنگام زيارت قبر رسول اللّه(ص) در حضور سران قريش و رؤساى قبايل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام عليك يا رسول اللّه، السلام عليك يا ابن عم، و اين را از روى فخر فروشى به ديگران گفت. امام كاظم(ع) حاضر بود و فرمود: السلام عليك يا رسول اللّه، السلام عليك يا ابت (يعنى سلام بر تو اى پدر من). مىگويند رنگ هارون دگرگون شد و خشم از چهرهاش نمودار گرديد.
درباره حبس امام موسى(ع)به دست هارون الرشيد، شيخ مفيد در ارشاد روايت مىكند كه علت گرفتارى و زندانى شدن امام، يحيى بن خالد بن برمك بوده است. زيرا هارون فرزند خود امين را به يكى از مقربان خود به نام جعفر بن محمد بن اشعث كه مدتى هم والى خراسان بوده است سپرده بود و يحيى بن خالد بيم آن را داشت كه اگر خلافت به امين برسد جعفر بن محمد بن اشعث را همه كاره دستگاه خلافت سازد و يحيى و برمكيان از مقام خود بيفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شيعه بود و قائل به امامت امام موسى(ع)، و يحيى اين معنى را به هارون اعلام مىداشت. سرانجام يحيى بن خالد، پسر برادر امام را به نام على بن اسماعيل بن جعفر از مدينه خواست تا به وسيله او از امام و جعفر نزد هارون بدگويى كند.
مىگويند امام هنگام حركت على بن اسماعيل از مدينه او را احضار كرد و از او خواست كه از اين سفر منصرف شود و اگر ناچار مىخواهد برود از او سعايت نكند. على قبول نكرد و نزد يحيى رفت و بوسيله او پيش هارون بار يافت و گفت از شرق و غرب ممالك اسلامى مال به او مىدهند تا آنجا كه ملكى را توانست به سى هزار دينار بخرد.
هارون در آن سال به حج رفت و در مدينه امام و جمعى از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در كنار قبر حضرت رسول(ص) گفت يا رسول اللّه از تو پوزش مىخواهم كه موسى بن جعفر را به زندان مىافكنم زيرا او مىخواهد امت تو را بر هم زند و خونشان را بريزد. آن گاه دستور داد تا امام را از مسجد بيرون بردند و او را پوشيده به بصره نزد والى آن عيسى بن جعفر بن منصور فرستادند. عيسى پس از مدتى نامهاى به هارون نوشت و گفت كه موسى بن جعفر در زندان جز عبادت و نماز كارى ندارد يا كسى بفرست كه او را تحويل بگيرد و يا من او را آزاد خواهم كرد.
هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربيع سپرد و پس از مدتى از او خواست كه امام را آزارى برساند اما فضل نپذيرفت و هارون او را به فضل بن يحيى بن خالد برمكى سپرد. چون امام در خانه فضل نيز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنيدن اين خبر در خشم شد و آخرالامر يحيى امام را به سندى بن شاهك سپرد و سندى آن حضرت را در زندان مسموم كرد. چون آن حضرت وفات يافت سندى جسد آن حضرت را به فقها و اعيان بغداد نشان داد كه ببينند در بدن او اثر زخم يا خفگى نيست. بعد او را در باب التبن در موضعى به نام مقابر قريش دفن كردند.
بنا به گفته شيخ مفيد در ارشاد امام موسى الكاظم(ع)سى و هفت فرزند پسر و دختر داشت كه هجده تن از آنها پسر بودند و على بن موسى الرضا(ع) امام هشتم افضل ايشان بود. از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسى و محمد بن موسى و ابراهيم بن موسى بودند. يكى از دختران آن حضرت فاطمه معروف به معصومه سلام الله عليها است كه قبرش در قم مزار شيعيان جهان است. عدد اولاد آن حضرت را كمتر و بيشتر نيز گفتهاند. تاريخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر يا پنجم يا بيست و پنجم رجب سال 183 ه.ق. در 55 سالگى گفتهاند.
امام هفتم(ع)با جمع روايات و احاديث و احكام و احياى سنن پدر گرامى و تعليم و ارشاد شيعيان، اسلام راستين را كه با تعاليم و مجاهدات پدرش جعفر بن محمد(ع)نظم و استحكام يافته بود حفظ و تقويت كرد و در راه انجام وظايف الهى تا آنجا پايدارى نمود كه جان خود را فدا ساخت.
منبع:
سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی
… آن روزى كه در مجلس خبرگان، بعد از رحلت امام رضواناللَّهعليه - آن روزِ اوّل كه بنده هم عضو مجلس خبرگان بودم - بحث كردند چه كسى را انتخاب كنيم و بالاخره اسم اين بندهى حقير به ميان آمد و اتّفاق كردند بر اينكه اين موجود حقير ضعيف را به اين منصب خطير انتخاب كنند، من مخالفت كردم؛ مخالفت جدّى كردم. نه اينكه مىخواستم تعارف كنم؛ نه. او خودش مىداند كه در آن لحظات در دل من چه مىگذشت. رفتم آنجا ايستادم و گفتم آقايان! صبر كنيد، اجازه بدهيد. اينها هم ضبط شده، موجود است. هم تصويرش هست، هم صدايش هست. شروع كردم به استدلال كردن كه مرا براى اين مقام انتخاب نكنيد. گفتم نكنيد؛ هر چه اصرار كردم، قبول نكردند. هر چه من استدلال كردم، آقايان، مجتهدين و فضلايى كه آنجا بودند، جواب دادند. من قاطع بودم كه قبول نكنم؛ ولى بعد ديدم چارهاى نيست. چرا چارهاى نيست؟ زيرا به گفتهى افرادى كه من به آنها اطمينان دارم، اين «واجب» در من «متعيّن» شده است. يعنى اگر من اين بار را برندارم، اين بار بر زمين خواهد ماند. اينجا بود كه گفتم قبول مىكنم. چرا؟ چون ديدم بار بر زمين مىماند. براى اينكه بار بر زمين نماند، آن را برداشتم. اگر كس ديگرى آنجا بود، يا من مىشناختم كه ممكن بود اين بار را بردارد و ديگران هم او را قبول مىكردند، يقيناً من قبول نمىكردم. بعد هم گفتم پروردگارا! توكّل بر تو. خدا هم تا امروز كمك كرد. …
فرازی از بيانات در ديدار عمومى به مناسبت روز ولادت باسعادت حضرت جواد (ع) 23/09/1373
آنچه كه در خصوص تعيين رهبر واقع شد و بار اين مسؤوليت بر دوش بندهى كوچك ضعيف حقير گذاشته شد، براى خود من حتّى يك لحظه و يك آن از آنات گذشتهى زندگى، متوقع و منتظر نبود. اگر كسى تصور كند كه در طول دوران مبارزه و بعداً در طول دوران انقلاب و مسؤوليت رياست قوّهى اجرايى، حتّى يك لحظه در ذهن خودم خطور مىدادم كه اين مسؤوليت به من متوجه خواهد شد، قطعاً اشتباه كرده است. من هميشه خودم را نه فقط از اين منصب بسيار خطير و مهم، بلكه حتّى از مناصبى كه به مراتب پايينتر از اين منصب بوده است - مثل رياست جمهورى و ديگر مسؤوليتهايى كه در طول انقلاب داشتم - كوچكتر مىدانستم.
يك وقتى خدمت امام(ره) اين نكته را عرض كردم كه گاهى نام من در رديف بعضى از آقايان آورده مىشود، در حالى كه در رديف آنها نيستم و من يك آدم كوچك و بسيار معمولى هستم. نه اينكه بخواهم تعارف كنم؛ الان هم همان اعتقاد را دارم. بنابراين، چنين معنايى اصلاً متصور نبود.
البته در آن ساعات بسيار حساسى كه سختترين ساعات عمرمان را گذرانديم و خدا مىداند كه در آن شب شنبه و صبح شنبه چه بر ما گذشت، برادرها از روى مسؤوليت و احساس وظيفه، با فشردگى تمام، فكر و تلاش مىكردند كه چگونه قضايا را جمعوجور كنند. مكرر از من به عنوان عضو شوراى رهبرى اسم مىآوردند، كه البته در ذهن خودم آن را رد مىكردم؛ اگرچه به نحو يك احتمال برايم مطرح مىشد كه شايد واقعاً اين مسؤوليت را به من متوجه كنند.
در همان موقع به خدا پناه بردم و روز شنبه قبل از تشكيل مجلس خبرگان، با تضرع و توجه و التماس، به خداى متعال عرض كردم: پروردگارا! تو كه مدبر و مقدر امور هستى، چون ممكن است به عنوان عضوى از مجموعهى شوراى رهبرى، اين مسؤوليت متوجه من شود، خواهش مىكنم اگر اين كار ممكن است اندكى براى دين و آخرت من زيان داشته باشد، طورى ترتيب كار را بده كه چنين وضعيتى پيش نيايد. واقعاً از ته دل مىخواستم كه اين مسؤوليت متوجه من نشود.
بالاخره در مجلس خبرگان بحثهايى پيش آمد و حرفهايى زده شد كه نهايتاً به اين انتخاب منتهى شد. در همان مجلس، كوشش و تلاش و استدلال و بحث كردم، تا اين كار انجام نگيرد؛ ولى انجام گرفت و اين مرحله گذشت.
من همين الان خودم را يك طلبهى معمولى و بدون برجستگى و امتيازى خاص مىدانم؛ نه فقط براى اين شغل باعظمت و مسؤوليت بزرگ، بلكه - همانطور كه صادقانه گفتم - براى مسؤوليتهاى به مراتب كوچكتر از آن، مثل رياست جمهورى و كارهاى ديگرى كه در طول اين ده سال داشتم. اما حالا كه اين بار را روى دوش من گذاشتند، با قوّت خواهم گرفت؛ آنچنان كه خداى متعال به پيامبرانش توصيه فرمود: «خذها بقوّة».
براى اين مسؤوليت، از خدا استمداد كردم و باز هم استمداد مىكنم و هر لحظه و هر آن، در حال استمداد از پروردگار هستم، تا بتوانم اين مسؤوليت را در حد وسع خودم - كه تكليف هم بيش از وسع نيست - با قدرت و قوّت و حفظ شأن والاى اين مقام، حفظ كنم و انجام بدهم. اين تكليف من است، كه اميدوارم انشاءاللَّه مشمول لطف و ترحم الهى و دعاى ولىّعصر(عج) و مؤمنين صالح باشم.
سخنرانى در مراسم بيعت ائمهى جمعهى سراسر كشور به اتفاق رئيس مجلس خبرگان 12/04/1368
… این جانب كه از سالهای قبل از انقلاب با جنابعالی ارتباط نزدیك داشتهام و همان ارتباط بحمدالله تعالی تا كنون باقی است ، جنابعالی را یكی از بازوهای توانای جمهوری اسلامی میدانم وشما را چون برادری كه آشنا به مسائل فقهی و متعهد به آن هستید و از مبانی فقهی مربوط به ولایت مطلقه فقیه جداً جانبداری میكنید ، میدانم و در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانی اسلامی از جمله افراد نادری هستید كه چون خورشید ، روشنی می دهید.
(صحیفهی نور - جلد 20 – صفهی 456)
************************************************************
منبع:
مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی - دفترحفظ ونشرآثارحضرت آيت الله العظمی سيدعلی خامنه ای (مدظله العالی)
www.khamenei.ir
حادثه هستی
با آن که آفریده شده ست آدم از خدا
گاهی به اتفاق ندارد کم از خدا
ای اتفاق ممکن ناممکن ای علی (ع)
ای جوهر تو ، هم ز تو پیدا ، هم از خدا
بین تو و خدا ، الف الفت است و عشق
علم از تو سربلند شد و عالم از خدا
ماهی شدم در آینه ی چشمه ی غدیر
شور تو ریخت در گل من ، یک نم از خدا
در جبر و اختیار ، مرا هست اختیار
خاک از ابوتراب گرفتم ، دم از خدا
من قهر می فروشم و او مهر می خرد
خوفم ز قهر نیست ، که می ترسم از خدا
علیرضا قزوه
ولادت اسوه بخشش و جود،
جواد آل محمد(ص)،
ابن الرّضا(ع)،
حضرت امام محمدتقی(ع)
بر تمام عاشقان مبارک…
کبوتر دل در هوای طواف گنبد نورانی کاظمین، پر می گشاید تا همراه با فرشتگان الهی؛ حرم مطهرش را با بالهای خود غبار بروبد و دیده را به ضریح او روشن سازد. در زاد روز مولود مبارک رجب، با یک آسمان نیاز از یگانه بی همتا می خواهیم در دریای بی کران بخشش جوادالائمه غرقمان سازد و در زمره شیفتگان واقعی او قرارمان دهد.
هزار جان گرامی ، فــدای جــود جــواد دل شکسته خود بسته ام به بود جـــواد
هماره می رسد از کائنات و مخلوقـــات ندای ذکر و ثنا ، مدحت و درود جــــواد
اي كوي تو قبله ي مراد، ادركني
اي دادرس روز معاد، ادركني
اي گشته ز فرط جود و احسان و عطا
مشهور و ملقب به جواد(ع)، ادركني
امام علی النقی الهادی (علیه السلام) می فرمایند:
((الهزل فکاهه السفهاء و صناعه الجهال.))
هزل گويي،شوخي کـم خــردان و کار نــادانــان است.
(بحارالانوار/4/369/78)
به كوری دو چشم آن حقیری
كه از فرط حقارت بد دهان است
به هر دیوار این دنــیا، نوشـتـم
«نــقــی» زیـبـاترین نام جهان است
احمق ها نفهمیدند با توهین به انقلاب اسلامی و رهبر گرانقدرش - در کنار توهین به امام نقی و امام زمان علیهم السلام – مهر تاییدی زدند بر صراط مستقیم این انقلاب و این رهبر .
«متوکل چون فتح بن خاقان را به وزارت منصوب کرد، امر نمود که همه بزرگان در رکاب او و فتح بن خاقان پیاده راه روند . راوی می گوید: حضرت هادی النقی علیه السلام را دیدم که در آن هوای گرم پیاده می رود . به ایشان گفتم : نباید شما را به چنین کاری وا دارند .
حضرت فرمودند: اینها قصدشان از این کار استخفاف من است ؛ ولی نمیدانند که من از ناقه صالح کمتر نیستم. راوی گوید: این جمله را نزد بزرگی گفتم . او گفت: متوکل بیش از سه روز زنده نیست ؛ زیرا خداوند درباره قوم صالح می فرماید “چون ناقه را پی کردند، بیش از سه روز زندگی نکردند .”
سه روز تمام نشده بود که منتصر عباسی (پسر متوکل) با چند نفر از غلامان خود وارد جلسه متوکل شدند و فتح بن خاقان را با متوکل پاره پاره کردند.»
منبع : جلاء العیون شبر ج3ص122 نقل از سید بن طاووس در المهج – بحارالانوار ج11ص113(چاپ سنگی) .
به نقل از کتاب زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام آیت الله مظاهری .
همراه ملکه عظیم عرش
میلاد باغـبان پیــرلاله های به خون خفته انقلاب اسلامی، سلاله پاک حضرت زهــــرا (سلام الله علیها)، حضرت امام خمینی(رحمه الله علیه) بر تمام دوستداران و عاشقانش، مبــــــــــــارک!
سلطان ماربه دوش، امشب به نعره ای بر آمده از وحشت، تختِ سلطنتِ قاجاری خویش را برآشفته است. گویی خوابِ فریدونِ ناجی، لحظه ای آرام نمی گذاردش! آری! بی شک، هر بار که ظلم اهریمنی ضحّاکی دیگر بر زمین مستولی شود، فریدونی دوباره متولّد خواهد شد و این بار، این کودک، مردی است از سلاله روشن و جاودان رسولی عظیم.
مهتاب را بار دیگر پوشانده اند، پس امشب ستاره ای دیگر هبوط خواهد کرد تا جنگلِ تاریک را از بوی تعفّن بزداید و نوری دوباره، بر سطحِ غبار گرفته این خاک، جاری سازد؛ پس لبریزترین آبشارهای این سرزمین، جشن گرفته اند، خوب اگر گوش بسپاری، بی شک نوای هلهله را خواهی شنید.
خوب اگر پلک بگشایی، خورشید نیمه شبان را خواهی دید.
از شرق بر نمی آید تا در غرب فرو رود.
خورشیدی که از مرکز آسمان طلوع می کند؛ باور نمی کنید؟ خواهید دید، چشم اگر بگشایید.
من پیرمردِ عبا به دوشی را می بینم، چونان نگینی سنگین، در حلقه هزاران اسیری که خود، یوغ از ایشان برداشته است.
پیرمردی ایستاده بر مزار صدها سفر کرده ای که به نام آزادی و ایمان، بارِ سفر بسته اند.
آن که امشب زاده می شود، در شب تولد ملکه عرش نشین هستی، فاطمه.
پس آیا کدام شب، عزیزتر می تواند باشد برای تولد یک حادثه؟ باور نمی کنید؟ خواهید دید، چشم اگر بگشایید.
آن چه که نمی تواند دروغ باشد و جعلی، نور است؛ نوری که چشمِ بعضی را می نوازد و چشمِ بعضی را می سوزاند. چشم باز کنید تا ببینید با چشم شما چه خواهد کرد؟
من از خورشیدی سخن می گویم که از شرق بر نمی آید تا در غروب فرو رود؛ از مرکز آسمان طلوع خواهد کرد. باور نمی کنید؟ خواهید دید، چشم اگر بگشایید.
سلطان مار به دوش را بگویید که به زودی سر خواهد رسید؛ دورانِ عصیان و سرکشی را می گویم.
مگر زمین، تا کجا می تواند به سمت گناه بتازد؟
اژدهای جادوگران سیاه، بال های ضعیفی دارد و طلسم تیرگی را یک رشته نور باریک هم می تواند بشکافد…
و اینک، نه یک رشته نور، که خورشیدی درخشان از زنجیره ستارگانِ بزرگِ کهکشان های نزدیک، زاده می شود.
باید دانست، هر جا که ضحّاک مار به دوشی از زمین بروید، بی شک، فریدون بزرگ نیز از راه آسمان خواهد رسید. باور نمی کنید…؟
خواهید دید….
چشم، اگر بگشایید…!
به دنبال جسارت شاهین نجفی، از خواننده های رپ ایرانی مقیم آلمان به امام هادی (ع)، حکم ارتداد او توسط آیت الله صافی صادر شد. آیت الله صافی از مراجع تقلید شیعه در پاسخ به استفتایی در مورد توهین شاهین نجفی به امام هادی(ع) فرمودند که چنین فردی “مرتد” است. شاهین نجفی خواننده رپ ایرانی مقیم آلمان که در اقدامی شرم آور اقدام به سرودن اشعاری توهین آمیز کرده بود با خشم مردم مسلمان جهان بخصوص مسلمانان ایرانی مواجه شد.
شعر ترانه نقی که توسط شاهین نجفی سروده شده و نیز پوستر طراحی شده برای این ترانه، سراسر توهین به مقدسات شیعه، امام زمان(عج) و انقلاب اسلامی می باشد.
در واکنش به این توهین و به دنبال خشم مردم مسلمان ایران، عده ای از مردم، صفحات مختلفی را در شبکه های اجتماعی با محتوای حمایت از امام نقی(ع) راه انداخته اند. روز گذشته نیز صفحه ای در فیسبوک با عنوان “ما سبزها بی حرمتی شاهین نجفی به امام هادی را محکوم می کنیم” تشکیل شد که این بی حرمتی را محکوم کرد. بر اساس ماده 513 قانون مجازات اسلامی، هرکسی به مقدسات اسلام و یا هر یک از انبیاء یا امامان شیعی یا دختر پیامبر اسلام(ص) توهین کند، مرتد شناخته می شود. بر اساس احکام اسلامی اگر یک فقیه جامع الشرایط با در نظر گرفتن تمام جوانب یک مسئله، حکم ارتداد فردی را صادر کند، قتل او توسط مسلمانان واجب شرعی است.
ارتداد، حکمی شرعی است و به افرادی تعلق می گیرد که به مقدسات اسلام و یا یکی از انبیاء و امامان شیعی توهین کرده باشد که به این افراد در احکام اسلامی مرتد گفته می شود.
امروز دوشنبه چهارم اردیبهشت 91 مدرسه فاطمیه خورموج در آستانه شهادت بی بی دو عالم حضرت زهرای اطهــر(علیها سلام) شاهد برگزاری مراسمی با همین عنوان بود.
سخنران مراسم حضرت حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا علوی اعزامی از قم مقدس،بودند. ایشان از خطبه 87 نهج البلاغه، پیرامون اوصاف متقین و فاسقین بیاناتی را ایراد نمودند. جلسه با مباحثی در خصوص مظلومیت اول مظلوم عالم حضرت امیر(علیه السلام) و اول مدافع و شهید راه ولایت حضرت صدیقه کبری(علیها سلام) ادامه و با مرثیه و روضه خوانی ائمه اطهار(علیهم السلام) پایان یافت.
ســرمایــه محـبت زهـــراسـت دیـــن مــن من دین خویش را به دو دونیا نمی دهم
گــر مــهر و مـاه را به دو دستم دهد قضــا یـــک ذره از مـحـــبت زهـــــرا نمـی دهـم
مراسم با سخنرانی حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا توکلیان آغاز گردید. ایشان مطالبی در حیطه زندگی، عبادت، همسرداری و مهـر و محبت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) بیان نمودند.
مراسم با روضه خوانی اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) و مداحی سرکار خانم فرجی مقدم، پایان گرفت. همچنین در حال و هوایی معنوی و روحانی، زیارت عاشورای امام حسین(ع) قرائت گردید. در پایان ایستگاه صلواتی دایر در سطح مدرسه، پذیرای طلاب بود.
روز شنبه دوم اردیبهشت سال 1391 مدرسه فاطمیه خورموج برگزار کننده جلسه عزاداری بانوی دو عالم حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها) بود.
سخنرانی این مراسم را سرکار خانم رقیه زارع عهده دار بودند. ایشان مطالبی را پیرامون زندگی نامه حضرت زهـرا (سلام الله علیها) و زندگی ایشان بیان نمودند. جلسه با قرائت زیارت عاشورا و ذکر مصائب اهل بیت (ع) و بانوی مکرم اسلام (سلام الله علیها)،ادامه یافت و در پایان جلسه نیز ایستگاه صلواتی پذیرای عزادارن فاطمی(سلام الله علیها) بود.
امام هادى - علیه السلام - در بزرگداشت دانشمندان و اندیشمندان مى کوشید و به آنها توجهى خاص داشت و آنان را بر دیگر مردم برتر مى شمرد زیرا آنان سرچشمه نور و آگاهى در زمین هستند. از کسانى که مورد تجلیل امام قرار گرفت، فقیهى بود که با یکى از نواصب و مبغضین اهل بیت به مناظره پرداخته و او را مغلوب ساخته بود، آن فقیه پس از چندى به زیارت امام هادی (ع)آمد حضرت که از مناظره او با ناصبى خبردار بود از دیدن وى شادمان شده او را در صدر مجلس نشاند و به گرمى با وى به گفتگو پرداخت . مجلس مملو از علویان و عباسیان بود. آنان در آنجا از این توجه خاص امام رنجیده شدند و امام را مخاطب ساخته گفتند:
«چگونه او را بر سادات و بزرگان بنى هاشم مقدم مى دارى ؟…»
حضرت در پاسخ فرمود: از کسانى نباشید که خداوند متعال درباره شان فرمود: «( أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوْتُواْ نَصِیبًا مِّنَ الْکِتَابِ یُدْعَوْنَ إِلَى کِتَابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِّنْهُمْ وَهُم مُّعْرِضُونَ ». (1)
«آیا ندیدى کسانى را که بهره اى از کتاب آسمانى به آنها داده شده بود، فرا خوانده شدند تا کتاب خدا داور آنان باشد لیکن گروهى اعراض کرده روى گرداندند».
آیا کتاب خداوند متعال را به عنوان داور و حکم قبول دارید؟… همگى گفتند: «آرى ، یابن رسول اللّه ». و امام روش خود را - به استناد آیات قرآن - چنین مدلّل ساخت : آیا خداوند نمى گوید: « ی یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ». (2)
«اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که در مجالسى به شما گفته مى شود جاى باز کنید شما نیز جاى باز کنید تا خداوند براى شما گشایش دهد… تا آنجا که مى گوید: و دانشمندان را درجاتى بالاتر مى دهد».
خداوند متعال همانطور که مؤمن را بر غیر مؤ من مقدم مى دارد،« مؤ من عالم» را بر« مؤ من غیر عالم» برترى داده است . و باز خداوند است که مى فرماید: «خداوند مؤمنان اهل علم را درجاتى ، برترى مى دهد» آیا خداوند گفته است که خداوند نجیب زادگان و شریفان نسب دار را رفعت مى دهد! (نه این گونه نیست) لیکن حضرت باریتعالى با تاءکید مى گوید:
« أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ » (3) آیا آنان که مى دانند و آنان که نمى دانند با هم برابرند؟».
پس چرا از احترام و تجلیل من نسبت به این عالم که مورد بزرگداشت خدا نیز هست رنجیده شده اید، شکستى که این مرد به آن ناصبى با دلایل و براهین (قاطع)داد از هر شرافت مبنى بر نسب و تبار، بالاتر و برتر است .
دلایل و حجت هاى امام ، حاضرین را خاموش کرد لیکن یکى از بنى عباس حاضر در جلسه همچنان بر موضع نادرست خویش پافشارى کرد و گفت :
«یابن رسول اللّه ! شما این مرد را بر ما مقدم داشتى و ما را پایین تر از او به حساب آوردى در صورتى که او مانند ما نسبى چنین روشن و درخشان ندارد و از صدر اسلام تاکنون آن را که نسبى شریف تر داشته باشد بر دیگران مقدم مى دارند…»
منطق این شخص عباسى ، منطقى سست و بى بنیاد است که اسلام بدان کمترین بهایى نمى دهد، اسلام متوجه ارزش هاى والایى است که هرگز چنین افرادى تصور آن را هم ندارند و به گوششان نخورده است . لذا حضرت طبق اصل قرآنى : « ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» (4) و دستور: « کَلِمُوا النّاسَ عَلى قَدْر ِ عُقُولِهِم » براى قانع کردن وى راه دیگرى در پیش گرفت و گفت :
«سبحان اللّه ! » آیا عباس که از بنى هاشم بود با ابوبکر تیمى بیعت نکرد؟ آیا عبداللّه بن عباس پدر خلفاى عباسى و از خاندان بنى هاشم ، کارگزار عمر بن خطاب از بنى عدى نبود؟ پس چرا عمر افراد خارج از خاندان قریش را وارد شوراى شش نفره کرد (برای بیعت) ولى عباس را که هاشمى و قرشى بود وارد شورا ننمود؟!
پس اگر برتر شمردن غیر هاشمى بر هاشمیان نادرست است، باید بیعت کردن عباس با ابوبکر و کارگزارى عبداللّه بن عباس براى عمر را محکوم کنى و اگر آن کار اشکالى نداشت این مورد هم مانند آن روا خواهد بود…».
معترض ، تاب این استدلالات را نیاورد خاموش گشت و دیگر دم نزد.(5)
1-سوره آل عمران ، آیه 23.
2- سوره مجادله ، آیه 11.
3- سوره زمر، آیه 9.
4- سوره نحل ، آیه 125.
5- « الاحتجاج» طبرسى ، ج 1 و 2، ص 454.
مقدمه
در اين نكته شكي نيست كه امامان معصوم ما در هر عصر و زماني كه بوده اند، در نهايت مظلوميت زندگي كرده اند و عاقبت هم به دست ظالمان روزگار خود شهيد شده اند. در اين ميان اما مظلوميت سه امام نهم، دهم و يازدهم از جنس ديگري است. اين سه امام بزرگوار آنچنان در بين شيعيان خود ناشناخته و گمنامند كه دل هر شيعه ي مخلصي از غم غربت اين سه بزرگوار به درد مي آيد. در بين همين سه امام، امام جواد (ع) به واسطه ي ابن الرضا (ع) بودن و امام حسن عسگري (ع) به خاطر اباالمهدي بودن وضعيت بهتري دارند. اما هزار افسوس از مظلوميت امام هادي بزرگوار!
شايد همين غفلت ما در پرداختن به امام هادي (ع) اين جرات را به عده اي انسان نما براي جسارت به حضرت امام علي النقي (ع) و به سخره گرفتن ايشان در فضاي مجازي و به خصوص فيسبوك داده است ،موج جديدي كه تحت عنوان دهه ي بزرگداشت امام هادي (ع) در بين ولايتمداران و شيعيان مخلص فضاي مجازي به راه افتاده است، فرصت خوبي است كه اندكي از شرمندگي غربت اين امام عزيز به در آيیم.
خلاصه ای از زندگانی حضرت امام هادی علیه السلام
«امام ابوالحسن على النقى الهادى» - عليه السلام - پيشواى دهم شيعيان، در نيمه ذيحجه سال 212 هجرى در اطراف مدينه در محلى به نام «صريا» به دنيا آمد(1). پدرش پيشواى نهم، امام جواد - عليه السلام - و مادرش بانوى گرامى «سمانه» است كه كنيزى با فضيلت و تقوا بود (2).
مشهورترين القاب امام دهم، «نقى» و «هادى» است، و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نيز مىگويند (3).
امام هادى - عليه السلام - در سال 220 هجرى پس از شهادت پدر گراميش برمسند امامت نشست و در اين هنگام هشت ساله بود. مدت امامت آن بزرگوار 33 سال و عمر شريفش 41 سال و چند ماه بود و در سال 254 در شهر سامراء به شهادت رسيد.
خلفاى معاصر حضرت
امام هادى در مدت امامت خود با چند تن از خلفاى عباسى معاصر بود كه به ترتيب زمان عبارتند از:
1 - معتصم، برادر ماءمون (217 - 227) (4) .
2 - واثق، پسر معتصم (227 - 232).
3 - متوكل، برادر واثق (232 - 248).
4 - منتصر، پسر متوكل (6 ماه).
5 - مستعين، پسر عموى منتصر (248 - 252).
6 - معتزّ، پسر ديگر متوكل (252 - 255).
امام هادى در زمان خليفه اخير مسموم گرديد و به شهادت رسيد و در خانه خود به خاك سپرده شد.
گزارش دهه کرامت
1- در روز میلاد پر خیر و برکت حضرت معصومه سلام الله علیها مراسم جشنی در محل نمازخانه مدرسه علمیه برگزار گردید . سخنران این جشن حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا توکلیان بودند که مطالب ارزشمندی در مورد خصوصیات والای حضرت معصومه سلام الله علیها و همچنین روز دختر و اهمیت الگو گیری دختران از ایشان ایراد فرمودند و در پایان توسط یکی از طلاب مولودی اجرا شد.
2-همکاری طلاب خواهر این مدرسه با مدارس دخترانه شهر در دهه کرامت برای اجرای سخنرانی پیرامون حجاب – عفاف و دختران در صف صبحگاه آن مدارس.
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (علیه السلام)
3-به مناسبت میلاد فرخنده هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام جشنی با شکوه با حضور دو تن از خدام حرم امام رضا علیه السلام و جمعی از مسئولین شهر در مدرسه علمیه خواهران فاطمیه سلام الله علیها خورموج برگزار شد. در این مراسم با شکوه طلاب مدرسه طی مراسم خاصی به استقبال میهمانان جشن جشن رفته و با اهداء شاخه های گل به خدام خوش آمد گویی گفتند. و در پایا ن جشن خدام با مداحی خود فضای معنوی خاصی به مراسم بخشیدند.
گزارش تحویل یک دستگاه مینی باس به مدرسه علمیه خواهران فاطمیه (سلام الله علیها) خورموج
باعنایت خداوند متعال و توجهات حضرت صاحب العصر والزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، یک دستگاه مینی باس به این مدرسه تحویل داده شد.
به حول و قوه الهی با پیگیریهای مسئولین محترم مرکز مدیریت بویژه حاج آقا اسماعیل نیا و پیگیری مستمر موسس محترم مدرسه علمیه فاطمیه (س) خورموج حاج آقا مصلح و مدیر محترم مدرسه سرکار خانم غیب الهی طی ارتباطات مستقیمی که به صورت مکتوب و شفاهی با نماینده محترم خبرگان رهبری حضرت آیت الله حسینی بوشهری و فرماندار محترم شهرستان به عمل آمد، این مینی باس برای رفاه حال طلاب محترم این مدرسه خریداری گردید و در تاریخ 23/7/90 با برگزاری مراسمی با شکوه و با حضور امام جمعه محترم و فرماندار محترم و هیات امناء و جمعی دیگر از مسئولین شهرستان به مدرسه تحویل داده شد.
لازم به ذکر است طبق توافقات قبلی که بین مرکز مدیریت و مدارس علمیه انجام شده بود در صورتی که مدرسه ای بتواند بیست میلیون تومان از هزینه مینی باس مدرسه را تامین نماید، مرکز موظف خواهد بود مابقی را جهت خرید مینی باس متقبل گردد که به حول و قوه الهی این مدرسه به عنوان اولین مدرسه در استان اقدامات لازمه را در این جهت انجام داد.
امیدواریم که این اقدامات مورد رضایت حضرت حجت سلام الله علیه و عنایات خاصه ایشان واقع گردد. انشاءالله
گزارش مسابقه علمی طلاب سطح 2
در تاریخ 24/9/90 با توجه به برنامه های رسیده از مدیریت محترم استانی جهت بالا بردن سطح علمی طلاب و گزینش ایشان مسابقه ای علمی مرحله مدرسه ای در سالن نمازخانه مدرسه فاطمیه (سلام الله علیها) برگزار گردید.
بسمه تعالی
30/7/1390
کلاس مشاوره
مشاور:حجت الاسلام مرشد
چکیده ای از سخنان ایشان:
کسی که مشورت نکند پشیمان میشود.مشورت در زمینه های گوناگون میتواند باشد. اهداف باید مشخص باشد تا به موفقیت رسید. اساسی ترین هدف یک طلبه نزدیکی به خدا میباشدهمانطور که بزرگان ما حاضر بودند همه چیز را بدهند تا به هدف خود برسند. منظور نزدیکی مادی نیست زیرا خدا از رگ گردن به انسان نزدیک تر است.
ما یک هدف والا وبزرگی داریم واگر هدف فقط هدف باشد ومسیر صحیح را انتخاب کنیم خداوند کمک میکند و اشتباه ما را اصلاح میکند.یک طلبه اگر هدف اصلیش قرب به خداوند باشد نفوذ کلامی بالا در تبلیغ دین پیدا میکند.
نگویم رسیدن به ان محال است.محال از تفکر ما به وجود ماید.کارها و هدفهای بزرگ را باید بتدریج جلوبرد. باید ان را خرد خردکردتابه اینجا برسیم که امروز برای رسیدن به هدف چه وظیفه ای داریم
باید توجه داشته باشیم هدف مال ما باشد.ما هر روز 5دقیقه ویا در سه نوبت راجب ان فکر کنیم تا شور اشتیاق نسبت به ان بیشتر شود.
بعضی ازموانع تحصیل در حوزه
1-انسان به خود تلقین می کند که به اوج قله نمی رسد.
2-تلقین طولانی بودن مسیر است.
3-بی ارزش انگاری دروس است.
4-تلقین ناهماهنگی درس ها با نیاز روز است.
و در پایان سخنان خود به این نکته اشاره کردند که کسی که در حوزه درس خوانده است توانمندی بیشتری در زمینه تبلیغ دین نسبت به دیگران دارد.
گزارش جلسه هماهنگی جشن پیوند آسمانی
جلسه هماهنگی پیوند آسمانی به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در مورخه 2/8/90 با حضور مدیریت حوزه علمیه فاطمیه (سلام الله علیها) – امور بانوان فرمانداری شهرستان- فرمانده بسیج طلاب و روحانیون پایگاه فاطمه معصومه (سلام الله علیها)- اداره بهزیستی- مسئول بسیج خواهران سپاه دشتی و بسیج دانش آموزی المهدی (عج) در مدرسه علمیه فاطمیه ( سلام الله علیها) خورموج برگزار گردید و همچنین هماهنگی هایی از طریق تلفن با اداره آموزش و پرورش و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان برای برپایی هرچه بهتر این جشن انجام شد.
مصوبات این جلسه هماهنگی
1- مجری برگزاری مراسم ، مدرسه علمیه فاطمیه (سلام الله علیها) می باشد که کارهایی از قبیل دعوت از سخنران، مداح، تهیه و پخش تراکت، اطلاع رسانی در نماز جمعه، اهداء هدیه به دو نفر از زوج های جوان، تهیه پذیرایی، تزیین سالن به عهده این مدرسه گذاشته شد.
2- در این جلسه مقرر گردید پایگاه بسیج طلاب و روحانیون فاطمه معصومه (سلام الله علیها) مبلغ 2000000 ریال هزینه نماید.
3- اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی تحویل سالن آن اداره را برای روز جشن عهده دار شد.
4- اداره بهزیستی مبلغ 500000 ریال به عنوان هزینه و دعوت از 50 نفر از افراد تحت حمایت و پوشش خود و اهداء هدیه به دو نفر از زوج های جوان را عهده دار شد.
5- اداره آموزش و پرورش دعوت از 150 نفر از اولیاء دانش آموزان را متقبل شد.
6- بسیج خواهران سپاه دشتی چاپ بنر و دعوتنامه و دعوت از 50 نفر و اهداء یک هدیه به زوج های جوان و فیلم برداری از جشن را عهده دار شد.
7- بسیج دانش آموزی المهدی (عج) نیز عهده دار اهداء هدیه به دو نفر از زوج های جوان شد.
به مناسبت روز نهم دیماه روز بصیرت و میثاق با ولایت مراسم با شکوهی در تاریخ هشتم دیماه در مسجد الغدیر خورموج با حضور آیت الله صفایی بوشهری نماینده محترم ولی فقیه در استان بوشهر برگزار گردید.
ایشان در این مراسم مطالب ارزنده ای در رابطه با لزوم عبرت گیری انسان از تاریخ بیان فرمودند و اظهار داشتند
حماسه نهم دیماه روز تبلور بصیرت در برابر فتنه 88 گرامی باد.
روز نهم دیماه 88 به عنوان سالروز ماندگار انقلاب و نماد بصیرت ملت شریف ایران و تجلی گاه اعتقاد راسخ به اصل مترقی ولایت فقیه و مصداق حقیقی و راستین آن که در عصر ما حضرت آیت الله خامنه ای است میباشد.
قیام خودجوش مردمی در حماسه نهم دی،نماد وحدت و همبستگی ملت و پیوند آن با رهبری و پشتیبانی از ولایت فقیه و ماهیت اسلامی بود که نشان داد همگان به این درک،فهم و حقیقت عظیم رسیدند که اگر پشتیبان ولایت فقیه باشند مملکت به دامن دیکتاتوری و استعمار خارجی نمی افتد.
نهم دی روز پیروزی ملت ایران در برابر فتنه گران داخلی و خارجی بود،روزی که به همگان نشان داد که با گذشت بیش از سی سال از عمر مبارک انقلاب اسلامی،مردم شریف ما کماکان پایبند به ارزشها و لبیک گوی ولی فقیه زمانند و از اسلام عزیز و انقلاب اسلامی به خوبی پاسداری میکنند.
روز نهم دیماه روز همصدایی ملت با رهبری معظم انقلاب اسلامی مبنی بر جذب حداکثری و دفع حداقلی است.حماسه نهم دیماه تجدید میثاقی جاودانه با ولایت فقیه و یادآور رشادتها و مبارزه ی ملت ایران بود،روز نهم دیماه روز بزرگداشت،روز وحدت ملی و انسجام اسلامی بر اساس آموزه دینی تولی و تبری است.
حماسه نهم دیماه روز تبلور بصیرت در برابر فتنه 88 گرامی باد.
روز نهم دیماه 88 به عنوان سالروز ماندگار انقلاب و نماد بصیرت ملت شریف ایران و تجلی گاه اعتقاد راسخ به اصل مترقی ولایت فقیه و مصداق حقیقی و راستین آن که در عصر ما حضرت آیت الله خامنه ای است میباشد.
قیام خودجوش مردمی در حماسه نهم دی،نماد وحدت و همبستگی ملت و پیوند آن با رهبری و پشتیبانی از ولایت فقیه و ماهیت اسلامی بود که نشان داد همگان به این درک،فهم و حقیقت عظیم رسیدند که اگر پشتیبان ولایت فقیه باشند مملکت به دامن دیکتاتوری و استعمار خارجی نمی افتد.
نهم دی روز پیروزی ملت ایران در برابر فتنه گران داخلی و خارجی بود،روزی که به همگان نشان داد که با گذشت بیش از سی سال از عمر مبارک انقلاب اسلامی،مردم شریف ما کماکان پایبند به ارزشها و لبیک گوی ولی فقیه زمانند و از اسلام عزیز و انقلاب اسلامی به خوبی پاسداری میکنند.
روز نهم دیماه روز همصدایی ملت با رهبری معظم انقلاب اسلامی مبنی بر جذب حداکثری و دفع حداقلی است.حماسه نهم دیماه تجدید میثاقی جاودانه با ولایت فقیه و یادآور رشادتها و مبارزه ی ملت ایران بود،روز نهم دیماه روز بزرگداشت،روز وحدت ملی و انسجام اسلامی بر اساس آموزه دینی تولی و تبری است.
السلام علیک یا حسین بن علی
صبح روز پنج شنبه همایشی به مناسبت سالروز شهادت دکتر مفتح وگرامیداشت وحدت حوزه ودانشگاه در سالن دانشگاه آزاد اسلامی خورموج برگزار گردید.در این همایش که با همکاری حوزه های علمیه خواهرا و برادران و دانشگاههای شهرستان برگزار گردید،حجةالاسلام والمسلمین مصلح امام جمعه خورموج و مهندس چمکوری ریاست دانشگاه آزاد اسلامی خورموج ضمن خیر مقدم به مدعوین همایش سخنانی را بیان فرمودند.
حجةالاسلام والمسلمین مصلح:ما طلبه ها سنگر علم امام صادق علیه السلام را دنبال میکنیم و شما دانشجویان نیازها و تخصص های لازم را دنبال میکنید،با دست در دست هم سمت و سوی آن را به سوی پیشرفت همه جانبه کشور دنبال کنیم.
مهندس چمکوری:انقلاب اسلامی ایران زیباییهایی داشت و یکی از زیبایی ها وحدتی است که در ابتدای انقلاب اسلامی بین حوزویان و دانشجویان بود.
حجةالاسلام والمسلمین نصیری مسئول مرکز راهبردی مهندسی فرهنگی استان در این همایش به بررسی اهداف و نتایج وحدت حوزه و دانشگاه از دیدگاه رهبری پرداختند و از جمله اهداف مهم را اسلامی شدن دانشگاه ها،همکاری و بهره گیری از یکدیگر و به روزشدن و فراروز شدن حوزه برشمردند.
حجةالاسلام والمسلمین نصیری در پایان خاطرنشان کرد:از جمله نتایج مهم وحدت حوزه و دانشگاه جمع دنیا و آخرت،علاج مشکلات ایران اسلامی و ایجاد جامعه اسلامی پیشرفته و الگو می باشد.