مدرسه علمیه فاطمیه(س) خورموج

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

قرآن (خواندنی)

07 شهریور 1391 توسط غیب اللهی


   قرآن کتابی است که نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از30 سوره اش از پدیده های مادی و تنها 2 سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز !  کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست…

این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایه اش مصرف  پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد،

جلدش رواج یافت و از آن هنگام که این کتاب  را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی
بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او  نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد شانه و … شد!  و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند وبالاخره،
اینکه می بینی….؛

    اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح ارواح  گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد،
 قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم می پرسند ” چه کس مرده است؟ “   چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .
 قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین  مبدل کرده ام .
 یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته،‌ یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده،‌ یکی ذوق میکند که ترا با طلا نوشته، ‌یکی به خود می بالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و …

آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا  موزه سازی کنیم !!؟
 قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند،‌
 آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند… اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ” احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …
 قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو  با شماره صفحه، خواندن تو آز آخر به اول ،‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟

ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند، ‌حفظ کنی، تا این  چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند . خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .
 آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ،‌ گویی که قرآن همین  الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیده ایم.

دکتر شریعتی

 نظر دهید »

دلنوشته های ارسالی از طلاب بزرگوار شرکت کننده در مسابقه «بیدار و هوشیار تا دیدار»

25 تیر 1391 توسط غیب اللهی

 

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»


جمعه ها تعطیل است !
تا به حال کسی عید جمعه را به من تبریک نگفته است…  تا به امروز آنرا به کسی تبریک نگفته ام… شاید هر دویمان هنوز عید بودنش را باور نکرده ایم.
از کودکی، فردای5شنبه برایم روز نظافت بود… پنجره ی باز… حکومت جارو… شبیخون به گرد و خاک….
چند سالی گذشت… با تو آشنا شدم… یادم نمی آید چطور… در گوشه ی ذهنم جا گرفتی، امامِ خاتمی که قرار بود یکروز جمعه بیاید…. اوایل تو بودی و شمشیرت، می ترسیدم از آنهایی باشم که گردن به زیر تیغ دهند… سال ها گذشت، با سپری شدن کلاس ها تحول چندانی در چنته ی مذهبم دیده نمی شد… باز تو  بودی و نام شناسنامه ایت….
اولین بار در ” قصه ی انار کافی” حضور حاضر غایبت را  حس کردم! دانستم  متعلِّق به صاحبی هستم که متعلَّق من است. مولایی که همیشه هوایم را داشته ….
غصه ی بندگی ِکج دار و مریض ما را خوردن  قصه ی غریبی نیست، سهم الارث شما از جدّ رؤوفتان است، همانی که حضرت حق در وصفش فرمود : “حریصٌ علیکم بالمؤمنین رؤوفٌ رّحیمٌ ” . همیشه خط خوردن مشق بندگی با جوهر سرخ  از  آن من بوده ، هفتاد مرتبه استغفار از  آن تو ….
قبل از تو اگر کار نیکی از دستم در میرفت بی اثر انگشت نبود ! تا مبادا خدای نکرده به نام دیگری سند بخورد! میخواستم شش دانگش مال خودم باشد! و شاید به این خاطر بود که از یاد برده بودم حیّ و  قیوم  بودنش را و  حتی بالا تر از آن لا تأخذه سنةٌ و لا نوم  بودنش را … اینکه میبیند فعلم را و میشنود سخنم را که “هو السمیع العلیم “.
منِ قبل از شما قربتم با غین تلفظ میشد… ظاهرا در بیداری کامل بسر میبردم، آنهم فقط صرف باز بودن چشمانم … اما هشیاری ام چند درصدی  آنهم بسیاردچار نقص عضو بود چرا که دمش هوا بود و باز دمش هوس! خواستم، خواست خود بود نه خدا ! در مسجدِ دلم هر که می خواست به منبر می رفت، در محرابش هر غیر اعلمی امامت می کرد. بر روی بدهای بندگی ام ضربدر فراوان بود  چون کمتر در قنوتم شنیده میشد که “الّف بینی و بین احبائک فی دار دنیا و دار القرار…” .
تا اینکه کاسه های نداشته ی انسانی ام را به سوی قنوت بسته ی تو گرفتم مولای من، تا لحظه ای که لبریز اجابت گشت چند قطره ای من باب رهایی از قحطی درون نصیبم گردد .
با تو آموختم که با سر انگشت پیشانی درگه اش را دق الباب کنم، چرا که لحظه ی بوسه ی پیشانی بر مهر، لحظه ی استجب لکمِ خداوندی است … آری و آن دم هیچ فاصله ای بین حاجت و اجابت نخواهد بود .
وقتی در آغوش تنگ مشکلات به دنبال شرح صدر میگشتم  و ذکرِ ” این نیز بگذرد ” هم کارساز نمیشد، زمزمه ی ذهنم میگشت که” او می آید “…. آری  آمدنت حتمی ست که ” أنّه علی رجعه لقادر ” .    
گاهی به این فکر میکنم که اگر بی مرامی ما  بخواهد همینطور نور بالا بزند، خواستن هایمان به نوعی دروغ مصلحتی باشد، بیا بیا گفتنهایمان در لحظه های بد مستی باشد، تو باشی و خودِ تنهایت، ما باشیم و جمع جمعمان، پس آن وقت یتیمیِ فرج را که دریابد؟! تکلیف “و ما عطّل من احکام کتابک ” چه خواهد شد؟! “کشف هذه الغُمه عن هذه الاُمه ” کی خواهد بود ؟! ذهنم میرود به آن سمت که زهرا (س) چادر بر سر نمود … راهی مسجد گشت … رفت که منبر امامت را  از خلافتِ نا اهلان تطهیر کند… و اینک :  
اگر زهرا (س)دوباره چادر بر سر کند …
اگر دوباره برای دفاعِ از امام عصر راهی مسجد شود …
و بخواهد خلافت بر جهان را که گویی  فدک غصب شده است  وا پس گیرد …
خواهی شنید  خطبه  خواندنش را :   
به رسم کتابت خدا  که در مبارک سوره اش"  نمل ” دو بار فرمود : « بِسمِ الله الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ »
- وجدان های بیدار کجایند … چرا در معامله ی دنیا و آخرت با شیطانِ کم فروش مصافحه می کنید، چرا انتظارتان را  در جمعه ها خلاصه کرده اید، مردم! گل نرگس من که خار ندارد… چرا با گرمای گناهانتان پژمرده اش می کنید. بگویم که هوای آسمانِ چشم پاک فرزندم مهدی هر روز چگونه است؟!  “و أنزلنا من السماء ماءً طهورا…” آه که به خدا پناه میبرم از این راهی که در پیش گرفته اید…. حرمت و احترام را همچو خرقه ای کهنه از تن به در کرده، با به روز ترین مکر ها خود را آراسته اید؟ خون درون رگ هایتان دیگر برای زایل شدنِ دین بجوش نمی آید؟ حق دارید زمانه زمانه ی خونسرد شدن است! مرحبا به غیرت آنان که دیگر دین را ناموس خود نمی دانند… مرحبا! مردم! همچو موری که بارکشِ اضافی آذوقه ی دیگریست مباشید، مگذارید ابلیس شامه ی حلال شناس تان را مسموم کند که در نهایت آب طمع از دهانتان برای خوردن حرام آویزان خواهد شد. از سجده های طویل در برابر بت نفس چه عایدتان می شود، هوهو یتان به کدام معبود بر می گردد؟ مردم ” فأین تذهبون “….” فأین تذهبون “. نایب فرزندم با او در غربت شریک است… غربتش را دریابید… مأمومش شوید… که او نیز از ذریه ی ماست.

سونیا سجادی، طلبه پایه چهارم، مدرسه علمیه  فاطمیه (س) بندر انزلی

هوشیاری و بیداری، انتها دیدار، در فراسوی مرزهای امروز باید جست. مرزهای افکارمان را باید شکست و خورده شیشه های شکستنی ها را در چشمان بیگانگان فرو باید کرد. دیدگان مردمان امروز به وسعت پیام رسانه های غربیان کج و معوج شده است.
خفتگان ظلمات روزگار چه پنداشته اند؟! پنداشته اند یا که می پندارند چون به دنیا رسیده اند، یا به دنیا گرویده اند، یا بی سایبان صاحب روزگار در پرتوی شعله های آتشین گناه، عادتانه خرامیده اند! هوشیار و بیدارند؟؟ نه نه!! نه هوشیارند و نه بیدار.
دیده بانیِ افکارهای امروز در پی یافتن سایبان حقیقت نهفته در عالم نیست.

پروین خضری، طلبه پایه اول، مدرسه علمیه فاطمیه(علیها سلام) خورموج

تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو           ببین! باقی است روی لحظه هایم جای پای تو
اگر کافر، اگر مؤمن، به دنبال تو می گردم       چرا دست از سر من برنمی دارد هوای تو…


« مهدی» چه واژه ای است که دل را اسیر و دیدگان را دریایی از اشک می کند، ای عزیزتر از جانم، ای کسی که انسان ها عاشقانه در انتظار حضورت نشسته اند. بیا که حتی کبوترهای بقیع انتظارات را می کشند. مهدی جان! آیا ناله های شبانه عاشقانت را نمی شنوی که چگونه برای ظهورت گریه می کنند؟ پس چرا نمی آیی؟
چرا نمی آیی تا دنیا را از مرگ محبت و مرگ انسانیت برهانی!
مهدی جان! کوچه های بنی هاشمی در انتظار آمدنت خون گریه می کنند که تو بیایی و انتقام سیلی مادرت زهــرا(س) را بگیری. بیا و چشمان یتیمان را بیش از این به انتظار مگذار. نمی دانم چگونه از تو بگویم؟
مردم خندانند، ولی در اعماق روح خویش چیزی ندارند جز اشک و عذاب، گریانند. ولی نمدانند بهانه این همه سختی و اشک چیست؟
فضا، زمین، زمان، آسمان، دریا، انسان و هر آن چه در هستی است در خلأ  عظیمی غوطه ور است. همه چیز در حال غرق شدن است. همه چیز در حال از بین رفتن است. همه چشم به نجات دهنده ای دوخته اند که دست های رها و خالی را بگیرد و از این فضای در حال سقوط نجات بخشد. سخت استف سخت است هر روز چشم بگشایی و خورشید را ببینی که طلوع کرده، بی آن که خبری از آمدنت آورده باشد. سخت است هر روز به سرخی غروب بکشانی و  در تیرگی شب فرو روی، بی آن که به آرامشش دست یابی.
سخت است تا آخر هفته روزشماری کنی و روز هفتم بلند شوی و باز هم هیچ کس را در آن سوی جاده نبینی. سخت است پنجره را باز کنی و به دوردست ها خیره شوی و هیچ چیز جز چشم های منتظر کاج ها و سروها نبینی. چشم ههای خیره شده به روبه رو، فریادرسی را می خواهد که خواب ستم و بی عدالتی را برآشوبد. سواری را می خواهد که منتظرانش او را از پشت شیشه های به شوق آمده، ببینند! جهان تو را می خواهد…
مهدی جان، تو را به خدا قسم می دهم که بیا و ظهور کن…

زهــرا بهــی پور، طلبه پایه دوم، مدرسه علمیه فاطمیه(علیها سلام) خورموج

*****

آقای من وقتی به غیبتت فکر می کنم فقط احساس تنهایی است مه همدم لحظه های من است؛ سالیانی است که منتظرت هستم و دل به آمدنت داده ام. گفتند طلبگی سربازی برای توست آقا سربازت شدم که سر و جانم به فدای تو.
امام مهربانم من دانستم که زمین به برکت وجود تو در مدارش می چرخد و سنگینی گناهان ما را تحمل می کند. آری چه زیباست که زمین هم به تو دلخوش کرده است  و گرنه گناهان ما کجا و تحمل زمین کجا؟
مولا می دانی در همه مال وجودت دلگرممان می کند و اگر تلاش ناقابلی می کنیم به اشتیق نگاه زیبای توست که بیایی و تاییدمان کنی و لبخند مهربانت را به جانمان بریزی.


صفیه شهسوار،
طلبه پایه دوم، مدرسه علمیه فاطمیه(علیها سلام) خورموج

*****

-هوشیار بودن و شناخت حقایق تا دیدار شما سخت است پس بیا و با آمدنت ما را بیدار کن.
-هوشیاری تا دیدارت میسر نمی شود مگر اینکه بیایی و ما را از خواب غفلت بیدار کنی.
-جهان در خواب است و این ادامه دارد تا دیدار طلوع خورشیدی که با آمدنش جهان بیدار و شیرینی آرامش را خواهد چشید.
-وقتی نقاره ها به صدا در می آیند نوید بیداری می دهند که تا دیدار میسر نشود غفلت جهان هویدا است و از هوشیاری خبری نیست.

عارفه صداقت، طلبه پایه دوم، مدرسه علمیه فاطمیه(علیها سلام) خورموج

*****

آقای من کجا به دنبال تو باشم و یا کدامین احساس تو را حس کنم؟
امام من! تو مرا هوشیار کن تا در بیداری کامل تو را صدا بزنم و زندگیم را با تو وصف کنم. اگر تو یک نگاه کنی دیدارت برایم آسان می شود.  انشاءالله

صغری نجاری، طلبه پایه دوم، مدرسه علمیه فاطمیه(علیها سلام) خورموج

*****

****  تقدیم به سرانجام انتظارها، مهـــدی موعود(عج) امام زمان***

من مثل بقیه بلد نیستم خوب و زیبا حرف بزنم! فقط، هر چه توی دلم هست را می نویسم.
در تمام طول عمرم منتظر بودم که بیایی! به نظر خودم بیدار و هوشیار بودم، که اگر آمدی و یک لحظه زندگی ام را در کنارم رد شدی، آن را درک کنم. ولی… می دانم که این طور نیست و هنوز که هست به این معرفت نرسیدم تا شما را ببینم و درک کنم.
امام زمان! خودت کمکم کن تا بیداری واقعی که درک حضور شماست را، به دست آورم.

سمیه محمدی، طلبه پایه دوم، مدرسه علمیه فاطمیه(علیها سلام) خورموج

عاشق کوی تو گشتیم و زمین گیر شدیم!
دیشب چراغانی ها بودند . خب جمعه ی بعد از نیمه ی شعبان بهترین وقت انتظار است.
چه انتظار غریبی ! زیر چراغانی ها قدم میزدم و دلم می سوخت برایت . کوچه پر از نور چراغهای رنگ و وارنگ است . بلال می فروشند . لباس و آلبوم و قاب عکس و اسباب بازی می فروشند ..  غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد…
خدا بیامرز خان جان گاهی حرف هایی میزد که مخم سوت می کشید ٬ کجای دنیا ایستاده ام !؟
بقول خودش بچه محله نائب السلطنه بود . یکی از محله های اصیل طهران . می گفت قدیم ندیم ها که هنوز اتول  در ایران نبود ٬ قبل تر از اینکه ماشین دودی و این قرتی بازی ها وارد زندگی طهرونی ها شود ٬ در کنجی از حیاط خانه پدری اش به سمت کوچه یک سقاخانه داشتند . کنارش هم یک شیر آب از خانه گذاشته بودند بیرون که رهگذرها اگر تشنه بودند سیراب شوند .
” یک همچین اعتقاداتی داشت پدرم . دو دهنه مغازه آهنگری داشت سر بازارچه . معروف بود به اوس احمد آهنکوب . یک محله ی نایب السلطنه احترامش رو داشتن بسکه اعتقادات داشت . مثه مردای امروزی سیب زیمینی نبود بل نسبت آقات (یعنی پدر من ) . گوشه حیاط یه جایی که مزاحمت برا ما نداشته باشه یه اتاقکی ساخته بود و یه اسب از اون نجاد(نژاد) خوبا خریده بود و نگه میداشت . شب تا صبح به اسبه می رسید و تیمارش میکرد . گاری گاری یونجه میخرید از شابدوالعظیم واسش و با هزار سلام صلوات میداد اسبه بخوره . یه شمشیر فولادی هم خودش ساخته بود . آهنگر بود دیگه . روی غلاف شمشیرم یه سری آیه کنده کاری کرده بود . کارش بود خب . اما خدا بیامرز خوش سلیقه بودا . فک نکنی از این آهنگرا بود که صبح تا شوم لباس و دست و بالش سیاه باشه ! نع . خعلی مرتب بود . اهل قلمکاری هم بود . روی شمشیرش رو قلمکاری کرده بود . به عزیزم ( مادر خان جان ) میگفت عزیز خعلی مراقب این اسب باش . عزیزمم خاطر اسب رو خعلی می خواست .
یکی دو روز ناخوش بود ٬ مَچِدیا اومده بودن عیادتش ببینن چش شده واسه فریضه مچد نمیره . آ سد مَم صادق پیش نماز مچد که اسب رو دید از آقام پرسید : اوس احمد این اسب جریانش چیه کنج خونه ت ؟ آقام اول طفره می رفت جوابشو بده ولی خب به سادات خعلی ارادت داشت . دید اون سید اولاد پیغمبر هی اصرار میکنه دیگه براش گفت . منم همون موقع بود فهمیدم جریان این اسب و شمشیر چیه . خدا بیامرزدش . رو کرد به آسد مم صادق و گفت آسد این اسب رو خریدم که هر وقت  صدای امام زمون توی دنیا پخش شد که اناالمهدی ٬ بشینم روش و به تاخت برم تا مکه پای رکاب آقا و اگر قبولمون کرد نوکری دولتش رو بکنیم .
خب اون موقع ها که هنوز طیاره و اتول و چمدونم این قطار مطار نبود . مردم یا با درشکه سفر می کردند یا بی ادبی با اسب و قاطر . گاهی هم شتر . البت شتر برا طهرون نبود . توی یزد و کویر شتر داشتن . زبون بسته هوای طهرون بش نمیساخت . خلاصه جونم واست بگه آقام خدا بیامرز٬ رفته بود واس خاطر همین یه اسب جون دار خریده بود که باهاش بره پا رکاب صاحب زمون . خدا نور به قبرش بباره عمرش کفاف نداد . داشتم میگفتم ٬ خلاصه آ سد مم صادق که جریان اسب رو شنید دیگه رو آقام یه حساب دیگه باز کرد . اصلا رسم شد . همه مچدیا رفتن یه اسب خریدن و هرز گاهی دور هم جمع می شدن و فنون شمشیر زنی به هم می گفتن تا آماده باشن برا زمانی که آقا ظهور میکنه .
نیمه شعبون که میشد آقام مجلس داشت توی خونه .کلی اطعمه و اشربه می گرفت برا جشن اما خودش هر سال عید نیمه شعبون روزه بود . دور تا دور حوض حیاط گلدون میذاشت و فرش پهن میکرد . همه مچدیا دعوت بودن . آ سد مم صادق هم میومد برا وعظ . خودشم تک و تنها کل حیاط به اون بزرگی رو ریسه می بست . می گفت نرذ (نذر) داره . آجیل هم می گرفت و می بست توی این نایلون رنگیا . حالا نیست اما اون موقع زیاد بود از اون نایلونا . خلاصه خیلی سنگ تموم میذاشت . خدا ازش قبول کنه . نور به قبرش بباره . هرچی خاک اونه عمر تو باشه . بعد صدای اذون مچد که بلند میشد همه پا میشدن و عید مبارکی می گفتن و آجیل و شیرینی بر میداشتن و میرفتن واس نماز جماعت . تازه جخ بعد نماز نرذ آقام شروع میشد . کفشا و جوراباش رو می کَند و پا برهنه راه می افتاد سمت شابدوالعظیم . از بازارچه نائب السطنه میرفت زیارت شابدوالعظیم با زبون روزه و پای پیاده . میگفت آدم باس روز نیمه شعبون کربلا باشه . ما که دستمون به کربلا نمی رسه میریم سیدالکریم . حدیثشم اون موقع ها همیشه می خوند . من زار عبدالعظیم بری کمن زار الحسین بکربلا . کل مسیر رو هم حسین حسین می خوند و گریه می کرد . نمدونم نرذش برا چی چی بود اما یادمه روز عاشورا و اربعین هم پا برهنه می رفت شابدوالعظیم . خدا نور به قبرش بباره .
شوم که میشد بر میگشت . واسه ما هم سوغاتی از شابدوالعظیم همیشه آب نبات قیچی می خرید . خب اون موقع که مثه الان نبود با اتول آدم سه ساعته بره ری . اون وختا ری برا خودش مسافرتی بود . هر کی می رفت سوغاتی میاورد . سوغاتیشم همین آبنات قیچی بود . خدا رحمتش کنه . “


صدای اذان از مسجد صدریه بلند می شود. مردم هنوز مشغول بلال خوردن و نگاه کردن دست فروش ها هستند. خیابان خیلی شلوغ است٬ مسجد خیلی خلوت. مانده ام چه بگویم! آقا بیا یا خدا کند که نیایی!
علی مدد…

طهورا  ابیان ، مدرسه الزهرا(س) نصر تهران

ای بیدارگرزمان
سلام ای امامی که تنها نامت را بر ای گرفتاری زمان وزمین بر زبان جاری می سازیم ،نمی دانم شوخی ما تنها این است که برای فرجت دعا می کنیم اما باز در باتلاق گناه خویش غوطه وریم ، شیدایی امان را برای  دیدار مسجد جمکران می گذاریم.  میذاریم
وبه هنگام بازگشت هرچه اشک ووعده دادیم را به فراموشی زود هنگام می سپاریم تا زمانی که دوباره مشکلی مارا مضطر کند وقلبمان رارنجور…
نمیدانم شاید این رسم امام شناسی وارادت را تنها در کتابها خواندیم وغبطه خوردیم ، اما لحظه ای به خودمان اجازه تمرین در مکتب مولایی بودن را ندادیم. آقاجان چنان دلم به هراس افتاده که چگونه نگاهت کنم آن هنگام که هرکس لبخند انتظار برلب دارد ومن اشک حسرت وافسوس. کمک کن هویت انتظار رابیابم وبه آمال دنیا سرگرم نشوم. شاید شبها نماز امام زمانی که در سجاده انتظار به پا میکنم خلوص مهدوی داشته باشد.حاضرم جان دهم تا باورم شود چه کردم ، ای مولای غریب ، غربت یاد تو دلم را سخت محزون ساخته ، از خدای خویش می خواهم که مرا به تو نزدیکتر سازد.
درخواب عمیقی فرو رفتیم که بیدارشدنش تنها با تلنگر زمان وگذشت عمرمان درک خواهد شد. هوشیاری مان لحظه ای وموقتی است ، آنگاه به غفلت از یاد تو می نگریم وریشه های ان را می کاویم که انبوهی از گناهانمان شرم به زبان جاری ساختن نامت را دارند چه برسد به وصال و توفیق حضورت.

صدیقه امینی، مدرسه علمیه الزهرا گلدشت

*****

چگونه بخوانمت. گناه سرشانه هایم را قلقلک میدهد ومن به دنبال خنده های بی امانی که هیچ لذتی برایم به همراه ندارد.سوز عشقت در سر دارم ولی جامه گناه از سوی دشمنان قسم خورده ات را برتن کردم وآن هنگام که صدای این بقیه الله از گوشه وکنار جهان شنیده می شود، به جای  گوش سپردن به آوای دل انگیزت ، خواب غفلتم سنگین است.پس از بیداری دوباره دلم نشا نی تورا می گیرد اما چه زود دوباره با توغریب می شود وحافظه زود هنگامش متحیر نگاه مست دنیا واعجوبه هایی می شود که به هرنحوی نیششان را به سویش دراز کردند تا بازخمی تازه روح پرادعایی که ذکر شب و روزش( بیا ای گل نرگس) هست را مجرو ح سازند. نمیدانم شاید هاله و حجابهای ظلمانی قلبم دیگر مجال عشق ورزی با مولایش را ازدست داده.آقاجان میدانی به هنگام وصالت همه پیشانی بند منتظر حقیقی رابر پیشانی  اشان می بندند.پیشانی که هرشب سجده گاه نمازشان را اللهم عجل لولیک الفرج با قطرات اشک توام ساخته. کی از این خواب بیدارخواهیم شد.چه زمانی صدایت خواهیم زد خدا میداند.چطورعمر ازدست رفته مان رابا کوله باررضایت وخرسندی ات پیشکش حضورت سازیم خدا میداند! فقط همین را میدانم وبس .یک عمر سرگردانی وچشم سوی راهت دواندن نه تورا خوشحال میسازد ونه قلب پرازگناه مرا آرام.

زهرا گورویی، مدرسه علمیه الزهرا گلدشت

*****

مولای غریبم میدانی بازی های من وتو تمامی ندارد.گفتی کدام بازی؟ همان بازی که بنده ای همچو من هرروز صبح با تو میثاقی می بندد وتا شبانگاه تلنگری در یادش نیست. زبانی که تکرار ولقلقه را عادتی همیشگی ساخته، شعبه های آن دل گل نرگسی که چشم امیدش، به سوی کسی است که دعایی برکف گرفته ،مدام دعای فرج را برزبانی که تا چند لحظه دیگر قرار است گناه دیگری ازسویش روانه اسمانی شود راجاری می سازد.حتی ملائک با دیدن  این صحنه افسوسی دوچندان می خورند.
کاش تخم افسوس در وجودمان ریشه نمیدواند وبه خود می آمدیم که چطور و با چه جسارتی به سویت می آییم. هنرمان این است که خواسته هایمان بیش از عملمان باشد.زنگ زمان در گوشمان پیچید وامتحانات زندگی تکانمان داد ، اما باز دل را سوی امام غریبی نساختیم که از گناه ما شیعیان دلی پر خون دارد. هرنیمه شعبان به امید شلوغی وهلهله وشادی و دنیایی که به آن دلخوشیم سر به کوچه وخیابانها میزنیم ، اما نمیدانم چرا لحظه ای ذهنمان به کار نمی افتد که برای چه مکسی چنین مراسمی مهیا شده، آری اینها تمام میشود ولی غصه های تو از دست ما هنوز در دلت مانده. بیدارمان کن، شبانگاهی برسر سجاده ای دستان حقیرمان را بگیر ودست عطوفتت رابرسرمان بکش تا مهربانی ات را حس کنیم ، آن هنگام به نشان خجا لت نه به یاد خوبیها یت ادعای منتظربودن ر در مقام عمل تقدیم نگاهت سازیم.

فاطمه بهارلویی، مدرسه علمیه الزهرا گلدشت

 4 نظر

دارا و سارا ...

18 تیر 1391 توسط غیب اللهی


هنگام جنگ دادیم صدها هزار دارا.
شد کوچه های ایران مشکین زاشک سارا.
سارا لباس پوشید، با جبهه ها عجین شد.
در فکه و شلمچه، دارا به روی مین شد.
چندین هزار دارا، بسته به سر سربند.
یا تکه تکه گشتند یا که اسیرو دربند.
سارای دیگری در مهران شده شهیده.
دارا کجاست؟ او در اروند آرمیده.
دوخته هزار سارا چشمی به حلقه در.
از یک طرف و دیگر چشمی ز خون دل، تر.
سارا سئوال می کرد، دارا کجاست اکنون؟
دیدند شعله ها را در سنگرش به مجنون.
خون گلوی دارا آب حیات دین است.
روحش به عرش وجسمش، مفقود در زمین است.
در آن زمانه رفتند صدها هزار دارا.
در این زمانه کشتند ده ها هزار «دارا».
هنگام جنگ دارا گشته اسیر و دربند.
دارای این زمان با بنزش رود به دربند.
دارای آن زمانه بی سر درون کرخه.
سارای این زمانه در کوچه با دوچرخه.
درآن زمانه سارا با جبهه ها عجین شد.
در این زمانه ناگه، چادر لباس جین شد.
با چفیه ای که گلگون از خون صد چو داراست.
سارا، خود از برای، جلب نظر بیاراست.
آن مقنعه ور افتاد، جایش فوکل در آمد.
سارا به قول دشمن از اُمُلی در آمد.
دارا وگوشواره، حقا که شرم دارد!
دردستهایش امروز، او بند چرم دارد.
با خون و چنگ ودندان، دشمن ز خانه راندیم.
اما به ماهواره تا خانه اش کشاندیم.
یارب تو شاهدی بر اعمالمان یکایک.
بدم المظلوم یا الله، عجل فرجه ولیک.
جای شهید اسم خواننده روی دیوار.
آنها به جبهه رفتند، اینها شدند طلبکار!


زنده یاد ابوالفضل سپهر

 6 نظر

کادوی تولد امام زمان!!

18 تیر 1391 توسط غیب اللهی

وقتي نزديك تولد مادرم يا روز مادر ميشه

از مدتها قبل به فكر انتخاب هديه اي مناسب با توجه به وسعم هستم

هميشه مادرم ميگه من هديه اي نميخوام

همين كه بچه هاي خوبي باشيد، درس خون باشيد و … واسه من از هر هديه اي بهتره

مادرم ميگه واسه من مهم، عاقبت به خيري شماست و بس…!

بچه كه بودم با خودم مي گفتم مگه ميشه عاقبت به خيري يه نفر ديگه واسه آدم مهمتر از هديه باشه

فكر ميكردم يه جور تظاهره

بزرگتر كه شدم كم كم اون حرفا رو درك كردم

اين بار خودم ميديدم كه چقدر از موفقيت بعضي از دوستام خوشحال ميشم

تازه محبت من، محبت دوستانه بود و محبت مادرم، مادرانه

*****

يه روايتي -فکر کنم از امام رضا(علیه السلام)- هست كه ميگه محبت ائمه به مردم از محبت مادر به فرزندش بيشتره

فكرش رو بكنين؛ يعني امام عصر به ما با چه ديدي نگاه ميكنن؟

يكي ميگفت نيمه شعبان نزديكه، واسه هديه تولد امام فكري كردي؟

تا حالا هيچ وقت فكر اينكه بخوام واسه امام هديه تولد بخرم رو نكرده بودم

واسم خيلي عجيب و غريب بود، مگه امام واسه تولدش هديه ميگيره؟

پيشنهادي كه خودش ميداد جالب بود:

میگفت اعمال مارو هفته ای دو بار به آقا ارائه میدن

ميگفت بيايم هديه اي كه با آقا ميديم حذف همیشگی حداقل یه گناه از اون لیست باشه

وقتي فكر ميكنم ميبينم چه پيشنهاد قشنگي

وقتي يه مادر در خصوص رفع عيوب بچه اش اونطوري فكر ميكنه

طرز تفكر امام مهربون تر از مادر چيه؟

امروز كلي فكر كردم

كلي هم برنامه ريختم و خواستم تا تو رو هم از این پیشنهاد خبر بدم و در اجر معنویش با شما سهیم باشم!

هميشه به رجب و شعبان با يه ديد معنوي نگاه ميكردم

اما امسال رجب و شعبانم رو با یه انگیزه دیگه میگذزونم

اميدوارم بتونم اين هديه رو به خوبي آماده كنم

*****

راستی، شما نميخواين يه هديه واسه آقا آماده كنيد؟

 نظر دهید »

راستی! او که بود...؟

17 تیر 1391 توسط غیب اللهی

 

امروز می خوام یکی از مفاخر علمی استان بوشهر، که نه! کل کشور اسلامی مون، برای شما دوستان و بزرگواران معرفی کنم.. گرچه نیاز چندانی به معرفی ندارند! و خودشون شهره دهرند. مرحوم آیت الله حاج میرزا احمد دشتی نجفی، که اول از همه مدال افتخار شهرستان دشتی هستند.


زندگینامه حضرت آیت الله حاج میرزا احمد دشتی نجفی

تولد میرزا احمد،پس از میرزا محمد (ره) و میرزا جواد (ره) سومین فرزند پسری بود که خداوند به خانواده روحانی ملاحسن گنخکی هدیه نمود؛پدرش ملاحسن گنخکی آن روحانیون برجسته و مطرح آن دوره در منطقه بود و مادرش نیز بی بی نسا مجاهد،همشیره سید عباس مجاهد شادگانی است.

حدود سال 1287 هجری شمسی (مطابق با 1327 قمری و 1908 میلادی) است و روستای کاکی از توابع شهرستان عالم پور دشتی منتظر تولد نوزادی است که قرار است بعد ها نام و آوازه اش فراتر از سطح روستا و شهرستان و حتی ایران ،به حوزه های علمیه خارج از کشور هم برود. میرزا احمد،در خانواده ای که به علم و معرفت و تقوا شهره بود .دیده به جهان گشود و حالا در جنوبی ترین نقطه روستا ،قلب کودکی می تپد که مانند هدیه ای بهشتی چشمان پر مهر خود را به روی هستی گشود و سیر رشد و تربیت خود را در دامان پر عطوفت مادر فاضله و شایسته و پدر روحانی و بزرگوارش پشت سر می گذارد.و این گونه بود که روزهای کودکی در خانه ای سراسر طهارت،راستی ،علم و تقوا و مملو از فیوضات قدسی و معنوی سپری شد.

والدین

بنا به گفته مورخ و دانشمند گرامی،آقای حاج شیخ محمد شریف رازی در کتاب «گنجینه دانشمندان» ملا حسن گنخکی، پدر میرزا احمد دشتی نجفی نه تنها یکی از علمای مجاهد جنوب و «یکی از علمای عالی مقام فارس و از مجاهدین تاریخ قمری بوده که با مساعدت و همکاری جمعی از آقایان آیات، مخصوصا آیت الله حاج شیخ جعفر محلاتی قیام نموده و در مقام دفاع با اردوی انگلیس که در بندر بوشهر پیاده شده بودند جنگیده است بلکه تحصیلات خود را در نجف اشرف گذرانده و در زمان جنگ جهانی اول انگلیسی ها به بوشهر و دلوار حمله کردند، وی بهمراه بزرگانی مانند سید مصطفی بهزادی (حسینی) و … نقش مهمی در بسیج نیرو های دشتی »برای اعزام به دلوار داشتند . آخوند ملا حسن در سالهای جنگ جهانی اول به اتفاق میرزا باقر گزدرازی (پدر آیت الله میرزا جواد نمازی (ره) و سایر سرداران به همراه نیرو های رزمنده دشتی برای اعزام به دلوار در خورموج اردو زده بودند که زنان و بچه های خورموج با اشعار محلی این اردو را برای شرکت در جنگ تشویق می کردند . بنا به گفته معمرین ،مردم دشتی آخوند ملا حسن که روحانی شجاع و دلیر و نترسی بود را به عنوان رهبری مذهبی خود در جنگ با انگلیس ها انتخاب کرد.

مکتبخانه

آیت الله دشتی نجفی در سنین کودکی و نوجوانی قران و مقدمات را در نزد پدرش فرا گرفت و همچنین در مکتب خانه روستای گنخگ، نزد مرحوم «آخوند حاج ملا قاسم » (والد شیخ عباس جلالی) با شوق و ذوق وصف ناشدنی و در کنار دیگر هم سن و سالان به فراگیری و رو خوانی این کتاب مقدس آسمانی همت گماشت.و جالب اینکه در همان مکتبخانه کوچک روستا ،آثار فراست و کیاست تیز هوشی در چهره مبارک« میرزا احمد »کاملا هویدا بود و بسیاری از مردم به عینه آینده درخشانی را از همان سنین برایش پیش بینی می کردند.

اولین دروس حوزوی

آیت الله میرزا احمد دشتی نجفی بعد از فراگیری قرآن و مقدمات نزد پدرش ،که مجتهدی مسلم بود و اجازه اجتهاد نیز داشت و همچنین با تشویق و راهنمایی اولین معلم خود ،آخوند حاج ملا قاسم و به خاطره اینکه خود نیز سخت شیفته آموختن دروس حوزوی بود و استعداد شگفت انگیزی در این زمینه داشت ،راهی حوزه علمیه روستای «میانخره» دشتی شد و در محضر و درس مرحوم آقا سید علی نقی حاضر شد و نخستین گامهای جدی و بلند را در زمینه تحصیل و فراگیری دروس حوزوی با موفقیت برداشت . درباره مقام و منزلت دینی و حوزوی اولین استاد وی یعنی آقا سید علی نقی میانخره ای این نکته قابل ذکر است که وی از یک سو شاگرد آقا میرزا علی شیرازی بود و از ایشان اجازه دخل تصرف در امور شرعیه را نیز داشت و از دیگر سو با بهرگیری از همت مضاعف و استعداد ادبی خود، الفیه ای منظوم در علم نحو تالیف کرد که از حیث (به زعم بسیاری از صاحب نظران ) به مراتب از الفیه «ابن مالکــ» برتر میباشد.

سفر به نجف

آیت الله دشتی نجفی یک سال از محضر عالم ربانی ،آقا سید علی نقی (ره) کسب فیض کرد و پس از آن که سیوطی را گذراند، با تشویق مکرر وی هر چند طلبه ای نوجوان و فقیر بود، به لطف خدا توانست با مساعدت مالی تنی چند از خیرین منطقه، در سن حدود 13 سالگی عازم حوزه علمیه نجف اشرف شود و برای نخستین بار به حریم ملکوتی دروازه دانش پیامبر (ص) پای گذارد.

او با ورود به حوزه کهن نجف بود که از نزدیک با برکات و حسنات بیپایان بزگترین حوزه علمیه جهان تشیع آشنا شد و توانست فرصتی برای بروز استعداد خویش در زمینه تحصیل علوم دینی و حوزوی فراهم کند.


اساتید

آیت الله دشتی نجفی که یکی از مفاخر دنیای اسلام و عالم تشیع و به خصوص حوزه علمیه نجف اشرف هستند ،از خرمن علم و معرفت و فقاهت علمای مبارز و عالی قدر همچون :آقا سید ابوالحسن اصفهانی ،میرزا آقای اصطهباناتی ،شیخ ابوالحسن مشکینی ،شیخ موسی نجفی خوانساری ،شیخ کاظم شیرازی،حاج آقا ضیاء الدین اراکی ،و بالاخص اقا سید عبدالهادی شیرازی خوشه چینی کرد و با موفقیت قابل تحسینی ،دروس اصلی حوزه را فرا گرفت.

اجتهاد

پس از سال ها تلاش ،سخت کوشی و علم اموزی و بعد از گذراندن دروس خارج فقه و اصول توسط آیات عظام :سید ابولحسن اصفهانی و سید عبدالهادی شیرازی و … در سن 30 سالگی ،اجتهاد مسلم آیت الله دشتی نجفی مورد تایید قرار گرفت ،همچنانکه اقای حاج محمد شریف رازی در کتاب گنجینه ی دانشمندان ،به وضوح این نکته مهم را نیز روشن ساخته و خاطر نشان می کند که :حاج میرزا احمد بن العلامه آیه الله آخوند ملا حسن الدشتی نجفی بعد از فراغت از سطوح و در محضر ایات عظام :میرزا ابولحسن مشکینی و آیت الله اصفهانی و آیت الله ضیاء الدین اراکی و آیت الله حاج شیخ کاظم شیرازی و آیت الله حاج کاظم شیرازی و آیت الله میرزا عبدالهادی شیرازی استفاده کرده تا به مدارج عالیه اجتهاد و فقاهت نائل و آیات عظام نامبرده مقام علم و کمال و اجتهاد ایشان را تائید کرده و اجازاتی مرقوم نمودند که نگارنده آنها را دیده ام.

تدریس

آیت الله دشتی نجفی «مد ظله العالی » بعد از سالها تحصیل در حوزه شریف نجف اشرف ،به عنوان یکی از مدرسین مطرح حوزه علمیه امر تدریس را با جدیت و نظم خاصی شروع کرد و از همین طریق نیز به تربیت شاگردان بی شماری پرداخت که اکنون هر کدام در جای جای عالم اسلام مشغول خدمت بوده و بعضا از مدرسان بزگ حوزه علمیه نجف اشرف و قم هستند.

بازگشت به ایران

آیت الله دشتی نجفی پس از حدود نیم قرن اقامت در عراق و تحصیل و تدریس دروس حوزوی ،در سال 1350 ه ش .به دلیل فشار و اذیت دولت عراق بر شیعیان و ایرانیان مقیم عتبات عالیات به ایران مراجعه فرمودند . معظم له ،این بار راهی حوزه علمیه قم شدند تا به تربیت طلاب مکتب جعفری (ع) همت گمارند .این فقید عالیقدر ،در قم نیز به تدریس دروسی چون :کفایتین،خارج فقه و اصول پرداختند و موفق شدند شاگردان زیادی را تربیت نمایند.

تالیفات

وی پس از سفر به ایران و اقامت در شهر مقدش قم،چندین سال از عمر گرانبهای خویش را صرف نگارش کتابی در شرح روضه البهیه اثر شهید ثانی نمود که شرحی بر لمعه میباشد .اثر گران سنگ آیت الله میرزا احمد دشتی نجفی با عنوان «شرح الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه» کتابی است که اکنون در پنج جلد چاپ و منتشر شده است و با نهایت دقت و تامل ،غوامض و ابهامات کتاب شهید ثانی را با قلمی عمیق و علمی مکشوف نموده است.

ویژگی های فردی

معظم له در زهد و ورع و پارسایی و صبر کم نظیر است. علاقه ای فراوان به پیابر و ائمه معصومین (ع) و سادات دارد و همواره مشغول خواندن اذکار و اوراد است. بسیار ساده زیست میباشد و از زخارف دنیا پرهیز میکند. همین صفات و فضایل و نیز مرتبه بسیار بالایی که در فقه دارند باعث شده که ایشان بسیار مورد ارادت و توجه مومنین قرار گیرد تا جایی که خانه و مجلس اش همواره مملو از جمعیت مشتاق و مومنین بزگوار باشد.

خدمات و آثار :

1- تالیف کتاب ارزشمند شرح روضه اللبهیه در پنج جلد

2- تدریس در حوزه های علمیه ی نجف اشرف و قم مقدس

3- تاسیس مدرسه علمیه امام عصر با حدود هشتاد حجره در قم

4- احداث مسجد و حسینیه در روستای گنخک شیخ ها

5- تاسیس مدرسه علمیه کنگان

6- تاسیس مدرسه علمیه خورموج

7- تاسیس و راه اندازی خانه های قران در منطقه دشتی.

منبع :     www.abraham90.persianblog.ir

 نظر دهید »

برگزاری اردوی زیارتی-سیاحتی مشهد مقدس

14 تیر 1391 توسط غیب اللهی

 

دل من گم شد…

اگر پيدا شد،

بسپاريد امانات رضا(ع)

و اگر از تپش افتاد دلم،

ببريدش به ملاقات رضا(ع)


از رضا خواسته ام تا شايد،
بگذارد که غلامش بشوم…

همه گفتند محال است ولی…

دلخوشم من، به محالات رضا(ع) …

مدرسه علمیه فاطمیه(سلام الله علیها) خورموج، اردوی زیارتی - سیاحتی مشهد مقدس را به مناسبت میلاد حضرت منجی (عج الله تعالی فرجه الشریف) ازتاریخ 91/4/11  لغایت 91/4/20 برگزار نموده است.

جزئیات خبر انشاءالله در روزهای آینده منتشر خواهد شد.

 3 نظر

مگر از زندگی چه می خواهید كه در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟!

13 تیر 1391 توسط غیب اللهی

 

خداوند… بی نهایت است و لامكان و بی زمان
اما به قدر فهم تو كوچك می شود!
و به قدر نیاز تو فرود می آید..
و به قدر آرزوی تو گسترده می شود..
و به قدر ایمان تو كارگشا می شود..
ناامیدان را امید می
گمگشتگان را راه می شوددر تاریكی ماندگان را نور می شود

خداوند همه چیز می شود همه كس را…


به شرط اعتقاد
به شرط دل پاكی


بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا

و مغزهایتان را از هر اندیشۀ خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ناپاك
و بپرهیزید از ناجوانمردی ها و ناراستی ها و نامردی ها
و چنین كنید تا ببینید خداوند چگونه
بر سر سفرۀ شما با كاسه ای خوراك و تكه ای نان می نشیند
و در كوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند

مگر از زندگی چه می خواهید كه در خدایی خدا یافت نمی شود؟


ملاصدرا

 نظر دهید »

فصل جواني

10 تیر 1391 توسط غیب اللهی


عمر يکي از نعمت هاي بزرگ خداوند است که مي توان از هر لحظه ي آن بيشترين بهره را برد، و از ميان آن، فصل جواني که بهار عمر محسوب مي شود ارزش ويژه اي دارد. بذر تمام کمالات در جواني کشت مي شود. در اين فصل، انسان آماده ي پذيرش علم و هنر و خوبي و زيبايي است. فصل جواني در ميان دو ناتواني قرار گرفته: ناتواني خردسالي و ناتواني پيري. قرآن مي فرمايد: خداوند شما را از ناتواني آفريد، و پس از ناتواني شما را به نقطه ي قوت رساند، و پس از آن باز هم به ناتواني و پيري خواهيد رسيد.(1)
جواني، نقطه ي قوت عمر انسان است که دو طرف آن را ضعف و سستي پوشانده است. خوشا به حال کسي که ارزش اين نقطه ي قوت را بداند و از آن بيش ترين محصول را برداشت کند.

در احاديث، به استفاده ي بهينه از جواني سفارش شده است. از دست دادن دوران جواني، غم و اندوه و پشيماني هاي بسيار در پي دارد. امام علي عليه السلام مي فرمايد: دو چيز است که کسي قدر آنها را نمي شناسد مگر آن گاه که آنها را از دست بدهد: جواني و تندرستي.(2) جواني به قدري ارزشمند است که رسول خدا صلي الله عليه واله فرمود: در روز قيامت، پيش از آن که انسان قدم از قدم بردارد، از چهار چيز از او سؤال مي شود: … درباره ي جواني او مي پرسند که چگونه آن را فرسوده ساخت؟(3) نيز فرمودند: پنج چيز را پيش از آن که از دست برود قدر بدان:… جواني ات را پيش از اين که پير شوي.(4)

نيز فرمود: خداوند فرشته اي دارد که هر شب فرود مي آيد و ندا مي کند: اي بيست ساله ها جديت کنيد و براي آخرت خويش تلاش نماييد.(5) کمتر کسي است که در دوران پيري تأسف بر جواني از دست رفته نخورد. اميد است جوانان عزيز پيش از آن که گرفتار تأسف بيهوده شوند، تا فرصت دارند از نيرو و استعدادهاي سرشار خود بهتر و در جهت صحيح بهره گيرند؛ زيرا در فصل جواني، زمينه ي پيشرفت آماده است و اتلاف وقت، از دست دادن فرصتها و به کار نگرفتن توانمندي ها و استعدادها، خسارت جبران ناپذيري را به دنبال خواهد داشت. کاميابي و موفقيت در زندگي و عزت و سربلندي هميشگي، در گرو استفاده ي خوب از جواني است. پس ضرورت دارد که جوانان هر از چند گاهي به اوضاع کنوني خود نظر بياندازند و اهداف، تفکرات و انديشه هاي خود را مورد بازنگري قرار دهند.



پی نوشت

1- سوره ي روم، آيه 54.

2 - غرر الحکم، حديث، ج 1، ص 343.

3 - بحارالانوار، ج 7، ص 258.

4 - همان، ج 68، ص 180.

5- مستدرک، ج 12، ص 157.

برگرفته از کتاب” جوان موفق” ،نوشته عباس رحيمي

tebyan.net

 1 نظر

گاه شمار زندگی شهید دکتر بهشتی

08 تیر 1391 توسط غیب اللهی


این سالشمار، سوانح احوال و وقایع تاریخی، سیاسی حیات 53 ساله شهید آیت الله دکتر بهشتی را از تولد تا شهادت گزارش می کند.
* 2 آبان 1307 تولد در محله لُنبان اصفهان در خانواده ای روحاني (پدر: حجت الاسلام سيد فضل الله حسيني بهشتي. مادر: معصومه بيگم خاتون آبادي. پدر بزرگ مادري: آیت الله العظمي مير محمد صادق خاتون آابادي)
* 1311 :‌ آغاز تحصيل در سن چهار سالگي
* 1314 : تحصيل در دبستان ثروت (اصفهان)
* 1317: تحصيل در دبيرستان سعدي (اصفهان)
* 1321: ترك تحصيل در دبيرستان (سال سوم) و آغاز تحصيل علوم حوزوي در مدرسه صدر (اصفهان)
* 1324: تحصيل ادبيات عرب,‌ فقه و اصول , منطق و دروس ابتدايي فلسفه (اصفهان)
* شهريور 1325: مهاجرت و اقامت در مدرسه حجتيه و استفاده از محضر اساتيدي چون آیت الله داماد, آیت الله اردكاني (قم)
* فروردين 1326: شروع درس در محضر امام خميني، آیت الله حجت و آیت الله العظمي بروجردي (قم)
* رمضان 1326:‌ آغاز سفرهاي تبليغي به دورترين روستاها همراه آقایان مرتضي مطهري و حسينعلي منتظري به توصيه آیت الله العظمي بروجردي
* 1327:‌ مباحثه و اشنايي با آقایان محمد مفتح,‌ موسي شبيري زنجاني،‌ موسي صدر, ناصر مكارم شيرازي, احمد آذري قمي, سيد مهدي روحاني, علي مشكيني اردبيلي و عبدالرحيم رباني شيرازي
* 1328:‌ شروع جلسات «گفتار ماه » و انتشار مقالات آن جلسه‌ها در كتابهاي «گفتار ماه» و «گفتار عاشورا»
* 1329: شركت در امتحان ديپلم ادبي و امتحان ورودي دانشكده معقول و منقول (الهيات و معارف اسلامي) دانشگاه تهران
* 1330: عزيمت به تهران و اموختن زبان انگليسي (به طور فشرده)
* 29 / 4 / 1330: حضور در ستاد اعتصاب تلگراف‌خانه اصفهان، عليه صحبتهاي قوام و سخنراني كه منجربه احضار در شهرباني شد
* 1330: بازگشت به قم و تدريس زبان انگليسي در دبيرستانها و تكميل تحصيلات و تدريس در حوزه علميه قم؛ اشنايي با علامه سيد محمد حسين طباطبايي و شركت در جلسات بحث كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم»
* 1333: تاسيس دبيرستان «دين و دانش» در قم
* 1334: اخذ مدرك كارشناسي رشته معقول (فلسفه و حكمت اسلامي) با عنوان پايان نامه «بساطت يا تركّب جسم» زير نظر دكتر محمود شهابي و تصويب هيات داوران با درجه عالي از دانشگاه تهران
* 1335: آغاز دوره‌ دكتري در رشته معقول
* 1338: تهيه و تنظيم كتاب «نماز چيست؟
* 1339: سازماندهي نحوه اموزش در حوزه علميه قم با همكاري جمعي از فضلا و تشكيل كلاس زبان انگليسي و مكالمه عربي روزمره و علوم طبيعي براي طلاب مستعد (مدرسه حقاني)
* 1339: تهيه و تنظيم مقاله «بانكداري و قوانين مالي اسلام», مقاله: عالم خلق و عالم امر در قرآن» و مقاله «يك قشر جديد در جامعه ما»
* فروردين 1340: فوت آیت الله العظمي بروجردي
* شهريور 1340: اجراي ازمايشي طرح نوين اموزش در حوزه به همراه آقایان علي مشكيني, عبدالرحيم رباني شيرازي و همكاري
* آیت الله العظمي گلپايگاني
* خرداد 1341: زمينه سازي نهضت براي رهبري امام خميني با ايجاد «كانون دانش اموزان قم»، با همكاري آقای محمد مفتح، تهيه و تنظيم مقاله روحانيت در اسلام و در ميان مسلمين.
* 1342: پيشنهاد امام خميني جهت اقامت در اصفهان به منظور سامان دادن به فعاليتهاي مبارزاتي ان شهر و عدم پذيرش ايشان به علت اهميت شهر قم
* 1342: تهيه و تنظيم مقاله قانون عليت در علم و دين» در كنار سخنراني‌هاي مهم در جلسات ماهيانه انجمن اسلامي مهندسين
* 1342: تشكيل هسته تحقيقاتي به منظور كار پژوهشي درباره حكومت اسلامي و ايراد سخنراني‌هاي مهم از جمله سخنراني در جشن مبعث
* دانشگاه تهران با عنوان مبارزه با تحريف يكي از هدفهاي پيامبر اسلام
* 1342: منع اقامت در قم به دستور ساواك و مهاجرت به تهران. عضويت در شوراي روحانيت و فقاهت هيئتهاي موتلفه اسلامي به توصيه امام خميني همراه آقایان مرتضي مطهري, محي الدين انواري, مهدي مولايي
* 1343: منتظر خدمت شدن از اموزش و پرورش بر اثر فشارهاي ساواك و سخنراني در جشن ميلاد پيامبر(ص) در مدرسه چهارباغ كه منجربه احضار به شهرباني اصفهان شد
* فروردين 1344: عزيمت به آلمان با توصيه مراجع تقليد و اداره مركز اسلامي هامبورگ (آلمان )
* 1345:‌ ارسال و تنظيم گزارشاتي از مركز اسلامي هامبورگ براي مبارزان داخلي همچون آقایان محمد علي رجائي ، مرتضي جزايري، مهندس مهدي بازرگان، مرجع مبارز آیت الله العظمي ميلاني و …
* 1347:‌ تهيه و تنظيم كتاب «صداي اسلام در اروپا» به پنج زبان دنيا
* 1348: تهيه و تنظيم مقاله‌هاي «كدام مسلك» و «نقش ايمان در زندگي اسلام»
* تابستان 1348: سفر به عراق و ديدار و گفتگو با امام خميني، آیت الله العظمي خوئي، آیت الله سيد محمد باقر صدر و آیت الله العظمي حكيم
* 1348: سفر به كشورهاي سوريه و لبنان و تركيه و بازديد از فعاليتهاي اسلامي و تجديد عهد با امام موسي صدر
* 1349: بازگشت به ايران و ممنوعيت خروج از كشور به دستور ساواك
* 1349: پرونده سازي ساواك به واسطه سخنراني‌ها و فعاليتها در آلمان به ويژه سخنراني پيرامون «خداپرستي و قوانين عادلانه اسلام»
* 18 / 12 / 1349: اشتغال مجدد در اموزش و پرورش و كسب عنوان كارشناس ارشد كتابهاي علوم ديني در« سازمان كتابهاي درسي ايران»
* 1350: تاسيس مركز تحقيقات اسلامي، با همكاري آقایان سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي, محمدجواد باهنر و محمدرضا مهدوي كني
* 1350: آغاز جلسات تفسير قرآن و تحليل مسائل سياسي تحت پوشش هيات «مكتب قرآن»
* 1351: تنظيم طرح ناتمام «ايدئولوژي اسلامي براي نسل جوان» با همكاري آقای مرتضي مطهري (به توصيه امام خميني)
* 1351: تهيه و ارسال مقاله «حكم الجهاض و التعقيم في الشريعه الاسلاميه»، جهت كنفرانس سازمان بهداشت جهاني در شهر رباط (پآیتخت كشور مراكش) در زمينه تنظيم خانواده از ديدگاه اسلام
* 1353: دفاع از پايان نامه دكتري تحت عنوان «مسائل ما بعدالطبيعه در قرآن »، با حضور هيات داوران آقایان مرتضي مطهري، محمد مفتح، اميرحسين اريان پور و مصلح (با درجه بسيار خوب)
* 1353 :‌ تنظيم و انتشار كتاب «خدا از ديدگاه قرآن»
* 25 / 8 / 1353: ‌سخنراني‌هاي متعدد پيرامون مرجعيت , رهبري ، امامت و امت كه منجر به انعكاس در گزارشات ساواك شد.
* 1354: دستگيري و بازداشت چند روزه در كميته مركزي ضد خرابكاري (بر اساس گزارشهاي ساواك از سخنرانيها)
* 16 / 1 / 1354: برقراري مجدد جلسات «مكتب قرآن» (بعد از بازداشت)
* 5 / 11 / 1355:‌ ادامه فعاليتهاي روشنگرانه, عليه رژيم و صدور اعلاميه به مناسبت فوت آقای محمد همايون بنيان گذار حسينيه ارشاد و تبديل مجلس مزبور به يك تجمع سياسي اعتراض اميز
* 1356: برقراري جلسات بحث پيرامون «شناخت از ديدگاه قرآن» (در منزل)
* فروردين 1357:‌ سفر به اروپا و امريكا جهت هماهنگي بين حركتهاي سياسي معتقد به رهبري امام خميني
* 1357: پي‌ريزي جامعه روحانيت مبارز همراه با آقایان مرتضي مطهري, محمد مفتح, محمد امامي كاشاني, ملكي ، سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي، علي اصغر مرواريد و …
* 1357: صدور اعلاميه در اعتراض به محاصره منزل امام خميني در عراق
* 16 / 7 / 1357: ارسال نامه به رئيس جمهور فرانسه براي حفظ حرمت امام خميني در مدت اقامت ايشان در ان كشور
* 30 / 7 / 1357: صدور اعلاميه همراه با آقایان محمد جواد باهنر, مرتضي مطهري, مهدي كروبي ومحمد رضا مهدوي‌كني و محكوم كردن فاجعه مسجد كرمان
* ابان 1357: سفر به پاريس جهت مذاكره و هماهنگي با امام خميني, صدور فرمان امام خميني براي تشكيل شوراي انقلاب
* 14 / 8 / 1357: صدور اعلاميه در اعتراض به حكومت نظامي و كشتار 13 ابان دانشگاه تهران همراه روحانيون از جمله آقایان مرتضي مطهري, ‌محمد مفتح، محمد رضا مهدوي كني ، سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي, اكبر هاشمي رفسنجاني.
* 1357: حضور و سخنراني در راهپيمايي عظيم عاشورا همزمان با اوج مبارزات مردم عليه رژيم ستمشاهي
* 25/ 10/ 1357: فرار شاه از ايران
* 4 / 11 / 1357: سخنراني با عنوان «اسلام دين ازادي است»
* بهمن 1357: اعلام رسمي تشكيل شوراي انقلاب به فرمان حضرت امام با همكاري آقایان مرتضي مطهري, محمد جواد باهنر,‌ اكبر هاشمي رفسنجاني, سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي, سيد محمود طالقاني، سيد علي خامنه اي , محمدرضا‌مهدوي كني, ‌مهدي بازرگان, مصطفي كتيرايي, يدالله سحابي و احمد صدر سيد حاج جوادي.
* 8 / 11 / 1357: تحصن همراه ديگر روحانيون در دانشگاه تهران به علت ممانعت از امدن امام خميني به كشور.
* 17 / 11 / 1357: ‌معرفي مهندس بازرگان از طرف امام خميني به عنوان رئيس دولت موقت
* 22 / 11 / 1357: پيروزي باشكوه انقلاب ملت مسلمان ايران
* 26 / 11 / 1357: ‌فرمان خلع سلاح عمومي و تحويل اسلحه ها به مساجد و كميته‌هاي انقلاب
* 29 / 11 / 1357: اعلام موجوديت حزب جمهوري اسلامي به همراه آقایان سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي, اكبر هاشمي رفسنجاني,
* سيد علي خامنه‌اي و محمد جواد باهنر
* 9 / 12 / 1357:‌ بازگشت امام خميني به قم
* 11 / 12 / 1357:‌ انتساب آقای مهدي هادوي، بعنوان اولين دادستان كل انقلاب اسلامي
* 9 / 12 / 1357: تاسيس بنياد مستضعفان
* 14 / 12 / 1357: تاسيس كميته امداد
* 2 / 1 / 1358: سفر به كردستان همراه با آقایان , داريوش فروهر, اكبر هاشمي رفسنجاني, احمد صدر حاج سيد جوادي, ابولحسن بني صدر, به سرپرستي آقای طالقاني براي رسيدگي به تشنجات كردستان
* 12 / 1 / 1358: همه پرسي جمهوري اسلامي
* 21 / 1 / 1358: تاسيس بنياد مسكن انقلاب اسلامي
* 2 / 2 / 1358: تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي
* 3/ 2/ 1358: ترور سرلشكر قره ني توسط گروه فرقان
* 6 / 2 / 1358: ديدار عبدالسلام جلود (وزير امور خارجه ليبي) با برخي از رهبران حزب جمهوري اسلامي (آقایان سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي، اكبر هاشمي رفسنجاني, محمد كاظم بجنوردي, سيد علي خامنه اي ، سيد محمدحسيني بهشتي و حسن آیت)
* 12 / 2 / 1358: ترور آیت الله مرتضي مطهري مقابل خانه دكتر يدالله سحابي
* 3 / 3 / 1358:‌ ترور نافرجام آقای اكبر هاشمي رفسنجاني توسط گروه فرقان
* 9 / 3 / 1358: انتشار اولين شماره روزنامه جمهوري اسلامي (ارگان حزب جمهوري اسلامي)
* خرداد 1358: انتقاد از اعتراض و اعلام نظر آقای حسن نزيه درباره كميته هاي انقلاب
* 26/ 3 / 1358: مصاحبه مطبوعاتي دفاع و توضيح درباره مجلس خبرگان
* 27/ 4 / 1358: تشكيل جهاد سازندگي و تعيين آقای علي اكبر ناطق نوري به عنوان نماينده امام خميني در ان نهاد
* 9/ 4 / 1358: آغاز فعاليت مجلس خبرگان قانون اساسي
* 17/ 4 / 1358: ترور حاج محمد تقي حاج طرخاني توسط گروه فرقان
* 29/ 4 / 1358: تركيب شوراي انقلاب و هيات دولت موقت با عضويت آقایان محمد جواد باهنر (اموزش و پرورش) , اكبر ‌هاشمي رفسنجاني و محمدرضا مهدوي كني (وزارت كشور) ‌سيد علي خامنه‌اي (دفاع ملي) ابوالحسن بني صدر (وزارت اقتصاد و دارايي)
* 28 / 4 / 1358:‌ شركت در ائتلاف بزرگ احزاب و سازمانها براي نمايندگي مجلس خبرگان
* 4/5/1358: فرمان برگزاري نماز جمعه از طرف امام خميني به آیت الله طالقاني
* 15/5/1358: اعلام نتايج قطعي مجلس خبرگان و تعلق 60% اراء ماخوذه (931 /538/ 1) از حوزه انتخابيه تهران براي دكتر بهشتي
* 28/5/1358: اولين جلسه مجلس خبرگان به رياست آیت الله حسينعلي منتظري
* 19/5/1358: پاسخ به معترضان و منتقدان انتخابات مجلس، به علت كسب اراء بالا توسط اعضاء حزب جمهوري اسلامي
* 4 / 6 / 1358:‌ ترور حاج مهدي عراقي و فرزندش حسام الدين عراقي توسط گروه فرقان
* 19/6/1358: فوت آیت الله طالقاني
* 5 / 7 / 1358:‌ مصاحبه مهم اوريانا فالاچي با امام خميني
* 4 / 8 / 1358: راهپيمايي بزرگ ميثاق با رهبري به دعوت حزب جمهوري اسلامي
* 10 / 8 / 1358: ترور آیت الله قاضي طباطبايي امام جمعه تبريز
* 15/ 8 / 1358: استعفاي مهندس مهدي بازرگان، به دنبال اشغال سفارت امريكا در تهران
* 24/ 8 / 1358: ‌اخرين جلسه مجلس خبرگان و تدوين قانون اساسي
* 10/ 9 / 1358: برگزاري سمينار بررسي قانون اساسي در دانشگاه تهران
* 19/ 9 / 1358: همه پرسي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران
* 27/ 9 / 1358: ترور آیت الله محمد مفتح توسط گروه فرقان
* 29/ 9 / 1358: بازداشت آقای عباس امير انتظام به جرم جاسوسي
* 12/10/‌ 1358: موج گسترده نامزدي افراد براي شركت در اولين انتخابات رياست جمهوري
* 11/ 11/ 1358: بمبارانهاي تبليغاتي حزب خلق مسلمان و حملات خونين به قم و تبريز
* بهمن 1358:‌ ترور نافرجام آیت الله صدوقي امام جمعه يزد
* بهمن 1358:‌ بستري شدن امام خميني در بيمارستان قلب مهدي رضايي
* بهمن 1358: انتخاب آقای ابوالحسن بني صدر به رياست جمهوري
* 4 / 12 / 1358: ‌حكم امام به دكتر بهشتي براي رياست ديوان عالي كشور
* 22 / 12 / 1358: تاسيس بنياد شهيد انقلاب اسلامي
* 1 / 12 / 1358: انتخاب اعضاي شوراي نگهبان قانون اساسي
* 27/ 12 / 1358: گزارش كار شوراي انقلاب به عنوان بالاترين نهاد تصميم گيري كشور به مردم
* 25/ 12 / 1358: پايان اولين انتخابات مجلس شوراي اسلامي و كسب بيشترين ارا توسط نامزدهاي حزب جمهوري اسلامي
* 2 / 1 / 1359:‌ سفر به مناطق جنگي غرب و جنوب كشور
* 18/ 1 / 1359: اماده باش ارتش براي مقابله با عراق و تشكيل كميسيون امنيت ملي
* 7 / 2 / 1359: عمليات نظامي نافرجام امريكا در صحراي طبس و شهادت محمد منتظر قائم
* 21/ 2 / 1359: اولين مرحله انتخابات مجلس شورا، با انتخاب 220 نماينده
* خرداد 1359:‌ آغاز كار مجلس شورا و درگيري‌‌ها براي انتخاب نخست وزير
* 18 / 3/ 1359: سفر دكتر بهشتي به شيراز و تحليل وضعيت انقلاب
* 29 / 3 / 1359: اظهار نظر دكتر بهشتي درباره ماجراي نوار سخنراني آقای حسن آیت
* 21 / 4 / 1359: ‌كودتاي نا فرجام نوژه
* 24 / 4 / 1359: پايان كار شوراي انقلاب
* 29 / 4 / 1359: نخست وزيري آقای محمد علي رجايي
* 9 / 6 / 1359: معرفي كابينه توسط آقای رجايي
* 21 / 6 / 1359: اعلام تصميم شوراي عالي دفاع درباره ادامه جنگ
* مرداد 1359: سفر دكتر بهشتي به اذربايجان و سخنراني در جمع ارتشيان به منظور ترغيب شركت فعالانه انها در جنگ
* مرداد 1359: سفر دكتر بهشتي به امل و سخنراني در جمع مردم
* 12 / 6 / 1359: سخنراني درباره كابينه آقای رجايي و اشغال سفارت امريكا
* 14 / 8 / 1359: آغاز محاكمه محمد رضا سعادتي و عضوبرجسته مجاهدين خلق ايران به جرم جاسوسي براي اتحاديه جماهير شوروي
* 29 / 8 / 1359: سخنراني دكتر بهشتي در راهپيمايي بزرگ تاسوعا (تهران)
* 4 / 9 / 1359: موضع گيري و اعلام نظر درباره «مكتب و تخصص»
* اذر 1359: تعيين هيات سه نفره منتخب امام در مورد اصلاحات ارضي و واگذاري زمين (آقایان حسينعلي منتظري, علي مشكيني,
* سيد محمد حسيني بهشتي)
* 16 /10/ 1359: سفر به مشهد و سخنراني در پادگان ارتش
* 2 /10 / 1359: سخنراني و اعلام نظر درباره ليبراليسم و ازادي
* 3 / 10/ 1359: سوء قصد نافرجام به آقای سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
* 16 / 11 / 1359: اظهار نظر درباره گروگانها و اسناد سفارت امريكا
* 23/11/1359: سخنراني در قم و اعلام مواضع ضد امريكايي
* 25/11/1359: مصاحبه با روزنامه كيهان درباره تعديل ثروتها، اسناد سفارت امريكا و دادگاههاي مدني
* 27/11/1359:‌سخنراني و انتقاد مهندس مهدي بازرگان از رئيس جمهور (ابوالحسن بني صدر), ‌نخست وزير( محمد علي رجايي) و رئيس ديوانعالي كشور ( سيد محمد حسيني بهشتي)
* 30/11/1359: مصاحبه مطبوعاتي و اعلام نظر درباره حمله به سخنرانيها و شخصيتها (بعد از حمله به سخنراني حجت الاسلام حسن لاهوتي در رشت)
* 7/12/1359: مصاحبه مطبوعاتي و اظهار نظر درباره سندهاي مربوط به سفر آلمان، چماقداري و ازادي 3 گروگان انگليسي
* 14/12/1359: سخنراني در زمينه جنگ و اظهار نظر درباره هيات اعزامي به ايران براي اتش بس با عراق
* 14/12/1359: سخنراني آقای ابوالحسن بني صدر به مناسبت درگذشت دكتر محمد مصدق در دانشگاه تهران
* 21/12/1359: اظهار نظر و موضع گيري عليه وقايع دانشگاه و خروج عده اي از نمايندگان به عنوان اعتراض
* 24 / 12/ 1359: درخواست آقای ابوالحسن بني صدر براي مناظره با آقایان محمد علي رجايي ، سيد محمد حسيني بهشتي و
* اكبرهاشمي‌ رفسنجاني
* 25/12/1359:‌ اطلاعيه روابط عمومي دادگستري و اعلام شرايط مناظره تلويزيوني با آقای ابوالحسن بني صدر
* 28/12/1359: مصاحبه مطبوعاتي و اعلام نظر در خصوص مشكلات داخلي و قضاياي جنگ
* 8/1/1360:‌پيام نوروزي و اشاره به مسائل مهم روز
* 15/1/136: تشكيل هيات براي حل اختلاف سران كشور توسط امام خميني متشكل از آقایان محمدرضا مهدوي كني, محمد يزدي و
* شهاب‌الدين اشراقي
* 27/1/1360:‌مصاحبه مطبوعاتي و بيان مسائل در رابطه جنگ و مسائل روز
* 7/2/1360: بيانيه 10 ماده اي امام خميني براي حل اختلاف سران كشور
* 17/2/1360:‌ديدار از جبهه‌هاي جنوب (اهواز)
* 27/2/1360: شكست حصر آبادان
* 31/2/1360: مصاحبه مطبوعاتي درباره تغييرات در قوه قضاييه و مسئله سرقت اسناد وزارت خارجه
* 6/3/1360: مصاحبه مطبوعاتي و توضيح درباره جو متشنج جامعه
* 7/3/1360: سخنراني شديداللحن امام خميني در تذكر به رئيس جمهور
* 13/3/1360: اعتراض رئيس جمهور (آقای ابوالحسن بني صدر) به اظهارات سخنگوي هيات حل اختلاف (آقای شهاب‌الدين اشراقي)
* 14/3/1360: اعتراض سخنگوي هيات حل اختلاف به نامه رئيس جمهور
* 14/3/1360: مصاحبه مطبوعاتي با شركت خبرنگاران خارجي و داخلي و اظهار نظر درباره هيات حل اختلاف و گفته هاي رئيس جمهور
* 17/3/1360: ديدار از جبهه‌هاي جنوب و شركت در سمينار جنگ و جهاد و سخنراني در اهواز
* 20/3/1360: اعلام غير قانوني بودن فعاليتهاي «دفتر هماهنگي مردم با رئيس جمهور» توسط وزير كشور (آقای محمدرضا مهدوي كني)
* 21/3/1360:‌بركناري آقای ابوالحسن بني صدر از فرماندهي كل قوا به فرمان امام خميني
* 21/3/1360:‌مصاحبه مطبوعاتي و موضع گيري درباره اختيارات رئيس جمهور طبق قانون اساسي
* 26/3/1360:‌منحل شدن هيات حل اختلاف با استعفاي آقای شهاب‌الدين اشراقي
* 30/3/1360: مصاحبه مطبوعاتي و طرح مسائل مربوط به تخلفات آقای ابوالحسن بني صدر
* 31/3/1360: راي مجلس به عدم كفآیت سياسي رئيس جمهور
* 31/3/1360: شهادت مصطفي چمران وزير دفاع در جبهه جنگ با عراق
* 2/4/1360: تشكيل شوراي موقت رياست جمهوري متشكل از آقایان محمد علي رجايي (نخست وزير), سيد محمد حسيني بهشتي (رئيس ديوانعالي كشور) و اكبر هاشمي رفسنجاني (رئيس مجلس شوراي ملي)
* 4/4/1360: دعوت از گروهها براي همفكري و معرفي كانديداي مشترك رياست جمهوري
* 6/4/1360: ترور نافرجام امام جمعه تهران آقای سيد علي خامنه‌اي در مسجد اباذر تهران
* 7/4/1360: انفجار بمب در دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي و شهادت آیت الله سيد محمد حسيني بهشتي همراه 72 تن از ياران انقلاب

*******************************************************

منبع : بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر محمد حسینی بهشتی

http://www.beheshti.org

 نظر دهید »

شهید بهشتی... از زبان خودش!

08 تیر 1391 توسط غیب اللهی

 

من محمد حسینی ‌بهشتی كه گاه به اشتباه محمد حسین بهشتی می‌نویسند. نام اولم محمد و نام‌ خانوادگی تركیبی است از حسینی ‌بهشتی. در دوم آبان 1307 در شهر اصفهان در محله لومبان متولد شدم، منطقه زندگی ما یك منطقه قدیمی است، از مناطق بسیار قدیمی شهر است. خانواده من یك خانواده روحانی است. پدرم روحانی بود. تحصیلاتم را در یك مكتبخانه در سن چهار سالگی آغاز كردم. خیلی سریع خواندن و نوشتن و خواندن قرآن را یاد گرفتم و در جمع خانواده به عنوان یك نوجوان تیزهوش شناخته شدم. تا اینكه قرار شد به دبستان بروم. دبستان دولتی ثروت، در آن موقع كه بعدها به نام 15 بهمن نامیده شد. وقتی آنجا رفتم از من امتحان ورودی كردند و گفتند كه باید به كلاس ششم برود ولی از نظر سن نمی‌تواند بنابراین در كلاس چهارم پذیرفته شدم و تحصیلات دبستانی را همان جا به پایان رساندم.

از آنجا به دبیرستان سعدی رفتم. سال اول و دوم را در دبیرستان گذراندم و اوایل سال دوم بود كه حوادث شهریور 20 پیش آمد، با حوادث شهریور 20 علاقه و شوری در نوجوان‌ها برای یادگیری معارف اسلامی به وجود آمد. در سال 1321 تحصیلات دبیرستانی را رها كردم به مدرسه صدر اصفهان رفتم برای ادامه تحصیل، چون در این فاصله یك مقدار خوانده بودم. از سال 1321 تا 1325 در اصفهان تحصیلات ادبیات عرب، منطق، كلام و سطوح فقه و اصول را با سرعت خواندم كه این سرعت و پیشرفت موجب شده بود كه حوزه آنجا با لطف فراوان با من برخورد كند. در سال 1324 از پدر و مادرم خواستم كه اجازه بدهند در یك حجره‌ای كه در مدرسه داشتم، شب‌ها هم در آنجا بمانم و به تمام معنا طلبه شبانه‌روزی باشم. این را بگویم كه در دبیرستان در سال اول و دوم زبان خارجی ما فرانسه بود و در آن دو سال فرانسه خوانده بودم ولی در محیط اجتماعی آن روز آموزش زبان انگلیسی بیشتر بود و در سال آخر كه در اصفهان بودم تصمیم گرفتم یك دوره زبان انگلیسی یاد بگیرم. یك دوره كامل «دریدر» خواندم و با انگلیسی آشنا شدم.

در سال 1325 به قم آمدم. حدود شش ماده در قم بقیه سطح، مكاسب و كفایه را تكمیل كردم و از اول 1326 درس خارج را شروع كردیم. درس خارج فقه و اصول نزد استاد عزیزمان مرحوم آیت‌الله محقق داماد می‌رفتم و همچنین درس استاد و مربی بزرگوارم و رهبرمان امام خمینی و بعد درس مرحوم آیت‌الله بروجردی، تعدادی درس مرحوم آیت‌الله سید محمد تقی خوانساری و تعداد خیلی كمی هم درس مرحوم آیت‌الله حجت كوه‌كمری.

به قم كه آمدم به مدرسه حجتیه رفتم. مدرسه‌ای بود كه مرحوم آیت‌الله حجت تازه بنیانگذاری كرده بودند.
در آن سال‌هایی بود كه استادمان آیت‌الله طباطبایی از تبریز به قم آمده بودند. در سال 1327 به فكر افتادم كه تحصیلات جدید را هم ادامه بدهم. بنابراین با گرفتن دیپلم ادبی به صورت متفرقه و آمدن به «دانشكده معقول و منقول» آن موقع كه حالا «الهیات و معارف اسلامی» نام دارد. دوره لیسانس را آنجا گذراندم در فاصله 27 تا 30 ، و سال سوم را به تهران آمدم و سال آخر دانشكده را برای اینكه بیشتر از درس‌های جدید استفاده كنم و هم زبان انگلیسی را اینجا كامل‌تر كنم و با یك استاد خارجی كه مسلط‌تر باشد یك مقداری پیش ببرم. در سال 1329 ، 1330 در تهران بودم و برای تأمین هزینه‌ام تدریس می‌كردم و خودكفا بودم. سال 1330 لیسانس شدم و برای ادامه تحصیل به قم برگشتم و ضمناً برای تدریس در دبیرستان‌ها، به عنوان دبیر زبان انگلیسی در دبیرستان حكیم نظامی قم مشغول تدریس شدم.

در سال 1329 و 1330 كه تهران بودم، مقارن بود با اوج مبارزات سیاسی و اجتماعی نهضت ملی نفت به رهبری مرحوم آیت‌الله كاشانی و مرحوم دكتر مصدق و به صورت یك جوان معمم مشتاق در تظاهرات و اجتماعات و میتینگ‌ها شركت می‌كردم. در سال 1331 در جریان 30 تیر آن موقع تابستان به اصفهان رفته بودم و در اعتصابات 26 تا 30 تیر فعالیت داشتم و شاید اولین یا دومین سخنرانی اعتصاب كه در ساختمان تلگرافخانه بود را به عهده من گذاشتند. به هر حال بعد از كودتای 28 مرداد در یك جمع‌بندی به این نتیجه رسیدم كه در آن نهضت ما كادرهای ساخته شده كم داشتیم، بنابراین تصمیم گرفتیم كه یك حركت فرهنگی ایجاد كنیم و در زیر پوشش آن كادر بسازیم. دبیرستانی به نام دین و دانش در قم تأسیس كردیم و با همكاری دوستان، كه مسؤولیت اداره‌اش مستقیماً به عهده من بود تا سال 1342 كه در قم بودم و همچنان مسؤولیت اداره آن را به عهده داشتم؛ و در ضمن در حوزه هم تدریس می‌كردم و یك حركت فرهنگی نو هم در حوزه به وجود آوردیم و رابطه‌ای هم با جوان‌های دانشگاهی برقرار كردیم پیوند میان دانشجو و طلبه و روحانی را پیوندی مبارك یافتیم.

در سال‌های 1335 تا 1338 دوره دكتری فلسفه و معقول را در دانشكده الهیات گذراندم، در حالی كه در قم بودم و برای درس‌ها و كارها به تهران می‌آمدم.

در سال 1339 ما سخت به فكر سامان دادن به حوزه علمیه قم افتادیم. مدرسین حوزه جلسات متعددی داشتند برای برنامه‌ریزی نظم حوزه و سازمان‌دهی به حوزه، در دو تا از این جلسات بنده هم شركت داشتم، كار ما در یكی از این جلسات به ثمر رسید و دراین جلسه آقای ربانی شیرازی و مرحوم آقای شهید سعیدی و خیلی دیگر از برادران شركت داشتند، آقای مشكینی و خیلی‌های دیگر. ما در یك برنامه‌ای در طول یك مدتی توانستیم یك طرح و برنامه تحصیلات علوم اسلامی در حوزه تهیه كنیم. در هفده سال این پایه‌ای شد برای تشكیل مدارس نمونه‌ای كه نمونه معروف‌ترش مدرسه حقانیه یا مدرسه منتظریه به نام مهدی منتظر سلام‌الله علیه است. در همان سال‌ها ما در قم به مناسبت تقویت پیوند دانش‌آموز و فرهنگی و دانشجو و طلبه به ایجاد كانون دانش‌آموزان قم دست زدیم و مسؤولیت مستقیم این كار را، برادر و همكار و دوست عزیزم مرحوم شهید دكتر مفتح به دست گرفتند. سال 42 به تهران آمدم و در ادامه كارها با گروه‌های مبارز از نزدیك رابطه برقرار كردیم. از كارهایی را كه فراموش كردم اگر اشتباه نكرده باشم 41 یا اوایل 42 در یك جشن مبعث كه دانشجویان دانشگاه تهران در امیرآباد در سالن غذاخوری برگزار كرده بودند، دعوت كردند كه من درآن روز مبعث سخنرانی كنم. در این سخنرانی موضوعی را من مطرح كردم به عنوان «مبارزه با تحریف یكی از هدف‌های بعثت است» و در این سخنرانی طرح یك كار تحقیقاتی اسلامی را ارائه كردم كه آن سخنرانی بعدها در مكتب تشیع چاپ شد.

مسلمان‌های هامبورگ به مناسبت مسجد هامبورگ كه بنیانگذارش روحانیت بود كه به دست مرحوم آیت‌آلله بروجردی گذارده شده بود فشار آورده بودند به مراجع كه چون مرحوم محققی آمده بودند به ایران باید یك نفر روحانی به آنجا برود. این فشارها متوجه آیت‌الله میلانی و آیت‌الله خوانساری شده بود، آیت‌الله حائری و آیت‌الله میلانی به بنده اصرار كردندكه باید بروید به آنجا، از طرفی دیگر چون شاخه نظامی هیأت‌های مؤتلفه تصویب كرده بودند كه منصور را اعدام كنند و بعد از اعدام انقلابی منصور پرونده دنبال شد و اسم بنده هم در آن پرونده بود. دوستان فكر می‌كردند كه به یك صورتی من را از ایران خارج كنند و در خارج مشغول فعالیت‌هایی باشم. البته خود من ترجیح می‌دادم كه در ایران بمانم. مشكل من گذرنامه بود كه به من نمی‌دادند ولی دوستان گفتند از طریق آیت‌الله خوانساری می‌شود گذرنامه را گرفت و در آن موقع این گونه كارها از طریق ایشان حل می‌شد و آیت‌الله خوانساری اقدام كردند و گذرنامه را گرفتند به این طریق مشكل گذرنامه حل شد و در رابطه با این آقایان بخصوص آیت‌الله میلانی به هامبورگ رفتم. تصمیم این بود كه مدت كوتاهی آنجا بمانم و كار آنجا كه سامان گرفت برگردم ولی در آنجا احساس كردم كه دانشجویان سخت محتاج هستند به یك نوع تشكیلات اسلامی، هسته اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان آنجا را به وجود آوردیم و مركز اسلامی هامبورگ سامان گرفت.

بیش از 5 سال آنجا بودم كه در طی این 5 سال سفری به حج مشرف شدم، سفری به سوریه، لبنان و آمدم به تركیه برای بازدید از فعالیت‌های اسلامی آنجا و تجدید عهد با دوستان و مخصوصاً برادر عزیزمان آقای صدر (امام موسی صدر) و امیدوارم هر كجا كه هست مورد رحمت خداوند باشد و انشاءالله به آغوش جامعه‌مان بازگردد و سفری هم به عراق آمدم و به خدمت امام رفتم در سال 48 ، به هر حال كارهای آنجا سر و سامان گرفت و در سال 1349 به ایران برای یك مسافرت آمدم. اما مطمئن بودم كه با این آمدن امكان بازگشتم كم است. در اینجا مدتی كارهای آزاد داشتم كه باز مجدداً قرار شد كار برنامه‌ریزی و تهیه كتاب‌ها را دنبال كنیم بعد مسأله تشكیل روحانیت مبارز و همكاری با مبارزات، بخشی از وقت ما را گرفت. تا اینكه در سال 1355 هسته‌هایی برای كارهای تشكیلاتی به وجود آوردیم و در سال 1356 – 1357 روحانیت مبارز شكل گرفت و همان سال‌ها درصدد ایجاد تشكیلات گسترده مخفی یا نیمه ‌مخفی و نیمه‌ علنی به عنوان یك حزب و یك تشكیلات سیاسی بودیم.

در سال 56 كه مسایل مبارزاتی اوج گرفت، همه نیروها را متمركز كردیم و بحمدالله با شركت فعال همه برادران روحانی در راهپیمایی‌ها و مبارزات انقلاب به پیروزی رسید.


منبع : تبیان دات نت

 نظر دهید »

گزارش مراسم تجلیل از کارکنان مدرسه علمیه فاطمیه(سلام الله علیها) خورموج

06 تیر 1391 توسط غیب اللهی

با توجه به همکاری هایی که مدرسه علمیه فاطمیه(سلام الله علیها) و سازمان تبلیغات شهرستان دشتی با شبکه بهداشت و درمان شهرستان دشتی از اول سال تحصیلی 91-90 تا کنون داشته است، این مرکز برنامه ای را جهت تجلیل و تقدیر از کارکنان مدرسه و سازمان تبلیغات اسلامی، در خود مدرسه برگزار نمود.
در این مراسم ریاست محترم سازمان تبلیغات حضرت حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا توکلیان، رئیس مرکز بهداشت و درمان دشتی جناب آقای دکتر حسینی نژاد و سرکار خانم مطیرزاده مسئول امور بانوان شبکه بهداشت، حضور داشتند.
دکتر حسینی نژاد در بیانات خود در مورد اهمیت حجاب و عفاف و تأثیر آن در زندگی و ارتباط بین حوزه و این دستگاه و ضرورت ادامه این همکاری، بیاناتی را ایراد کردند. در پاسخ به بیانات ایشان مدیر محترم مدرسه سرکار خانم غیب الهی نیز چنین بیان فرمودند که با تمام توان حاضر به همکاری همه جانبه کما فی السابق، با این مرکز خواهند بود و ریاست محترم سازمان تبلیغات نیز بحث های مشاوره قبل از ازدواج که با همکاری حوزه علمیه خواهران و برادران انجام می داد را به صورت مستمر در پیش گیرد و قوت بیش تری به آن بدهد.
در پایان جلسه، از ریاست محترم سازمان تبلیغات، مدیر مدرسه و معاونین پژوهش و آموزش و فرهنگی مدرسه تجلیل به عمل آمد.


 نظر دهید »

مسابقه «بیدار و هوشیار... تا دیدار» در آستانه نیمه شعبان

06 تیر 1391 توسط غیب اللهی

 

مسابقه « بیدار و هوشیار…تا دیدار»

ویژه کلیه خواهران طلبه سراسر کشور

 

شکل گیری بیداری در قلوب و اذهان عموم جهان، در روزگاری که آنرا آخرالزمان می خوانند… همّ و غمّ شیعیان را می طلبد تا در امتداد این امواج متلاطم، هر کدام ذره ای باشند از این خیل جوشان و دریای خروشان!

حال که در آستانه میلاد منجی موعود، حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستیم، بهانه ای شد برایمان تا با محوریت « بیداری و هوشیاری تا ظهور و دیدار مولایمان» مسابقه ای را با همین مضمون، برگزار نمائیم.

 

موضوعات مسابقه:

1 . عکاسی (  سایز عکس بدون ویرایش در فتوشاپ باید حداقل 18×13 و حداکثر 30×20 باشد).
2 . دلنوشته
3 . قطعه ادبی و شعر


خاطر نشان می شود که تمامی آثار در هر سه رشته باید از لحاظ مالکیت معنوی حتما به خود شرکت کنندگان تعلق داشته باشد و کپی رایت نباشد! و هر شخص صرفا حق شرکت در یک رشته را دارد.

در هر رشته، به دو نفر از شرکت کنندگان بزرگوار که آثارشان برگزیده شده است، جوایزی به شرح ذیل اهداء خواهد شد:

نفر اول:  مبلغ 150/000 ريال

نفر دوم: مبلغ 100/000   ريال



مهلت ارسال آثار تا بیستم تیرماه 1391

عزیزان شرکت کننده آثار خود را به آدرس جیمیل زیر ارسال و یا در بخش نظرات وبلاگ قید نمایند.


 

راه های ارتباطی:


1. وبلاگ :

http://khormoj.kowsarblog.ir


2.  جیمیل :
salamon.ala.aleyasin14@gmail.com


فرهنگی مدرسه علمیه فاطمیه(سلام الله علیها) خورموج

 7 نظر

ماجرای خواندنی احترام امام هادی (ع) به دانشمندان

27 خرداد 1391 توسط غیب اللهی

امام هادى - علیه السلام - در بزرگداشت دانشمندان و اندیشمندان مى کوشید و به آنها توجهى خاص داشت و آنان را بر دیگر مردم برتر مى شمرد زیرا آنان سرچشمه نور و آگاهى در زمین هستند. از کسانى که مورد تجلیل امام قرار گرفت، فقیهى بود که با یکى از نواصب و مبغضین اهل بیت به مناظره پرداخته و او را مغلوب ساخته بود، آن فقیه پس از چندى به زیارت امام هادی (ع)آمد حضرت که از مناظره او با ناصبى خبردار بود از دیدن وى شادمان شده او را در صدر مجلس ‍ نشاند و به گرمى با وى به گفتگو پرداخت . مجلس مملو از علویان و عباسیان بود. آنان در آنجا از این توجه خاص امام رنجیده شدند و امام را مخاطب ساخته گفتند:
«چگونه او را بر سادات و بزرگان بنى هاشم مقدم مى دارى ؟…»
حضرت در پاسخ فرمود: از کسانى نباشید که خداوند متعال درباره شان فرمود:

«( أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوْتُواْ نَصِیبًا مِّنَ الْکِتَابِ یُدْعَوْنَ إِلَى کِتَابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِّنْهُمْ وَهُم مُّعْرِضُونَ ». (1)


«آیا ندیدى کسانى را که بهره اى از کتاب آسمانى به آنها داده شده بود، فرا خوانده شدند تا کتاب خدا داور آنان باشد لیکن گروهى اعراض کرده روى گرداندند».
آیا کتاب خداوند متعال را به عنوان داور و حکم قبول دارید؟… همگى گفتند: «آرى ، یابن رسول اللّه ». و امام روش ‍ خود را - به استناد آیات قرآن - چنین مدلّل ساخت : آیا خداوند نمى گوید:

«  یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ». (2)


«اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که در مجالسى به شما گفته مى شود جاى باز کنید شما نیز جاى باز کنید تا خداوند براى شما گشایش دهد… تا آنجا که مى گوید: و دانشمندان را درجاتى بالاتر مى دهد».
خداوند متعال همانطور که مؤمن را بر غیر مؤ من مقدم مى دارد،« مؤ من عالم» را بر« مؤ من غیر عالم» برترى داده است . و باز خداوند است که مى فرماید: «خداوند مؤمنان اهل علم را درجاتى ، برترى مى دهد» آیا خداوند گفته است که خداوند نجیب زادگان و شریفان نسب دار را رفعت مى دهد! (نه این گونه نیست) لیکن حضرت باریتعالى با تاءکید مى گوید:


« أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ » (3) آیا آنان که مى دانند و آنان که نمى دانند با هم برابرند؟».
پس چرا از احترام و تجلیل من نسبت به این عالم که مورد بزرگداشت خدا نیز هست رنجیده شده اید، شکستى که این مرد به آن ناصبى با دلایل و براهین (قاطع)داد از هر شرافت مبنى بر نسب و تبار، بالاتر و برتر است .
دلایل و حجت هاى امام ، حاضرین را خاموش کرد لیکن یکى از بنى عباس حاضر در جلسه همچنان بر موضع نادرست خویش پافشارى کرد و گفت :
«یابن رسول اللّه ! شما این مرد را بر ما مقدم داشتى و ما را پایین تر از او به حساب آوردى در صورتى که او مانند ما نسبى چنین روشن و درخشان ندارد و از صدر اسلام تاکنون آن را که نسبى شریف تر داشته باشد بر دیگران مقدم مى دارند…»
منطق این شخص عباسى ، منطقى سست و بى بنیاد است که اسلام بدان کمترین بهایى نمى دهد، اسلام متوجه ارزش هاى والایى است که هرگز چنین افرادى تصور آن را هم ندارند و به گوششان نخورده است . لذا حضرت طبق اصل قرآنى : « ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» (4) و دستور: « کَلِمُوا النّاسَ عَلى قَدْر ِ عُقُولِهِم » براى قانع کردن وى راه دیگرى در پیش گرفت و گفت :
«سبحان اللّه ! » آیا عباس که از بنى هاشم بود با ابوبکر تیمى بیعت نکرد؟ آیا عبداللّه بن عباس پدر خلفاى عباسى و از خاندان بنى هاشم ، کارگزار عمر بن خطاب از بنى عدى نبود؟ پس چرا عمر افراد خارج از خاندان قریش را وارد شوراى شش نفره کرد (برای بیعت) ولى عباس را که هاشمى و قرشى بود وارد شورا ننمود؟!
پس اگر برتر شمردن غیر هاشمى بر هاشمیان نادرست است، باید بیعت کردن عباس با ابوبکر و کارگزارى عبداللّه بن عباس براى عمر را محکوم کنى و اگر آن کار اشکالى نداشت این مورد هم مانند آن روا خواهد بود…».
معترض ، تاب این استدلالات را نیاورد خاموش گشت و دیگر دم نزد.(5)

1-سوره آل عمران ، آیه 23.
2- سوره مجادله ، آیه 11.
3- سوره زمر، آیه 9.
4- سوره نحل ، آیه 125.
5- « الاحتجاج» طبرسى ، ج 1 و 2، ص 454.

 1 نظر

ضرورت اجرای حکم مرتد در بیانات امام و رهبر انقلاب

03 خرداد 1391 توسط غیب اللهی

 

ضرورت اجرای حکم مرتد در بیانات حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری امام خمینی(س) ۲۳سال قبل درچنین‌روزی و ۱۷ روز پیش از صدور فتوای تاریخی وجوب اجرای حکم اعدام سلمان رشدی مرتد، نویسنده انگلیسی هندی‌الاصل کتاب کفرآمیز “آیات شیطانی” طی نامه‌ای خطاب به رئیس وقت سازمان صداوسیما، حکم اخراج، تعزیر و اعدام عوامل اهانت به حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در یک برنامه زنده رادیویی را صادر کردند.

به گزارش ظهور، موضوع مقابله فقهی با اهانت کنندگان به مقدسات اسلامی، پس از انقلاب اسلامی و با برپایی نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان سکاندار اجرای احکام دین، شکل دیگری به خود گرفت و دلهره عظیمی در دل استکبار جهانی و جبهه کفر افکند.

از جمله این قدرت‌نمایی‌ها استفاده از فقاهت برای اعمال قدرت و ارعاب در دل دشمن بود که مشابه تاریخی آن را در جریان تحریم تنباکو از سوی میرزای شیرازی به‌عنوان مرجع علی‌الاطلاق شیعیان در عصر خود می‌توان یافت.

اما ماجرای صدور حکم ارتداد برای یک شهروند ایرانی از سوی امام خمینی(س) از این قرار بود که در همزمان با “روز مادر” سال ۱۳۶۷، رادیوی جمهوری اسلامی ایران در سالروز تولد حضرت فاطمه زهرا(س) طی برنامه‌ای زنده از مخاطبینش سؤال می‌کند الگوی شما به عنوان زن ایرانی کیست؟ به رغم نام بردن اکثر پاسخ دهندگان از حضرت فاطمه علیهاالسلام به عنوان الگو، یکی از مخاطبان از “اوشین” به عنوان الگویش نام می‌برد و در پاسخ به گوینده که می‌پرسد فاطمه چرا الگوی شما نیست می‌گوید: «حضرت زهرا مال هزار و ۴۰۰ سال پیش است. ما یک الگوی امروزی می‌خواهیم…»

امام خمینی(س) تنها ساعاتی پس از پخش این مصاحبه و اطلاع از پخش زنده این برنامه از آنتن صدا و سیما، در نامه‌ای خطاب به محمد هاشمی، رئیس وقت این سازمان که بدون استفاده از واژگان محترمانه‌ای چون “جناب” و “محترم” و “با تشکر” و “موفق باشید” و… نوشته شده بود، رأساً عامل پخش برنامه را اخراج کرده و حکم تعزیر و اعدام این گونه نگاشتند:

«آقای محمد هاشمی
مدیرعامل صداوسیمای جمهوری اسلامی
با کمال تأسف و تأثر روز گذشته (روز شنبه ۸ بهمن) از صدای جمهوری اسلامی مطلبی در مورد الگوی زن پخش گردیده است که انسان شرم دارد بازگو نماید. فردی که این مطلب را پخش کرده است تعزیر و اخراج می گردد و دست‌اندرکاران آن تعزیر خواهند شد. در صورتی که ثابت شود قصد توهین درکار بوده است، بلاشک فرد توهین‌کننده محکوم به اعدام است. اگر بار دیگر از این گونه قضایا تکرار گردد، موجب تنبیه و توبیخ و مجازات شدید و جدی مسؤولان بالای صداوسیما خواهد شد. البته در تمامی زمینه‌ها قوه قضائیه اقدام می‌نماید.» (صحیفه نور، جلد ۲۱: صفحه ۷۶)

محمد هاشمی، رئیس وقت صداوسیما در گفت‌وگو با نشریه حضور شماره بهمن ۸۷ درباره این ماجرا می‌گوید: «رادیو به مناسبت ولادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها یک مصاحبه‌ای داشت. زمانی بود که ما اوشین را پخش می‌کردیم. از دختر خانمی می‌پرسند الگوی شما کیست؟ می‌گوید اوشین. گوینده می‌گوید الگوی شما باید حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها باشد چرا اوشین؟ می‌گوید: حضرت زهرا، مال هزار و ۴۰۰ سال پیش است. ما یک الگوی امروزی می‌خواهیم… برنامه، زنده بود و آقای جعفری‌جلوه که در رادیو بود آن را پخش کرده بود. امام به آقای میرعماد، دادستان عمومی دستور دادند که موضوع را بررسی کنند و اگر این برنامه با قصد پخش شده، افراد را اعدام کنند. چون توهین به حضرت زهرا سلام‌الله علیها بود.»

تنها ۱۷ روز پس از صدور این فتوا، امام خمینی(س) بار دیگر در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۶۷ دست به قلم برده و در چند سطر کوتاه با صدور حکم ارتداد و ضرورت اعدام سلمان رشدی و ناشران مطلع از محتوای کفرآمیز این کتاب، انقلابی دیگر برپا کردند.

فتوای اعدام سلمان رشدی ناشی از اهانت نامبرده به قرآن و پیامبر اسلام(ص) بود و بدین ترتیب دو حکم ارتدادی که از سوی حضرت امام(س) صادر شده بود متعلق به دو معصوم غیر امام بوده است.

حضرت امام(س) اگرچه در رساله خود، با تشریح شرایط ارتداد تأکید کرده‌اند: «مسلمانى که به یکى از دوازده امام(ع) دشنام دهد یا با آنان دشمنى داشته باشد، نجس است» و بدین ترتیب یکی از عوامل ارتداد را مشروط به دشنام‌دادن به یکی از دوازده امام(ع) کرده بودند، اما با ارسال نامه تاریخی خود خطاب به محمد هاشمی در اواخر عمر شریف‌شان و صدور حکم ارتداد برای شهروندی که اوشین را در الگو بودن به حضرت زهرا(ع) ترجیح داده بود، به‌گونه‌ای اعلام کردند که اهانت به هر یک از چهارده معصوم(ع) حتی اگر از امامان دوازده‌گانه نباشد و جمله بیان‌شده، ظاهر دشنام‌گونه نیز نداشته باشد می‌تواند مشمول حکم ارتداد شخص گوینده شود.

حضرت امام خمینی(س) علاوه بر این در یکی از دیدارهای خود رسماً اعلام کرده بودند: «آنکه اسلام را مسخره می‏کند اگر متعمّد باشد، مرتد فطری [یعنی مسلمانی است که کافر شده] است و زنش برایش حرام است؛ مالش هم باید به ورثه داده بشود؛ خودش هم باید مقتول باشد.» صحیفه امام خمینی(س)، جلد ۱۴، دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی

امام خمینی(س) در کتاب تحریرالوسیله نیز در توضیح ارتداد فطری توضیح داده اند: «ارتداد فطری آن است که دست کم یکی از والدین شخص، پیش از انعقاد نطفه فرزند، مسلمان بوده باشد اما فرزند پس از سن بلوغ از اسلام خارج شود.»

از سوی دیگر، پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری نیز در توضیح اصطلاحات فقهی فتاوای معظم له در باب تعریف مرتد فطری از دیدگاه حضرت آیت الله خامنه ای آورده است:

«مرتد فطرى، کسى است که هنگام انعقاد نطفه او پدر یا مادرش مسلمان بوده اند و خودش نیز مسلمان بوده وسپس مرتد شده است.»

در سؤال ۳۳۷ از کتاب اجوبة الاستفتائات مقام معظم رهبری، در بخش “ولایت فقیه و حکم حاکم” نیز در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه «آیا مجازات‌هایى که براى مرتد و کفّار حربى وضع شده، از امور سیاسى و مسؤولیت‌‏هاى رهبرى‏ است یا اینکه مجازات‌هاى ثابتى تا روز قیامت هستند؟»
ایشان در پاسخ به این سؤال، طی فتوایی رسماً تأکید کرده‌اند: «حکمِ شرعىِ الهى است.»

امام‌ جمعه‌ تهران، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در خطبه‌ای که ظهر تاسوعای سال ۱۳۷۹ ایراد کردند نیز توضیح مبسوطی درباره صدور حکم‌ قتل‌ برخی‌ افراد از سوی‌ پیامبر(ص‌) در صدر اسلام بیان فرموده و در ادامه با اشاره به صدور حکم‌ ارتداد سلمان‌ رشدی‌ از سوی‌ حضرت‌ امام(س‌)، به ضرورت بیان صریح و آشکار حکم ارتداد این قبیل افراد پرداختند.

حضرت آیت الله خامنه ای همچنین در خردادماه سال ۱۳۶۹ در دیدار جمعی از روحانیون، مسؤولان و اقشار مختلف مردم درباره ضرورت اجرای حکم سلمان رشدی مرتد، نویسنده کتاب آیات شیطانی تأکید کردند: «حکم امام در مورد سلمان رشدی بر آیات الهی متکی است و همانند آیات الهی مستحکم و غیر قابل خدشه است، این مسأله راه حل ساده ای دارد و گرهی نیست که باز نشود. سلمان رشدی یک مجرم است و حکم الهی باید در باره ی او به اجرا درآید. این مجرم را باید به دست مسلمانان انگلیسی بدهند تا حکم الهی در مورد او اجرا شود. سلمان رشدی موجودی است که بر حسب آیات الهی و احکام قطعی اسلامی به مجازات محکوم شده و این حکم باید در مورد او اجرا شود.»

در احکام اسلام آمده است که اگر مرتد فطری، مرد باشد علاوه بر برخی از احکام مدنی مانند فسخ پیمان نکاح و جدایی از همسر بدون نیاز به طلاق و تقسیم اموال بین ورثه، به اعدام محکوم است و توبه اش، از جهت ظاهری، پذیرفته نمی شود؛ یعنی اگر با اعتقاد و باور قلبی توبه کند، خدای متعال می پذیرد و نماز و عبادتش صحیح است اما بر جریان حکم اعدامش تأثیر ندارد. بر همین اساس بود که حضرت آیت الله خامنه‌ای، طی اطلاعیه‌ای که در سال ۱۳۶۹ در خصوص حکم اعدام نویسنده کتاب آیات شیطانی صادر کردند؛ خاطرنشان کردند: «حکم اسلام در مورد نویسنده کتاب آیات شیطانی همان‌گونه که حضرت امام رضوان‌الله تعالی فرمودند “اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد” ثابت است و چنین تشبثـاتی که با همیاری بعضی افراد به ظاهرمسلمان صورت می‌گیرد،‌ تغییری در این حکم الهی نخواهد داد.»

رهبر معظم انقلاب اسلامی همچنین در بهمن ماه سال ۱۳۷۱ در دیدار علما، فضلا، طلاب و روحانیون، طی سخنانی، حمایت دولت های اروپایی از سلمان رشدی مرتد را حاکی از توطئه غرب برای اهانت به اسلام دانسته و تصریح کرده بودند: «چگونه ممکن است دولت های اروپایی برای جانِ فرد مزدوری چون این نویسنده مرتد دل بسوزانند؟»

اکنون و با تکیه بر تجربه بزرگ تاریخی از فتاوای امام خمینی(س) درباره شهروند هتاک ایرانی و سلمان رشدی، به نظر می‌رسد “صدور حکم ارتداد” برای افراد مرتد، ابزاری قدرتمند در دست و قلم و بیان مراجع عظام تقلید است که می‌تواند سرنوشت کافران و مرتدان و دشمنان اسلام و قرآن و اهل‌بیت(ع) را به دوزخ ختم کند و به نظر می‌رسد با گستاخ‌تر شدن روزافزون دشمنان اسلام، این ابزار از کارآمدی بیشتری نسبت به گذشته برخوردار شده است.

 نظر دهید »

در آستانه فرارسیدن روز ایثار و مقاومت و «آزادسازی خرمشهر»

01 خرداد 1391 توسط غیب اللهی

 

آزادسازی خرمشهر در روز سوم خرداد ۱۳۶۱ خورشیدی پس از ۵۷۸ روز اشغال مهم‌ترین هدف اجرای عملیات بیت‌المقدس در طول جنگ ایران و عراق توسط ارتش جمهوری اسلامی ایران (به فرماندهی سپهید شهید علی صیاد شیرازی) و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (به فرماندهی محسن رضایی) بود.

ایران در جریان این عملیات ۶٬۰۰۰ کشته (۴٬۴۶۰ کشته سپاه و ۱٬۰۸۶ کشته ارتش) و ۲۴ هزار مجروح داد. امام روح‌الله خمینی (ره) در ۳ خرداد ۱۳۶۱ به مناسبت آزادی خرمشهر پیامی خطاب به ملت ایران صادر کرد. در اولین بخش این بیانیه آمده است:

« با تشکر از تلگرافاتی که در فتح خرمشهر به اینجانب شده است، سپاس بی‌حد بر خداوند قادر که کشور اسلامی و رزمندگان متعهد و فداکار آن را مورد عنایت و حمایت خویش قرار داد و نصر بزرگ خود را نصیب ما فرمود.»

در ایران از این عملیات و روز به عنوان نمادی از پیروزی، مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن یاد می‌شود. شورای عالی انقلاب فرهنگی سوم خرداد را در تقویم رسمی ایران به عنوان روز مقاومت، ایثار و پیروزی نامگذاری کرده‌است.

تأثیرات فرامنطقه ای آزادی خرمشهر

آزادی خرمشهر چنان در سطح بین المللی تأثیر گذاشت که پس از پیدایش وضعیت جدید و بیرون راندن متجاوزان از خرمشهر، برتری سیاسی ـ نظامی ایران در برابر عراق مطرح شد و مسیر جنگ نیز تغییر یافت. جنگی که ابتدا با هدف براندازی یا تعدیل دیدگاه های انقلاب اسلامی طرح ریزی شده بود، بر خلاف تصور، عامل تثبیت اوضاع سیاسی در داخل کشور و درهم شکستن جبهه ضدانقلاب شد. زمانی که خرمشهر به دست نیروهای ایرانی از دشمن باز پس گرفته شد، همه دنیا تا 24 ساعت سکوت کرد و بوق های تبلیغاتی هیچ گونه خبری از پیروزی رزمندگان ایران اسلامی را در حماسه فتح خرمشهر پخش نکردند؛ زیرا برایشان باورکردنی نبود که نیروهای ایرانی بتوانند دست به چنین عملیاتی بزنند.

خرمشهر، نماد مقاومت

مقاومت 43 روزه مردم خرمشهر، فصل مهمی در هشت سال دفاع مقدس است؛ زیرا بسیاری از کارشناسان نظامی معتقدند اگر خرمشهر مقاومت نمی کرد و متجاوزان به آسانی آن جا را اشتغال می کردند، شاید سرنوشت جنگ این گونه رقم نمی خورد.

این پایداری سترگ، سدّی شد در برابر اینکه عراقی ها سریع به اهدافشان برسند و توان نظامی آنها در منطقه به هم بریزد. اگر خرمشهر در همان روزهای نخست به دست عراقی ها می افتاد، دشمن به نقطه ای حساس دسترسی پیدا می کرد و آن استفاده از بندر خرمشهر بود. از سوی دیگر، تصرف آبادان و اهواز برای دشمن، راحت و کار برای رزمندگان اسلام بسیار دشوار می شد.


قدرت ایمان

آزادسازی خرمشهر در عملیات شگفت انگیز بیت المقدس، از قدرتی حکایت می کرد که همت و ایمان رزمندگان اسلام آن را پدید آورد. نگاهی به رخدادهای پس از فتح خرمشهر و پیام های رسمی و غیر رسمی دولت مردان امریکایی و متحدانش، به روشنی حکایت از آن دارد که برپاکنندگان اصلی جنگ تحمیلی، از کارآمدی طرح حمله نظامی به ایران ناامید شده بودند و برای مقابله با نظام اسلامی راه کار دیگری را دنبال می کردند؛ چرا که ادامه جنگ از یک سو، حرکت پرشتاب نهضت های اسلامی را در منطقه به دنبال داشت و از سوی دیگر، برای قدرت های بزرگ که در سطح بسیار گسترده ای به نفع عراق وارد این کارزار شده بودند، شکست ارتش عراق، ترجمان ناکامی آنان بود.


فتح خرمشهر، نقطه تزلزل دشمن

پس از 23 روز نبرد شبانه روزی رزمندگان اسلام در عملیات بیت المقدس و درست هنگامی که آنان به فتح خرمشهر نزدیک می شدند، صدام همچنان به تقویت نیروهای خود در این شهر می پرداخت و برای جلوگیری از پیروزی قطعی سپاه اسلام، سربازان جدیدی را وارد خرمشهر می کرد، به گونه ای که بیشترین اسیران عملیات بیت المقدس، از داخل شهر خرمشهر به اسارت گرفته شدند.

به اسارت درآمدن حدود دوازده هزار نفر از نظامیان بعثی در این شهر، از اراده جدی صدام برای برافراشتن پرچم دشمن بر بالای خانه های این شهر خبر می دهد. پس از فتح خرمشهر، صدام احساس کرد جنگی که آغاز کرده بود تا انقلاب اسلامی را از پای درآورد، موجب سستی حکومت وی شده است و اشغال سرزمین ایران، حتی امکان کشانده شدن جنگ را به خاک کشورش در پی دارد.


نتایج عملیات بیت المقدس

فتح خرمشهر، مهم ترین نتیجه عملیات بیت المقدس بود، ولی تنها نتیجه آن به شمار نمی آید. در این نبرد که یکی از مهم ترین و گسترده ترین عملیات ها در دوران جنگ تحمیلی است، حدود 5400 کیلومتر مربع از خاک کشور آزاد شد. وجود موانع طبیعی در اطراف منطقه تحت اشغال، یعنی رودخانه کرخه نور در شمال، کارون در شرق، رودخانه اروندرود در جنوب و آب های هورالهویزه در غرب و نیز وجود دشت های وسیع مناسب با مانور زرهی که ستون فقرات ارتش صدام را تشکیل می داد، شرایط بسیار مناسبی برای نیروهای اشغالگر پدید آورده بود. دشمن با حمایت گسترده نیروی هوایی و آتش پشتیبانی می توانست احساس کند در دژی استوار نشسته است و امکان نفوذ به جبهه وی وجود ندارد.


سقای خونین شهر

حجت الاسلام شهید شریف قنوتی، نخستین روحانی شهید دفاع مقدس، نقش تعیین کننده و بسزایی در مقاومت خرمشهر داشت. او با شروع جنگ تحمیلی، با تشکیل گروه های «الله اکبر» و گروهان های مقاومت، چندین بار شهر را از خطر سقوط نجات بخشید. پس از آن، لشکر «الله اکبر» را تشکیل داد.

جاسوسان و ستون پنجم، فعالیت های او را به دشمن اطلاع می دادند و دشمن نیز همواره در تلاش بود او را به دام بیندازد. ایشان افزون بر فرماندهی محور خرمشهر و هدایت نیروها، مسئولیت تأمین مهمات آنها را به عهده داشت و چندین بار با فداکاری و رشادت، دشمن را از شهر بیرون راند. شهید شریف قنوتی در همه صحنه ها حضوری جدی و تعیین کننده داشت؛ از حمل مجروحان و شهیدان گرفته تا رساندن آب و غذا به خرمشهر، تا آن جا که به او «سقای خونین شهر» لقب دادند.

 نظر دهید »

السلام علیك یا هادی المضلین

27 اردیبهشت 1391 توسط غیب اللهی


به كوری دو چشم آن حقیری

كه از فرط حقارت بد دهان است

به هر دیوار این دنــیا، نوشـتـم

«نــقــی» زیـبـاترین نام جهان است

 

 

احمق ها نفهمیدند با توهین به انقلاب اسلامی و رهبر گرانقدرش - در کنار توهین به امام نقی و امام زمان علیهم السلام – مهر تاییدی زدند بر صراط مستقیم این انقلاب و این رهبر .

«متوکل چون فتح بن خاقان را به وزارت منصوب کرد، امر نمود که همه بزرگان در رکاب او و فتح بن خاقان پیاده راه روند . راوی می گوید: حضرت هادی النقی علیه السلام را دیدم که در آن هوای گرم پیاده می رود . به ایشان گفتم : نباید شما را به چنین کاری وا دارند .

حضرت فرمودند: اینها قصدشان از این کار استخفاف من است ؛ ولی نمیدانند که من از ناقه صالح کمتر نیستم. راوی گوید: این جمله را نزد بزرگی گفتم . او گفت: متوکل بیش از سه روز زنده نیست ؛ زیرا خداوند درباره قوم صالح می فرماید “چون ناقه را پی کردند، بیش از سه روز زندگی نکردند .”

سه روز تمام نشده بود که منتصر عباسی (پسر متوکل) با چند نفر از غلامان خود وارد جلسه متوکل شدند و فتح بن خاقان را با متوکل پاره پاره کردند.»


منبع : جلاء العیون شبر ج3ص122 نقل از سید بن طاووس در المهج – بحارالانوار ج11ص113(چاپ سنگی) .
به نقل از کتاب زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام آیت الله مظاهری .

 نظر دهید »

حکم ارتداد شاهین نجفی صادر شد + سند

21 اردیبهشت 1391 توسط غیب اللهی


به دنبال جسارت شاهین نجفی، از خواننده های رپ ایرانی مقیم آلمان به امام هادی (ع)، حکم ارتداد او توسط آیت الله صافی صادر شد.  آیت الله صافی از مراجع تقلید شیعه در پاسخ به استفتایی در مورد توهین شاهین نجفی به امام هادی(ع) فرمودند که چنین فردی “مرتد” است. شاهین نجفی خواننده رپ ایرانی مقیم آلمان که در اقدامی شرم آور اقدام به سرودن اشعاری توهین آمیز کرده بود با خشم مردم مسلمان جهان بخصوص مسلمانان ایرانی مواجه شد.
شعر ترانه نقی که توسط شاهین نجفی سروده شده و نیز پوستر طراحی شده برای این ترانه، سراسر توهین به مقدسات شیعه، امام زمان(عج) و انقلاب اسلامی می باشد.
در واکنش به این توهین و به دنبال خشم مردم مسلمان ایران، عده ای از مردم، صفحات مختلفی را در شبکه های اجتماعی با محتوای حمایت از امام نقی(ع) راه انداخته اند. روز گذشته نیز صفحه ای در فیسبوک با عنوان “ما سبزها بی حرمتی شاهین نجفی به امام هادی را محکوم می کنیم” تشکیل شد که این بی حرمتی را محکوم کرد. بر اساس ماده 513 قانون مجازات اسلامی، هرکسی به مقدسات اسلام و یا هر یک از انبیاء یا امامان شیعی یا دختر پیامبر اسلام(ص) توهین کند، مرتد شناخته می شود. بر اساس احکام اسلامی اگر یک فقیه جامع الشرایط با در نظر گرفتن تمام جوانب یک مسئله، حکم ارتداد فردی را صادر کند، قتل او توسط مسلمانان واجب شرعی است.
ارتداد، حکمی شرعی است و به افرادی تعلق می گیرد که به مقدسات اسلام و یا یکی از انبیاء و امامان شیعی توهین کرده باشد که به این افراد در احکام اسلامی مرتد گفته می شود.

 نظر دهید »

سخنان بزرگان در باب علم و مقام عالم و معلم

15 اردیبهشت 1391 توسط غیب اللهی


پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله :

* «در میان صدقه هایی که مردم می دهند، هیچ صدقه ای ارزنده تر از یاد دادن علم و دانش نیست».

* كسی را كه علم از او می‌آموزید محترم دارید و كسی را كه علم بدو می‌آموزید محترم دارید.

امام علی علیه السلام :

* «کسی که در مقام هدایت و آموزش قرار می گیرد، باید  بیش از آموختن به دیگران، خود را پالایش روحی کند و ادبِ رفتاری اش، بیش از ادب گفتاری اش باشد».

* با آن كس كه تو را سخن آموخت به درشتی سخن مگوی و با كسی كه راه نیكو سخن گفتن به تو آموخت لافِ بلاغت مزن.

* دانش خود را به دیگران آموزش ده و دانش دیگران را بیاموز؛ چرا كه علم خود را انفاق كرده‌ای و آنچه را نمی‌دانی آموخته‌ای.

حضرت امام جعفر صادق(ع) در رابطه با مقام و منزلت معلم می فرمایند:

* «هنگامي که روز قيامت شود، خداوند تمام انسان ها را جمع مي کند و چون ترازوي اعمال نهاده شد و خون شهيدان را با مرکب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مرکب آنان بر خون شهيدان فزوني خواهد داشت ». اين ارزش بدان جهت است که شهيدان در ساية علم و تربيت معلمان  و تعليم شايستة آنان به خدا راه يافته و لياقت شهادت نصيبشان شده است.

* جنبندگان زمین، ماهی‌های دریاها، و هر كوچك و بزرگی در زمین خدا و آسمان او برای معلم خوبی‌ها، استغفار می‌نمایند.

حضرت امام سجاد (ع) می فرمایند :

حق معلم بر تو آن است که همواره ، با دیده ی تعظیم و تکریم بر او بنگری ، مجلس او را گرامی بداری و به سخنانش با دقت گوش دهی ، رو به جانب او بنشینی و صدایت را در حضورش بلند نکنی. حضرت سجاد (ع) در فرمایشات خود سفارش بسیاری در حفظ حقوق معلم از سوی شاگردان دارند و می فرماید: حق کسی که عهده دار تعلیم توست آن است که او را بزرگ شماری و مجلس او را سنگین بداری و نیکو به وی گوش فرا دهی و روی خود را بر او کنی و با او بلند سخن نگویی و کسی را که از او چیزی می پرسد، تو پاسخ ندهی و بگذاری که خود او پاسخ گو باشد و در مجلس او با هیچ کس به صحبت ننشینی و در محضر او بدگویی از کسی نکنی و اگر از او در نزد تو بدگویی شد، از او دفاع کنی و عیب پوشش باشی و فضایل و مناقب او را آشکار کنی و با دشمنش همنشینی نکنی و با دوستش دشمنی نورزی؛ پس چون چنین کردی، فرشتگان خدای تعالی به سود تو گواهی خواهند داد که مقصد و مقصود تو از او و فرا گرفتن دانش او فقط برای خدا بوده نه به خاطر مردم.


امام خميني (ره) در رابطه با نقش معلم می فرمایند:

* معلم امانت داری است که امانت او غیر از همه امانت هاست، انسان امانت اوست.

*نقش معلم در جامعه، نقش انبياست؛ انبيا هم معلم بشر هستند. تمام ملت بايد معلم باشند؛  فرزندان اسلام تمام افرادش معلم بايد باشند و تمام افرادش متعلم.

و باز از ایشان است که فرمودند:

* مقام معلم مقام والایی است ؛ مقامی است که بالاتر از مقام معلم نیست ؛ مقامی است که خداوند تبارک و تعالی از آن تعظیم فرموده است .

*معلمان خیلی مقام بزرگ دارند و خیلی مسئولیت بزرگ . اگر معلمان ما کوتاهی کنند در تعلیم ، مسئول هستند . معلمین هستند که می توانند مملکت را حفظ کنند .

* نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست؛ انبیا هم معلم بشر هستند. تمام ملت باید معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم.

رهبر معظم انقلاب اسلامی،حضرت آیت الله العظمی خامنه ای ( مدظله العالی ):

*نگاه به معلم باید همان نگاه اسلامی باشد که در آن ، متعلم در مقابل معلم در اوج ادب ، سپاس گزاری و خضوع قرار دارد .

*در منطق اسلامی ، مسئله ی تعلیم و تربیت به معنای زندگی بخشیدن به فرد و جامعه است .

*نقش معلمان هنرمند و جهادگر و دلسوز در پیشرفت و تعالی جامعه، از تبدیل خاک به طلا نیز ارزشمندتر است .

* دست توانای معلم است که چشم انداز آینده ما را ترسیم می کند. اگر می بینید که امیرمؤمنان، مولای متقیان علی (ع) می فرماید: من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً؛   هرکس چیزی به من بیاموزد، مرا غلام خویش کرده است. این بیان برای ما درس است تا معلمان، قدر  خود را بدانند و تشخیص دهند که چقدر، وجود آنها در سرنوشت یک ملت مؤثر است.

* معلمین نسل آینده ما را می سازند و چشم وچراغ این مملکتند.


استاد شهید مرتضی  مطهری:

معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون شود. باید قوه ابتکار او را زنده کند؛ یعنی در واقع، کار معلم آتش گیره دادن است. فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گیره از خارج می آورید و آن قدر زیر این چوب ها و هیزم ها قرار می دهید که اینها کم کم مشتعل شود.


معلم شهید، محمد علی رجایی

معلمی، شغل نیست! عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کردی، رهایش کن! و اگر عشق توست، مبارک باد.

 نظر دهید »

مراسم برگزار شده در روز یکشنبه سوم اردیبهشت 1391 به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها)

03 اردیبهشت 1391 توسط غیب اللهی


ســرمایــه محـبت زهـــراسـت دیـــن مــن          من دین خویش را به دو دونیا نمی دهم

گــر مــهر و مـاه را به دو دستم دهد قضــا         یـــک ذره از مـحـــبت زهـــــرا نمـی دهـم



مراسم با سخنرانی حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا توکلیان آغاز گردید. ایشان مطالبی در حیطه زندگی، عبادت، همسرداری و مهـر و محبت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) بیان نمودند.
مراسم با روضه خوانی اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) و مداحی سرکار خانم فرجی مقدم، پایان گرفت. همچنین در حال و هوایی معنوی و روحانی، زیارت عاشورای امام حسین(ع) قرائت گردید. در پایان ایستگاه صلواتی دایر در سطح مدرسه، پذیرای طلاب بود.

 نظر دهید »

ماجرای خواندنی احترام امام هادی (ع) به دانشمندان

03 اردیبهشت 1391 توسط غیب اللهی


امام هادى - علیه السلام - در بزرگداشت دانشمندان و اندیشمندان مى کوشید و به آنها توجهى خاص داشت و آنان را بر دیگر مردم برتر مى شمرد زیرا آنان سرچشمه نور و آگاهى در زمین هستند. از کسانى که مورد تجلیل امام قرار گرفت، فقیهى بود که با یکى از نواصب و مبغضین اهل بیت به مناظره پرداخته و او را مغلوب ساخته بود، آن فقیه پس از چندى به زیارت امام هادی (ع)آمد حضرت که از مناظره او با ناصبى خبردار بود از دیدن وى شادمان شده او را در صدر مجلس ‍ نشاند و به گرمى با وى به گفتگو پرداخت . مجلس مملو از علویان و عباسیان بود. آنان در آنجا از این توجه خاص امام رنجیده شدند و امام را مخاطب ساخته گفتند:
«چگونه او را بر سادات و بزرگان بنى هاشم مقدم مى دارى ؟…»
حضرت در پاسخ فرمود: از کسانى نباشید که خداوند متعال درباره شان فرمود: «( أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوْتُواْ نَصِیبًا مِّنَ الْکِتَابِ یُدْعَوْنَ إِلَى کِتَابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِّنْهُمْ وَهُم مُّعْرِضُونَ ». (1)
«آیا ندیدى کسانى را که بهره اى از کتاب آسمانى به آنها داده شده بود، فرا خوانده شدند تا کتاب خدا داور آنان باشد لیکن گروهى اعراض کرده روى گرداندند».
آیا کتاب خداوند متعال را به عنوان داور و حکم قبول دارید؟… همگى گفتند: «آرى ، یابن رسول اللّه ». و امام روش ‍ خود را - به استناد آیات قرآن - چنین مدلّل ساخت : آیا خداوند نمى گوید: « ی یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ». (2)
«اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که در مجالسى به شما گفته مى شود جاى باز کنید شما نیز جاى باز کنید تا خداوند براى شما گشایش دهد… تا آنجا که مى گوید: و دانشمندان را درجاتى بالاتر مى دهد».
خداوند متعال همانطور که مؤمن را بر غیر مؤ من مقدم مى دارد،« مؤ من عالم» را بر« مؤ من غیر عالم» برترى داده است . و باز خداوند است که مى فرماید: «خداوند مؤمنان اهل علم را درجاتى ، برترى مى دهد» آیا خداوند گفته است که خداوند نجیب زادگان و شریفان نسب دار را رفعت مى دهد! (نه این گونه نیست) لیکن حضرت باریتعالى با تاءکید مى گوید:
« أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ » (3) آیا آنان که مى دانند و آنان که نمى دانند با هم برابرند؟».
پس چرا از احترام و تجلیل من نسبت به این عالم که مورد بزرگداشت خدا نیز هست رنجیده شده اید، شکستى که این مرد به آن ناصبى با دلایل و براهین (قاطع)داد از هر شرافت مبنى بر نسب و تبار، بالاتر و برتر است .
دلایل و حجت هاى امام ، حاضرین را خاموش کرد لیکن یکى از بنى عباس حاضر در جلسه همچنان بر موضع نادرست خویش پافشارى کرد و گفت :
«یابن رسول اللّه ! شما این مرد را بر ما مقدم داشتى و ما را پایین تر از او به حساب آوردى در صورتى که او مانند ما نسبى چنین روشن و درخشان ندارد و از صدر اسلام تاکنون آن را که نسبى شریف تر داشته باشد بر دیگران مقدم مى دارند…»
منطق این شخص عباسى ، منطقى سست و بى بنیاد است که اسلام بدان کمترین بهایى نمى دهد، اسلام متوجه ارزش هاى والایى است که هرگز چنین افرادى تصور آن را هم ندارند و به گوششان نخورده است . لذا حضرت طبق اصل قرآنى : « ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» (4) و دستور: « کَلِمُوا النّاسَ عَلى قَدْر ِ عُقُولِهِم » براى قانع کردن وى راه دیگرى در پیش گرفت و گفت :
«سبحان اللّه ! » آیا عباس که از بنى هاشم بود با ابوبکر تیمى بیعت نکرد؟ آیا عبداللّه بن عباس پدر خلفاى عباسى و از خاندان بنى هاشم ، کارگزار عمر بن خطاب از بنى عدى نبود؟ پس چرا عمر افراد خارج از خاندان قریش را وارد شوراى شش نفره کرد (برای بیعت) ولى عباس را که هاشمى و قرشى بود وارد شورا ننمود؟!
پس اگر برتر شمردن غیر هاشمى بر هاشمیان نادرست است، باید بیعت کردن عباس با ابوبکر و کارگزارى عبداللّه بن عباس براى عمر را محکوم کنى و اگر آن کار اشکالى نداشت این مورد هم مانند آن روا خواهد بود…».
معترض ، تاب این استدلالات را نیاورد خاموش گشت و دیگر دم نزد.(5)

1-سوره آل عمران ، آیه 23.
2- سوره مجادله ، آیه 11.
3- سوره زمر، آیه 9.
4- سوره نحل ، آیه 125.
5- « الاحتجاج» طبرسى ، ج 1 و 2، ص 454.

 نظر دهید »

دهه ي بزرگداشت امام هادي (ع) در فضاي مجازي

02 اردیبهشت 1391 توسط غیب اللهی

مقدمه

در اين نكته شكي نيست كه امامان معصوم ما در هر عصر و زماني كه بوده اند، در نهايت مظلوميت زندگي كرده اند و عاقبت هم به دست ظالمان روزگار خود شهيد شده اند. در اين ميان اما مظلوميت سه امام نهم، دهم و يازدهم از جنس ديگري است. اين سه امام بزرگوار آنچنان در بين شيعيان خود ناشناخته و گمنامند كه دل هر شيعه ي مخلصي از غم غربت اين سه بزرگوار به درد مي آيد. در بين همين سه امام، امام جواد (ع) به واسطه ي ابن الرضا (ع) بودن و امام حسن عسگري (ع) به خاطر اباالمهدي بودن وضعيت بهتري دارند. اما هزار افسوس از مظلوميت امام هادي بزرگوار!

شايد همين غفلت ما در پرداختن به امام هادي (ع) اين جرات را به عده اي انسان نما براي جسارت به حضرت امام علي النقي (ع) و به سخره گرفتن ايشان در فضاي مجازي و به خصوص فيسبوك داده است ،موج جديدي كه تحت عنوان دهه ي بزرگداشت امام هادي (ع) در بين ولايتمداران و شيعيان مخلص فضاي مجازي به راه افتاده است، فرصت خوبي است كه اندكي از شرمندگي غربت اين امام عزيز به در آيیم.

خلاصه ای از زندگانی حضرت امام هادی علیه السلام

«امام ابوالحسن على النقى الهادى» - عليه السلام - پيشواى دهم شيعيان، در نيمه ذيحجه سال 212 هجرى در اطراف مدينه در محلى به نام «صريا» به دنيا آمد(1). پدرش پيشواى نهم، امام جواد - عليه السلام - و مادرش بانوى گرامى «سمانه» است كه كنيزى با فضيلت و تقوا بود (2).

مشهورترين القاب امام دهم، «نقى» و «هادى» است، و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نيز مى‏گويند (3).

امام هادى - عليه السلام - در سال 220 هجرى پس از شهادت پدر گراميش برمسند امامت نشست و در اين هنگام هشت ساله بود. مدت امامت آن بزرگوار 33 سال و عمر شريفش 41 سال و چند ماه بود و در سال 254 در شهر سامراء به شهادت رسيد.
خلفاى معاصر حضرت

امام هادى در مدت امامت خود با چند تن از خلفاى عباسى معاصر بود كه به ترتيب زمان عبارتند از:

1 - معتصم، برادر ماءمون (217 - 227) (4) .

2 - واثق، پسر معتصم (227 - 232).

3 - متوكل، برادر واثق (232 - 248).

4 - منتصر، پسر متوكل (6 ماه).

5 - مستعين، پسر عموى منتصر (248 - 252).

6 - معتزّ، پسر ديگر متوكل (252 - 255).

امام هادى در زمان خليفه اخير مسموم گرديد و به شهادت رسيد و در خانه خود به خاك سپرده شد.

 نظر دهید »

ساعت ظهورآقا نزدیک است

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
  • مذهبی
  • فرهنگی
  • سیاسی
  • علمی
  • اخبار مدرسه
  • ولایت و رهبری
  • دفاع مقدس
  • ادبی
    • اشعار و غزلیات
    • قطعه ادبی
    • دلنوشته ها
  • صوتی- تصویری-کلیپ
    • مولودی
    • مداحی
    • سخنرانی
  • مناسبت ها

آمار سایت

خرید شارژ ایرانسل
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس