حوزه علمیه فاطمیه(علیها سلام) خورموج
این وبلاگ متعلق است به حوزه علمیه خواهران فاطمیه خورموج،
لطفا جهت انتشار فرهنگ ناب تشیع ما را از نظرات سازنده خویش بهره مند سازید.
«یا علی»
این وبلاگ متعلق است به حوزه علمیه خواهران فاطمیه خورموج،
لطفا جهت انتشار فرهنگ ناب تشیع ما را از نظرات سازنده خویش بهره مند سازید.
«یا علی»
همراه ملکه عظیم عرش
میلاد باغـبان پیــرلاله های به خون خفته انقلاب اسلامی، سلاله پاک حضرت زهــــرا (سلام الله علیها)، حضرت امام خمینی(رحمه الله علیه) بر تمام دوستداران و عاشقانش، مبــــــــــــارک!
سلطان ماربه دوش، امشب به نعره ای بر آمده از وحشت، تختِ سلطنتِ قاجاری خویش را برآشفته است. گویی خوابِ فریدونِ ناجی، لحظه ای آرام نمی گذاردش! آری! بی شک، هر بار که ظلم اهریمنی ضحّاکی دیگر بر زمین مستولی شود، فریدونی دوباره متولّد خواهد شد و این بار، این کودک، مردی است از سلاله روشن و جاودان رسولی عظیم.
مهتاب را بار دیگر پوشانده اند، پس امشب ستاره ای دیگر هبوط خواهد کرد تا جنگلِ تاریک را از بوی تعفّن بزداید و نوری دوباره، بر سطحِ غبار گرفته این خاک، جاری سازد؛ پس لبریزترین آبشارهای این سرزمین، جشن گرفته اند، خوب اگر گوش بسپاری، بی شک نوای هلهله را خواهی شنید.
خوب اگر پلک بگشایی، خورشید نیمه شبان را خواهی دید.
از شرق بر نمی آید تا در غرب فرو رود.
خورشیدی که از مرکز آسمان طلوع می کند؛ باور نمی کنید؟ خواهید دید، چشم اگر بگشایید.
من پیرمردِ عبا به دوشی را می بینم، چونان نگینی سنگین، در حلقه هزاران اسیری که خود، یوغ از ایشان برداشته است.
پیرمردی ایستاده بر مزار صدها سفر کرده ای که به نام آزادی و ایمان، بارِ سفر بسته اند.
آن که امشب زاده می شود، در شب تولد ملکه عرش نشین هستی، فاطمه.
پس آیا کدام شب، عزیزتر می تواند باشد برای تولد یک حادثه؟ باور نمی کنید؟ خواهید دید، چشم اگر بگشایید.
آن چه که نمی تواند دروغ باشد و جعلی، نور است؛ نوری که چشمِ بعضی را می نوازد و چشمِ بعضی را می سوزاند. چشم باز کنید تا ببینید با چشم شما چه خواهد کرد؟
من از خورشیدی سخن می گویم که از شرق بر نمی آید تا در غروب فرو رود؛ از مرکز آسمان طلوع خواهد کرد. باور نمی کنید؟ خواهید دید، چشم اگر بگشایید.
سلطان مار به دوش را بگویید که به زودی سر خواهد رسید؛ دورانِ عصیان و سرکشی را می گویم.
مگر زمین، تا کجا می تواند به سمت گناه بتازد؟
اژدهای جادوگران سیاه، بال های ضعیفی دارد و طلسم تیرگی را یک رشته نور باریک هم می تواند بشکافد…
و اینک، نه یک رشته نور، که خورشیدی درخشان از زنجیره ستارگانِ بزرگِ کهکشان های نزدیک، زاده می شود.
باید دانست، هر جا که ضحّاک مار به دوشی از زمین بروید، بی شک، فریدون بزرگ نیز از راه آسمان خواهد رسید. باور نمی کنید…؟
خواهید دید….
چشم، اگر بگشایید…!
فاطمه ای طلیعه عشق! ای بهانه هستی! ای عصاره وجود رسول(ص)!
پیش از تو خدای عالم، بهانه ای برای آفریدن نداشت. عشق بی معنا مانده بود.
فخر، فروتنی، بزرگی، آبرو، زیبایی و كمال همه واژه هایی تهی، بی فروغ و بی نشان بودند.
تو اما با طلوع خود برگستره زمان، عشق را معنا كردی؛ فخر را مایه مباهات شدی؛ فروتنی در مكتب تو درس افتادگی آموخت؛ بزرگی، اوج از بلندای تو یافت. آبرو حتی از تو آبرو گرفت؛ زیبایی را تو زینت بخشیدی؛
و … بالاخره كمال نیز بواسطه تو تكامل پذیرفت.
مانده ام از تو چه بگویم؟ چگونه بگویم؟ كه قلم درمانده از ستایش توست؛ تویی كه:
تجلّی خدایی و خدای تجلّی؛
كه تمام حسنی و حسن تمام؛
كه دخت یكتای رسولی و یكتا دخت رسول؛
كه كوثر حقیقتی و حقیقت كوثر؛
كه چشم روشن رسولی و روشنای چشم رسول (ص)؛
كه محبوبترین همسری و همسر محبوبترین؛
كه فخر كمالی و كمال فخر؛
كه تجسّم عصمتی و عصمت مجسّم؛
كه حقیقت ژرفی و ژرفای حقیقت؛
كه طهارت محضی و محض طهارت؛
كه …..
تو اما با طلوع خود برگستره زمان، عشق را معنا كردی؛ فخر را مایه مباهات شدی؛ فروتنی در مكتب تو درس افتادگی آموخت؛ بزرگی، اوج از بلندای تو یافت. آبرو حتی از تو آبرو گرفت.
تاریخ هرگز از یاد نخواهد برد آن بامداد رؤیایی،آن پگاه شگرف كه تو در وجود آمدی، گاه شكفتن تو، لبخند رضایت بر لبان خدا جاری بود، فرشتگان هل هله كنان شعر سرور می سرودند، عالم غرق در اشتیاق بود، محمد(ص) اما در پوست خود نمی گنجید، كودكان شادمانه این و آن سو می پریدند. زنان، بر مادر تو، خدیجه، رشک می بردند.
و اینك…
تو آن ماه تمامی كه روزی از مشرق سرزمین وحی درخشیدن گرفتی و امروز عالمیان همچنان سرگشته و سرمست از حضور شكوهمند تو…
فاطمه آیینه حیدر نماست
فاطمه آیینه ی حیدر نماست
فاش بگو: فاطمه شیر خداست
چیست در آینده حیرت فزا ؟
یک دل طوفانی غیرت فزا
آینه در آینه تکثیر شد
آینه خندید جهانگیر شد
فاطمه خود کیست؟ نمود علی!
کیست علی؟ فاطمه منجلی !
فاطمه ای مذهب و آیین من !
آیینه روشنی دین من
فاطمه ای مادر آزادگی
وی تو صمیمانه ترین سادگی
فاطمه ای نقش نگین خدا
آب حیات دل و دین خدا
خلق ز وجدت به وجود آمدت است
بر در مجدت به سجود آمد است
مرحوم آقاسی
به دنبال جسارت شاهین نجفی، از خواننده های رپ ایرانی مقیم آلمان به امام هادی (ع)، حکم ارتداد او توسط آیت الله صافی صادر شد. آیت الله صافی از مراجع تقلید شیعه در پاسخ به استفتایی در مورد توهین شاهین نجفی به امام هادی(ع) فرمودند که چنین فردی “مرتد” است. شاهین نجفی خواننده رپ ایرانی مقیم آلمان که در اقدامی شرم آور اقدام به سرودن اشعاری توهین آمیز کرده بود با خشم مردم مسلمان جهان بخصوص مسلمانان ایرانی مواجه شد.
شعر ترانه نقی که توسط شاهین نجفی سروده شده و نیز پوستر طراحی شده برای این ترانه، سراسر توهین به مقدسات شیعه، امام زمان(عج) و انقلاب اسلامی می باشد.
در واکنش به این توهین و به دنبال خشم مردم مسلمان ایران، عده ای از مردم، صفحات مختلفی را در شبکه های اجتماعی با محتوای حمایت از امام نقی(ع) راه انداخته اند. روز گذشته نیز صفحه ای در فیسبوک با عنوان “ما سبزها بی حرمتی شاهین نجفی به امام هادی را محکوم می کنیم” تشکیل شد که این بی حرمتی را محکوم کرد. بر اساس ماده 513 قانون مجازات اسلامی، هرکسی به مقدسات اسلام و یا هر یک از انبیاء یا امامان شیعی یا دختر پیامبر اسلام(ص) توهین کند، مرتد شناخته می شود. بر اساس احکام اسلامی اگر یک فقیه جامع الشرایط با در نظر گرفتن تمام جوانب یک مسئله، حکم ارتداد فردی را صادر کند، قتل او توسط مسلمانان واجب شرعی است.
ارتداد، حکمی شرعی است و به افرادی تعلق می گیرد که به مقدسات اسلام و یا یکی از انبیاء و امامان شیعی توهین کرده باشد که به این افراد در احکام اسلامی مرتد گفته می شود.
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله :
* «در میان صدقه هایی که مردم می دهند، هیچ صدقه ای ارزنده تر از یاد دادن علم و دانش نیست».
* كسی را كه علم از او میآموزید محترم دارید و كسی را كه علم بدو میآموزید محترم دارید.
امام علی علیه السلام :
* «کسی که در مقام هدایت و آموزش قرار می گیرد، باید بیش از آموختن به دیگران، خود را پالایش روحی کند و ادبِ رفتاری اش، بیش از ادب گفتاری اش باشد».
* با آن كس كه تو را سخن آموخت به درشتی سخن مگوی و با كسی كه راه نیكو سخن گفتن به تو آموخت لافِ بلاغت مزن.
* دانش خود را به دیگران آموزش ده و دانش دیگران را بیاموز؛ چرا كه علم خود را انفاق كردهای و آنچه را نمیدانی آموختهای.
حضرت امام جعفر صادق(ع) در رابطه با مقام و منزلت معلم می فرمایند:
* «هنگامي که روز قيامت شود، خداوند تمام انسان ها را جمع مي کند و چون ترازوي اعمال نهاده شد و خون شهيدان را با مرکب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مرکب آنان بر خون شهيدان فزوني خواهد داشت ». اين ارزش بدان جهت است که شهيدان در ساية علم و تربيت معلمان و تعليم شايستة آنان به خدا راه يافته و لياقت شهادت نصيبشان شده است.
* جنبندگان زمین، ماهیهای دریاها، و هر كوچك و بزرگی در زمین خدا و آسمان او برای معلم خوبیها، استغفار مینمایند.
حضرت امام سجاد (ع) می فرمایند :
حق معلم بر تو آن است که همواره ، با دیده ی تعظیم و تکریم بر او بنگری ، مجلس او را گرامی بداری و به سخنانش با دقت گوش دهی ، رو به جانب او بنشینی و صدایت را در حضورش بلند نکنی. حضرت سجاد (ع) در فرمایشات خود سفارش بسیاری در حفظ حقوق معلم از سوی شاگردان دارند و می فرماید: حق کسی که عهده دار تعلیم توست آن است که او را بزرگ شماری و مجلس او را سنگین بداری و نیکو به وی گوش فرا دهی و روی خود را بر او کنی و با او بلند سخن نگویی و کسی را که از او چیزی می پرسد، تو پاسخ ندهی و بگذاری که خود او پاسخ گو باشد و در مجلس او با هیچ کس به صحبت ننشینی و در محضر او بدگویی از کسی نکنی و اگر از او در نزد تو بدگویی شد، از او دفاع کنی و عیب پوشش باشی و فضایل و مناقب او را آشکار کنی و با دشمنش همنشینی نکنی و با دوستش دشمنی نورزی؛ پس چون چنین کردی، فرشتگان خدای تعالی به سود تو گواهی خواهند داد که مقصد و مقصود تو از او و فرا گرفتن دانش او فقط برای خدا بوده نه به خاطر مردم.
امام خميني (ره) در رابطه با نقش معلم می فرمایند:
* معلم امانت داری است که امانت او غیر از همه امانت هاست، انسان امانت اوست.
*نقش معلم در جامعه، نقش انبياست؛ انبيا هم معلم بشر هستند. تمام ملت بايد معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم بايد باشند و تمام افرادش متعلم.
و باز از ایشان است که فرمودند:
* مقام معلم مقام والایی است ؛ مقامی است که بالاتر از مقام معلم نیست ؛ مقامی است که خداوند تبارک و تعالی از آن تعظیم فرموده است .
*معلمان خیلی مقام بزرگ دارند و خیلی مسئولیت بزرگ . اگر معلمان ما کوتاهی کنند در تعلیم ، مسئول هستند . معلمین هستند که می توانند مملکت را حفظ کنند .
* نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست؛ انبیا هم معلم بشر هستند. تمام ملت باید معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم.
رهبر معظم انقلاب اسلامی،حضرت آیت الله العظمی خامنه ای ( مدظله العالی ):
*نگاه به معلم باید همان نگاه اسلامی باشد که در آن ، متعلم در مقابل معلم در اوج ادب ، سپاس گزاری و خضوع قرار دارد .
*در منطق اسلامی ، مسئله ی تعلیم و تربیت به معنای زندگی بخشیدن به فرد و جامعه است .
*نقش معلمان هنرمند و جهادگر و دلسوز در پیشرفت و تعالی جامعه، از تبدیل خاک به طلا نیز ارزشمندتر است .
* دست توانای معلم است که چشم انداز آینده ما را ترسیم می کند. اگر می بینید که امیرمؤمنان، مولای متقیان علی (ع) می فرماید: من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً؛ هرکس چیزی به من بیاموزد، مرا غلام خویش کرده است. این بیان برای ما درس است تا معلمان، قدر خود را بدانند و تشخیص دهند که چقدر، وجود آنها در سرنوشت یک ملت مؤثر است.
* معلمین نسل آینده ما را می سازند و چشم وچراغ این مملکتند.
استاد شهید مرتضی مطهری:
معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون شود. باید قوه ابتکار او را زنده کند؛ یعنی در واقع، کار معلم آتش گیره دادن است. فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گیره از خارج می آورید و آن قدر زیر این چوب ها و هیزم ها قرار می دهید که اینها کم کم مشتعل شود.
معلم شهید، محمد علی رجایی
معلمی، شغل نیست! عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کردی، رهایش کن! و اگر عشق توست، مبارک باد.
مجاهد شهيد مطهر
اي مجاهد شهيد مطهر مرتضي را چون آيينه مظهر
اي شهيد ره حكمت و علم خون تو حافظ دين و دفتر
در عزاي تو اي بحر تقوا ديده در خون دل شد شناور
گريه بر ناله ره بسته و غم مي گدازد دلم را به مزمر
خامه لرزد در كف من از غم تو چون سرايم ماجراي ماتم تو
در شگفتم من چه گويم خدايا تا كه غم نشكند داغ من را
در عزاي جانگزايت سينه سوزد چو كانون اخگر
بشكند دست آن كس كه بر كند زين چمن آن درخت تناور
حيف از آن نوبهارآفرين باد كز خزان ستم گشته پرپر
هر شب و روز ديده بارد گوهر پاك
از غــم تو اي امــيد خفته در خاك
خشم امت ز سوگ تو جوشيد بي تو رهبر سيه جامه پوشيد
خود نميري كه مردن تو را نيست زندهاي زنده تا صبح محشر
نقش هر دفترت زندگي ساخت زندگي از تو زايد مكرر
اي خطيب دلنواز نكته پرداز
عندليب نغمه ساز كرده پرواز
اي دريغا! مكتب از علم جانفزا نكته هايت ز منبر
در غم تو من چه گويم زان كه اين گونه فرموده رهبر:
حاصل عمر من رفته از دست پارهي قلب من رفته از بر
رفتي و مانده داغ تو در دل رفتي و مانده ياد تو در سر
شاعر: استاد حميد سبزواري