حوزه علمیه فاطمیه(علیها سلام) خورموج
این وبلاگ متعلق است به حوزه علمیه خواهران فاطمیه خورموج،
لطفا جهت انتشار فرهنگ ناب تشیع ما را از نظرات سازنده خویش بهره مند سازید.
«یا علی»
این وبلاگ متعلق است به حوزه علمیه خواهران فاطمیه خورموج،
لطفا جهت انتشار فرهنگ ناب تشیع ما را از نظرات سازنده خویش بهره مند سازید.
«یا علی»
من محمد حسینی بهشتی كه گاه به اشتباه محمد حسین بهشتی مینویسند. نام اولم محمد و نام خانوادگی تركیبی است از حسینی بهشتی. در دوم آبان 1307 در شهر اصفهان در محله لومبان متولد شدم، منطقه زندگی ما یك منطقه قدیمی است، از مناطق بسیار قدیمی شهر است. خانواده من یك خانواده روحانی است. پدرم روحانی بود. تحصیلاتم را در یك مكتبخانه در سن چهار سالگی آغاز كردم. خیلی سریع خواندن و نوشتن و خواندن قرآن را یاد گرفتم و در جمع خانواده به عنوان یك نوجوان تیزهوش شناخته شدم. تا اینكه قرار شد به دبستان بروم. دبستان دولتی ثروت، در آن موقع كه بعدها به نام 15 بهمن نامیده شد. وقتی آنجا رفتم از من امتحان ورودی كردند و گفتند كه باید به كلاس ششم برود ولی از نظر سن نمیتواند بنابراین در كلاس چهارم پذیرفته شدم و تحصیلات دبستانی را همان جا به پایان رساندم.
از آنجا به دبیرستان سعدی رفتم. سال اول و دوم را در دبیرستان گذراندم و اوایل سال دوم بود كه حوادث شهریور 20 پیش آمد، با حوادث شهریور 20 علاقه و شوری در نوجوانها برای یادگیری معارف اسلامی به وجود آمد. در سال 1321 تحصیلات دبیرستانی را رها كردم به مدرسه صدر اصفهان رفتم برای ادامه تحصیل، چون در این فاصله یك مقدار خوانده بودم. از سال 1321 تا 1325 در اصفهان تحصیلات ادبیات عرب، منطق، كلام و سطوح فقه و اصول را با سرعت خواندم كه این سرعت و پیشرفت موجب شده بود كه حوزه آنجا با لطف فراوان با من برخورد كند. در سال 1324 از پدر و مادرم خواستم كه اجازه بدهند در یك حجرهای كه در مدرسه داشتم، شبها هم در آنجا بمانم و به تمام معنا طلبه شبانهروزی باشم. این را بگویم كه در دبیرستان در سال اول و دوم زبان خارجی ما فرانسه بود و در آن دو سال فرانسه خوانده بودم ولی در محیط اجتماعی آن روز آموزش زبان انگلیسی بیشتر بود و در سال آخر كه در اصفهان بودم تصمیم گرفتم یك دوره زبان انگلیسی یاد بگیرم. یك دوره كامل «دریدر» خواندم و با انگلیسی آشنا شدم.
در سال 1325 به قم آمدم. حدود شش ماده در قم بقیه سطح، مكاسب و كفایه را تكمیل كردم و از اول 1326 درس خارج را شروع كردیم. درس خارج فقه و اصول نزد استاد عزیزمان مرحوم آیتالله محقق داماد میرفتم و همچنین درس استاد و مربی بزرگوارم و رهبرمان امام خمینی و بعد درس مرحوم آیتالله بروجردی، تعدادی درس مرحوم آیتالله سید محمد تقی خوانساری و تعداد خیلی كمی هم درس مرحوم آیتالله حجت كوهكمری.
به قم كه آمدم به مدرسه حجتیه رفتم. مدرسهای بود كه مرحوم آیتالله حجت تازه بنیانگذاری كرده بودند.
در آن سالهایی بود كه استادمان آیتالله طباطبایی از تبریز به قم آمده بودند. در سال 1327 به فكر افتادم كه تحصیلات جدید را هم ادامه بدهم. بنابراین با گرفتن دیپلم ادبی به صورت متفرقه و آمدن به «دانشكده معقول و منقول» آن موقع كه حالا «الهیات و معارف اسلامی» نام دارد. دوره لیسانس را آنجا گذراندم در فاصله 27 تا 30 ، و سال سوم را به تهران آمدم و سال آخر دانشكده را برای اینكه بیشتر از درسهای جدید استفاده كنم و هم زبان انگلیسی را اینجا كاملتر كنم و با یك استاد خارجی كه مسلطتر باشد یك مقداری پیش ببرم. در سال 1329 ، 1330 در تهران بودم و برای تأمین هزینهام تدریس میكردم و خودكفا بودم. سال 1330 لیسانس شدم و برای ادامه تحصیل به قم برگشتم و ضمناً برای تدریس در دبیرستانها، به عنوان دبیر زبان انگلیسی در دبیرستان حكیم نظامی قم مشغول تدریس شدم.
در سال 1329 و 1330 كه تهران بودم، مقارن بود با اوج مبارزات سیاسی و اجتماعی نهضت ملی نفت به رهبری مرحوم آیتالله كاشانی و مرحوم دكتر مصدق و به صورت یك جوان معمم مشتاق در تظاهرات و اجتماعات و میتینگها شركت میكردم. در سال 1331 در جریان 30 تیر آن موقع تابستان به اصفهان رفته بودم و در اعتصابات 26 تا 30 تیر فعالیت داشتم و شاید اولین یا دومین سخنرانی اعتصاب كه در ساختمان تلگرافخانه بود را به عهده من گذاشتند. به هر حال بعد از كودتای 28 مرداد در یك جمعبندی به این نتیجه رسیدم كه در آن نهضت ما كادرهای ساخته شده كم داشتیم، بنابراین تصمیم گرفتیم كه یك حركت فرهنگی ایجاد كنیم و در زیر پوشش آن كادر بسازیم. دبیرستانی به نام دین و دانش در قم تأسیس كردیم و با همكاری دوستان، كه مسؤولیت ادارهاش مستقیماً به عهده من بود تا سال 1342 كه در قم بودم و همچنان مسؤولیت اداره آن را به عهده داشتم؛ و در ضمن در حوزه هم تدریس میكردم و یك حركت فرهنگی نو هم در حوزه به وجود آوردیم و رابطهای هم با جوانهای دانشگاهی برقرار كردیم پیوند میان دانشجو و طلبه و روحانی را پیوندی مبارك یافتیم.
در سالهای 1335 تا 1338 دوره دكتری فلسفه و معقول را در دانشكده الهیات گذراندم، در حالی كه در قم بودم و برای درسها و كارها به تهران میآمدم.
در سال 1339 ما سخت به فكر سامان دادن به حوزه علمیه قم افتادیم. مدرسین حوزه جلسات متعددی داشتند برای برنامهریزی نظم حوزه و سازماندهی به حوزه، در دو تا از این جلسات بنده هم شركت داشتم، كار ما در یكی از این جلسات به ثمر رسید و دراین جلسه آقای ربانی شیرازی و مرحوم آقای شهید سعیدی و خیلی دیگر از برادران شركت داشتند، آقای مشكینی و خیلیهای دیگر. ما در یك برنامهای در طول یك مدتی توانستیم یك طرح و برنامه تحصیلات علوم اسلامی در حوزه تهیه كنیم. در هفده سال این پایهای شد برای تشكیل مدارس نمونهای كه نمونه معروفترش مدرسه حقانیه یا مدرسه منتظریه به نام مهدی منتظر سلامالله علیه است. در همان سالها ما در قم به مناسبت تقویت پیوند دانشآموز و فرهنگی و دانشجو و طلبه به ایجاد كانون دانشآموزان قم دست زدیم و مسؤولیت مستقیم این كار را، برادر و همكار و دوست عزیزم مرحوم شهید دكتر مفتح به دست گرفتند. سال 42 به تهران آمدم و در ادامه كارها با گروههای مبارز از نزدیك رابطه برقرار كردیم. از كارهایی را كه فراموش كردم اگر اشتباه نكرده باشم 41 یا اوایل 42 در یك جشن مبعث كه دانشجویان دانشگاه تهران در امیرآباد در سالن غذاخوری برگزار كرده بودند، دعوت كردند كه من درآن روز مبعث سخنرانی كنم. در این سخنرانی موضوعی را من مطرح كردم به عنوان «مبارزه با تحریف یكی از هدفهای بعثت است» و در این سخنرانی طرح یك كار تحقیقاتی اسلامی را ارائه كردم كه آن سخنرانی بعدها در مكتب تشیع چاپ شد.
مسلمانهای هامبورگ به مناسبت مسجد هامبورگ كه بنیانگذارش روحانیت بود كه به دست مرحوم آیتآلله بروجردی گذارده شده بود فشار آورده بودند به مراجع كه چون مرحوم محققی آمده بودند به ایران باید یك نفر روحانی به آنجا برود. این فشارها متوجه آیتالله میلانی و آیتالله خوانساری شده بود، آیتالله حائری و آیتالله میلانی به بنده اصرار كردندكه باید بروید به آنجا، از طرفی دیگر چون شاخه نظامی هیأتهای مؤتلفه تصویب كرده بودند كه منصور را اعدام كنند و بعد از اعدام انقلابی منصور پرونده دنبال شد و اسم بنده هم در آن پرونده بود. دوستان فكر میكردند كه به یك صورتی من را از ایران خارج كنند و در خارج مشغول فعالیتهایی باشم. البته خود من ترجیح میدادم كه در ایران بمانم. مشكل من گذرنامه بود كه به من نمیدادند ولی دوستان گفتند از طریق آیتالله خوانساری میشود گذرنامه را گرفت و در آن موقع این گونه كارها از طریق ایشان حل میشد و آیتالله خوانساری اقدام كردند و گذرنامه را گرفتند به این طریق مشكل گذرنامه حل شد و در رابطه با این آقایان بخصوص آیتالله میلانی به هامبورگ رفتم. تصمیم این بود كه مدت كوتاهی آنجا بمانم و كار آنجا كه سامان گرفت برگردم ولی در آنجا احساس كردم كه دانشجویان سخت محتاج هستند به یك نوع تشكیلات اسلامی، هسته اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان آنجا را به وجود آوردیم و مركز اسلامی هامبورگ سامان گرفت.
بیش از 5 سال آنجا بودم كه در طی این 5 سال سفری به حج مشرف شدم، سفری به سوریه، لبنان و آمدم به تركیه برای بازدید از فعالیتهای اسلامی آنجا و تجدید عهد با دوستان و مخصوصاً برادر عزیزمان آقای صدر (امام موسی صدر) و امیدوارم هر كجا كه هست مورد رحمت خداوند باشد و انشاءالله به آغوش جامعهمان بازگردد و سفری هم به عراق آمدم و به خدمت امام رفتم در سال 48 ، به هر حال كارهای آنجا سر و سامان گرفت و در سال 1349 به ایران برای یك مسافرت آمدم. اما مطمئن بودم كه با این آمدن امكان بازگشتم كم است. در اینجا مدتی كارهای آزاد داشتم كه باز مجدداً قرار شد كار برنامهریزی و تهیه كتابها را دنبال كنیم بعد مسأله تشكیل روحانیت مبارز و همكاری با مبارزات، بخشی از وقت ما را گرفت. تا اینكه در سال 1355 هستههایی برای كارهای تشكیلاتی به وجود آوردیم و در سال 1356 – 1357 روحانیت مبارز شكل گرفت و همان سالها درصدد ایجاد تشكیلات گسترده مخفی یا نیمه مخفی و نیمه علنی به عنوان یك حزب و یك تشكیلات سیاسی بودیم.
در سال 56 كه مسایل مبارزاتی اوج گرفت، همه نیروها را متمركز كردیم و بحمدالله با شركت فعال همه برادران روحانی در راهپیماییها و مبارزات انقلاب به پیروزی رسید.
منبع : تبیان دات نت
با توجه به همکاری هایی که مدرسه علمیه فاطمیه(سلام الله علیها) و سازمان تبلیغات شهرستان دشتی با شبکه بهداشت و درمان شهرستان دشتی از اول سال تحصیلی 91-90 تا کنون داشته است، این مرکز برنامه ای را جهت تجلیل و تقدیر از کارکنان مدرسه و سازمان تبلیغات اسلامی، در خود مدرسه برگزار نمود.
در این مراسم ریاست محترم سازمان تبلیغات حضرت حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا توکلیان، رئیس مرکز بهداشت و درمان دشتی جناب آقای دکتر حسینی نژاد و سرکار خانم مطیرزاده مسئول امور بانوان شبکه بهداشت، حضور داشتند.
دکتر حسینی نژاد در بیانات خود در مورد اهمیت حجاب و عفاف و تأثیر آن در زندگی و ارتباط بین حوزه و این دستگاه و ضرورت ادامه این همکاری، بیاناتی را ایراد کردند. در پاسخ به بیانات ایشان مدیر محترم مدرسه سرکار خانم غیب الهی نیز چنین بیان فرمودند که با تمام توان حاضر به همکاری همه جانبه کما فی السابق، با این مرکز خواهند بود و ریاست محترم سازمان تبلیغات نیز بحث های مشاوره قبل از ازدواج که با همکاری حوزه علمیه خواهران و برادران انجام می داد را به صورت مستمر در پیش گیرد و قوت بیش تری به آن بدهد.
در پایان جلسه، از ریاست محترم سازمان تبلیغات، مدیر مدرسه و معاونین پژوهش و آموزش و فرهنگی مدرسه تجلیل به عمل آمد.
مسابقه « بیدار و هوشیار…تا دیدار»
ویژه کلیه خواهران طلبه سراسر کشور
شکل گیری بیداری در قلوب و اذهان عموم جهان، در روزگاری که آنرا آخرالزمان می خوانند… همّ و غمّ شیعیان را می طلبد تا در امتداد این امواج متلاطم، هر کدام ذره ای باشند از این خیل جوشان و دریای خروشان!
حال که در آستانه میلاد منجی موعود، حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستیم، بهانه ای شد برایمان تا با محوریت « بیداری و هوشیاری تا ظهور و دیدار مولایمان» مسابقه ای را با همین مضمون، برگزار نمائیم.
موضوعات مسابقه:
1 . عکاسی ( سایز عکس بدون ویرایش در فتوشاپ باید حداقل 18×13 و حداکثر 30×20 باشد).
2 . دلنوشته
3 . قطعه ادبی و شعر
خاطر نشان می شود که تمامی آثار در هر سه رشته باید از لحاظ مالکیت معنوی حتما به خود شرکت کنندگان تعلق داشته باشد و کپی رایت نباشد! و هر شخص صرفا حق شرکت در یک رشته را دارد.
در هر رشته، به دو نفر از شرکت کنندگان بزرگوار که آثارشان برگزیده شده است، جوایزی به شرح ذیل اهداء خواهد شد:
نفر اول: مبلغ 150/000 ريال
نفر دوم: مبلغ 100/000 ريال
مهلت ارسال آثار تا بیستم تیرماه 1391
عزیزان شرکت کننده آثار خود را به آدرس جیمیل زیر ارسال و یا در بخش نظرات وبلاگ قید نمایند.
راه های ارتباطی:
1. وبلاگ :
2. جیمیل :
salamon.ala.aleyasin14@gmail.com
فرهنگی مدرسه علمیه فاطمیه(سلام الله علیها) خورموج
سه حالت و خصلت در هر يك از مؤمنين باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قيامت در سايه رحمت عرش الهي مي باشد و از سختي ها صحراي محشر در امان است:
اوّل آن كه در كارگشايي و كمك به نيازمندان و درخواست كنندگان دريغ ننمايد.
دوّم آن كه قبل از هر نوع حركتي بينديشد كه كاري را كه مي خواهد انجام دهد يا هر سخني را كه مي خواهد بگويد آيا رضايت و خوشنودي خداوند در آن است يا مورد غضب و سخط او مي باشد.
سوّم قبل از عيب جويي و بازگويي عيب ديگران، سعي كند عيب هاي خود را برطرف نمايد.
*****************************************
سه چيز موجب نجات انسان خواهد بود:
بازداشتن زبان از بدگويي و غيبت مردم، خود را مشغول به كارهايي كردن كه براي آخرت و دنياي انسان مفيد باشد و هميشه بر خطاها و اشتباهات خود ناراحت باشد.
*****************************************
هركس داراي چهار خصلت باشد، ايمانش كامل، گناهانش بخشوده خواهد بود، و در حالتي خداوند را ملاقات مي كند كه از او راضي و خوشنود است:
1 ـ خصلت خود نگهداري و تقواي الهي به طوري كه به تواند بدون توقّع و چشم داشتي، نسبت به مردم خدمت نمايد.
2 ـ راست گويي و صداقت نسبت به مردم در تمام موارد زندگي.
3 ـ حيا و پاكدامني نسبت به تمام زشتي هاي شرعي و عرفي.
4 ـ خوش اخلاقي و خوش برخوردي با نزديكان و خانواده خود.
از مهين بانوى ايران سر زد از خاك عرب
آفتابى كز جمالش شد عيان آيات ربّ
حجّت حقّ، رحمت مطلق ، علىّ بن الحسين
درّة التّاج شرف ، ماه عجم ، شاه عرب
ولادت:
چهارمین امام معصوم،حضرت علی بن الحسین علیهالسلام، شخصیتی که جدّ بزرگوارش، حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام، او را بهترین فرد روی زمین بعد از پدرش معرفی نموده است، در مدینه منوره در سال 38 هجری چشم به دنیا گشودند.
مادر امام شهربانو، دختر یزدگرد سوم ـ آخرین پادشاه سلسله ساسانی ـ بوده است.
امام چهارم حضرت علی بن الحسین علیه السلام القاب متعددی دارد:
زین العابدین، سید العابدین، زین الصالحین، وارث علم النبیین، وصی الوصیین، خازن وصایا المرسلین، امام المومنین، منار القانتین، الخاشع، اَلمتهجّد، الزاهد، العابد، العدل، البکّاء، السجّاد، ذوالثَفنات، امام الامّه، ابوالائمه، الزّکی، الامین.
دوران زندگی امام سجاد (ع) :
دوراني كه امام سجاد(ع) در آن زندگي مي كرد، همه ارزش هاي ديني دستخوش تحريف و تغيير امويان قرار گرفته بود و احكام اسلامي بازيچه دست افرادي چون ابن زياد، حجاج و عبدالملك بن مروان بود. حجاج عبدالملك را مهم تر و برتر از رسول خدا(ص) مي شمرد و برخلاف نصوص ديني ازمسلمانان جزيه مي گرفت و با اندك تهمت و افترايي مردم را به دست جلادان مي سپرد.
در سايه چنين حكومتي آشكار بود كه تربيت ديني مردم تا چه اندازه تنزل كرده و ارزش هاي جاهلي چگونه احيا شده است(1)؛ به طوري كه دو خطر بزرگ جامعه اسلامي را تهديد مي كرد:
فرهنگ هاي متنوع بيگانه
خطر تجمل پرستي
از اين رو لازم بود در زمينه علمي كاري انجام شود تامسلمانان به اصالت فكري و شخصيت قانون گذاري ويژه خود كه از كتاب و سنت در اسلام الهام مي گيرد، واقف گردند. در اينجا ضرورت يك حركت اجتهادي (اطلاع رساني قوي) به نظر مي رسيد تا در چهارچوب تعاليم اسلامي، افق فكري مسلمانان گسترش يابد و بذر اجتهاد و تلاش ازبراي يافتن راه حق در دل آن ها افشانده شود و اين كاري بود كه امام سجاد(ع) بدان دست يافت.
خطر دوم ناشي از پيشامد امواج رفاه و آسايش در جامعه اسلامي بود كه عشق سوزاني راكه از ارزش هاي اخلاقي و پيوندهاي روحي در مسلمانان پديد آمده بود را خاموش مي كرد.
امام علي بن الحسين(ع) اين خطر را احساس كرد و فهميد كه جامعه دچار انحراف شده و روحيه رفاه طلبي و فساد سياسي و اخلاقي و اجتماعي آن را در محاصره قرار داده و از نظر سياسي هيچ روزنه اي براي تنفس وجود ندارد، بنابراين امام سجاد(ع) توانست از دعا براي بيان بخشي از عقايد خود استفاده كند و بار ديگر تحركي در جامعه براي توجه به معرفت و عبادت و بندگي ايجاد كند. امام(ع) در اين سنگر قدرت بس شگرف تصويرهاي روشني ازجامعه اسلامي و وظيفه مسلمانان را در برابر كفرگويان معين مي كند و مبارزه آنان را با منكرات مطرح مي سازد.
دعاي او نشان دهنده اين مطالب است كه در هر حال ولو اين كه همه امكانات مبارزه از يك نفر گرفته شود و به فرض اين كه تنها هم باشد، باز هم مسئوليت تلاش و كوشش از او سلب نمي گردد و بايد از دعا به عنوان حربه مبارزه در راه حق استفاده شود.
دعا، منبعى براى معارف
شناخت «صحيفه سجاديه» را مىتوان گامى در جهت آشنايى با «معارف اسلام» دانست و در زمينه «عقايد» و «اخلاق» و «شناختهاى دينى» به آن مراجعه كرد. جهت شناخت دين، منابعى وجود دارد كه از اطمينان، اتقان و صحت خاصى برخوردار است، چرا كه ريشه در كلام الهى و علم لدنّى دارد. برخى از اين منابع عبارتند از:
- قرآن كريم؛
- احاديث پيامبر و ائمه عليهم السلام؛
- دعاهاى معصومينعليهم السلام؛
- زيارتنامههاى مأثوره.
بحث ما بر محور يكى از اين منابع است، يعنى دعاهايى كه از زبان امام سجاد عليه السلام بيان شده و به ما رسيده و حاوى ظريفترين و عميقترين معارف است و بايد قدر اين مجموعه را دانست و با آن مأنوس بود و لحظات شب و روز خويش را با اين دعاها، پر معنويت ساخت. اهلبيت عليهم السلام اهل دعا، تهجد و ذكر بودند. قرآن كريم هم سفارش اكيد به دعا دارد. پيروان ائمه نيز بايد اهل دعا، تضرع و نيايش باشند.
شايد فهم ما قاصر از آن باشد كه از خداى متعال چه بخواهيم و خواستههاى ما چه باشد؛ ولى در اين زمينه هم اولياى دين، پيشواى ما هستند و با طرح خواستههاى اساسىتر و متعالىتر كه به سعادت دنيوى و اخروى ما مربوط مىشود، سطح فهم و خواسته ما را بالا مىبرند و ما با خواندن اين دعاها، همنوا با معصومين پاك و بندگان وارسته خدا و مقربان درگاه او مىشويم و خداوند را از زبان حجت خدا مىخوانيم و در «دعا» نيز شاگرد مكتب اهلبيت عليهم السلام مىشويم.
در مبحث دعا، سر فصلهاى فراوانى وجود دارد كه توجه به آنها مناسب است:
- معنى دعا و اهميت آن؛
- ضرورت آن و نياز بشر به نيايش؛
- آثار روحى، فردى و اجتماعى دعا؛
- ادب و آداب دعا، شيوه صحيح نيايش؛
- شرايط اجابت و موانع اجابت دعا؛
- بحث دعا و اجابت و علل عدم استجابت برخى دعاها؛
- دعاهاى ائمه و اولياء الهى (ادعيه مأثوره)؛
- محتواى دعاها و خواستهها؛
- سيره معصومين و حالات علما و عرفا در دعا و تهجد؛
- جايگاه خاص امام سجاد عليه السلام كه زين العابدين است؛
- دعا و عمل (همراهى دعا و اقدام)؛
- دعا و سرنوشت و مقدّرات، فايده دعا؛
- آنان كه دعايشان قبول نمىشود؛
- مستجاب الدّعوهها؛
- دعا و نفرين (دعاى به سود و دعاى به زيان)؛
- دعا براى خود و دعا براى ديگران؛
- دعاهاى قرآنى .
اهميت صحيفه سجاديه
اهميت صحيفه سجاديه از آنجاست كه امام معصومى همچون حضرت سجاد عليه السلام با خداى خويش با اين دعاها راز و نياز و نيايش مىكرده است. صحيفه، كه از آن به «زبور آل محمد» نيز ياد مىكنند، هم از نظر گوينده و هم از نظر مخاطب (كه پروردگار است) از ويژگى خاصى برخوردار است. صحيفه سجاديه علاوه بر محتواى عميق و مضامين متعالى كه در اين دعاها نهفته است، از نظر سند نيز از استحكام خاصى برخوردار است.
كتب دعا بسيار است و دعاهاى رايج و منقول هم فراوان؛ ولى دعاهايى كه داراى سند محكم باشد و يقيناً از زبان معصوم تراويده باشد، سنديت بيشترى دارد و مضامين آن هم دلنشينتر خواهد بود. علماى شيعه در طول قرون، كتب متعددى تأليف كردهاند كه حاوى ادعيه گوناگون براى ساعات و ايام و مواقع مختلف است؛ از قبيل «اقبال» سيد بن طاووس، «البلد الامين» كفعمى، «جمال الاسبوع» سيد بن طاووس، «الدّعوات» قطب راوندى، «عُدّة الداعى» ابن فهد حلى، «المصباح» كفعمى، «مفتاح الفلاح» شيخ بهايى و «مفاتيح الجنان» محدّث قمى.
اما «صحيفه سجاديه» در اين ميان جايگاه خاصى دارد. فصاحت و بلاغت و عمق معانى آن درخور دقت است. سند آن بسيار معتبر مىباشد و اهل بيت عصمت، پيوسته مواظبت و مراقبت از اين كتاب را - كه ميراث ارزشمند امام زين العابدين عليه السلام است - به ديگران توصيه مىكردند. در كتابهاى مبسوط، درباره سلسله سند اين دعاها، بحثهاى كارشناسى و علمى دقيقى انجام گرفته كه در اين مختصر نمىگنجد.
نگاهى به محتواى صحيفه
دوره حيات امام سجاد عليه السلام، يكى از سختترين و خفقان بارترين دورهها براى اهلبيت و ائمه عليهم السلام بود و محدوديتهاى بسيارى از سوى امويان براى امامان شيعه اعمال مىشد. از اين رو براى امام سجاد عليهالسلام زمينه داير كردن جلسات بحث و تفسير و فقه و علوم ديگر ميسر نبود.
آن حضرت، بسيارى از معارف ناب اسلامى را در قالب دعاهاى صحيفه بيان داشته است. از اين رو مىبينيم كه در دعاهاى اين كتاب، ظريفترين مباحث خداشناسى، هستىشناسى، عالم غيب و فرشتگان، رسالت انبيا، جايگاه پيامبر و اهلبيت عليهم السلام، فضايل و رذايل اخلاقى، حالات خاص انسان، شيوههاى شيطان در گمراه ساختن مردم، گراميداشت اعياد و يوم اللههاى مختلف، مسائل اجتماعى و اقتصادى، اشارات تاريخى و سيره، توجه دادن به مظاهر قدرت پروردگار، يادآورى نعمتهاى مختلف خداوند و وظيفه شكر و سپاس، آيات آفاقى و انفسى پروردگار، ادب و آداب دعا، تلاوت، ذكر، نماز و عبادت و… دهها موضوع مهم ديگر مطرح است. قالب، قالب دعا و نيايش است ولى مضمون، تبيين دين و ارزشهاى اخلاقى و معارف قرآنى و وظايف عبادى و آداب بندگى است.
صحيفه سجاديه، حاوى 54 دعاست. برخى از دعاها بلند و مفصل است و برخى ديگر نسبتاً كوتاهتر.
مناسبتها و جايگاهها و مواقع خواندن اين دعاها، در فهرست صحيفه سجاديه آمده است و مىتوان به آن مراجعه نمود. برخى از عناوين اين دعاها از اين قرار است:
دعا در ستايش خداوند، حاملان عرش و فرشتگان، دعا براى خود و خويشاوندان، دعا در سختىها و رنجها، براى پناه بردن به خدا، آمرزش خواهى، اقرار به گناهان، طلب حاجت، هنگام بيمارى، پناه بردن به خدا از شيطان، مكارم اخلاق، براى تندرستى، براى پدر و مادر و فرزندان، براى همسايگان و دوستان، دعا براى مرزداران، براى توبه، هنگام تنگى رزق، هنگام شنيدن صداى رعد، هنگام ديدن ماه نو، هنگام فرا رسيدن يا سپرى شدن ماه رمضان، روز عيد فطر و عرفه، دعاى ختم قرآن و…
اين گونه بهرهگيرى از مناسبتها، سراسر زمان و فرصتهاى يك مسلمان نيايشگر و اهل انس با خدا را مىپوشاند؛ زيرا براى هر لحظه و موقعيتى، دستورالعملى براى نيايش به درگاه خداوند وجود دارد.
هدايت و استراتژي امام در ارتباطات :
تبليغ و رساندن پيام وحي به ژرفاي جان انسان ها و استراتژي در ارتباطات از آشكارترين وظايف هر امام وپيشواي الهي است. امام سجاد(ع) همان مسئوليتي را دارا بود كه اميرالمؤمنين(ع) برعهده داشت. رسالت ها و وظايف امامان در اصل و بنيان با هم برابر است ولي شرايط و مقتضيات زمان و نيازهاي مردم هر عصر متفاوت است. تفاوت شرايط و مقتضيات نمي تواند اصول را جابجا كند و آن ها را از ارزش و اعتبار ساقط نمايد، ولي مي بايد شيوه ها و روش ها را تغيير داد. به عنوان مثال علي بن ابي طالب(ع) وظيفه داشتند تا با ظلم و انحراف مبارزه كند و خلافت به حق خويش را به مردم بشناساند و رهبري امت اسلامي را به سوي نظام عقيدتي، سياسي واخلاقي اسلام ناب برعهده گيرد و همين رسالت ها را حسن بن علي(ع) و حسين بن علي(ع) نيز برعهده داشتند در حالي كه واقعيت اسناد و مدارك تاريخ نشان مي دهد كه هر يك ازاين امامان روش ويژه اي را در ايفاي رسالت و مسئوليت يگانه خود اتخاذ كردند. اين در حالي است كه عقيده و پيام وهدف آن ها كم ترين تمايزي با يكديگر نداشته است.
تاريخ نشان مي دهد كه شيعيان در عصر امامت امام سجاد(ع) با جراحت هاي سنگيني كه از روزگار غصب خلافت وجنگ صفين و نهروان و جمل و روزگار حاكميت معاويه و يزيد و نيز شهادت حسين بن علي(ع) و يارانش بر روح خويش احساس مي كردند، مجالي براي نبردي دوباره با دستگاه اموي نداشتند.فشارهاي روزافزون دستگاه خلافت و نافرجامي قيام هاي توابين بذر يأس و نااميدي را در روح ها پراكنده بود. در چنين شرايطي امام سجاد(ع) اجازه نداشت كه به طور رسمي و علني مانند امام باقر(ع) و امام صادق(ع) به تعليم و آموزش پيروان خود بپردازد و نه امكان آن را داشت تا مانند علي ابن ابي طالب(ع) قوايي را عليه دستگاه اموي گردآورد. اين دو مشكل در ميدان فرهنگ و سياست و جامعه مي توانست براي مدتي طولاني انديشه و معارف شيعي را مورد غفلت قرار دهد تا آن را به بن بست رسيده، معرفي كند هنر رهبري در هدايت و تبليغ جامعه اقتضا مي كرد كه استراتژي امام سجاد(ع) در ارتباطات بايد عالي ترين نوع باشد(6) بنابراين روش مبارزه صحيح را انتخاب كرد و آن تشكيل و احداث مركز اطلاع رساني جهاني الهي بود كه بتواند از كانال آن چهره انقلاب كربلا وپيام اسلام الهي را به تصوير بكشد و گفتار امام(ع) در آن فريادي است به همه تاريخ كه در هر شرايط و باه هر شكل و هر امكاني كه در اختيار هست، حرف حق را بايد زد و نهضت و انقلاب را بايد پاسداري كرد ودر هيچ شرايطي اين مسئوليت سلب نخواهد شد.
رسالتها در عصر امام سجاد عليه السلام:
مردم مسلمان عصر امام عليه السلام به علت تبليغات و فعاليتهاي سياسي و فرهنگي حكومتهاي نامشروع در برابر حقايق سياسي و مذهبي در نهايت جهالت و بي ديني به سر مي بردند. بدعتها و عقايد گمراه كننده و باطل به عنوان احكام و عقايد مذهبي، مورد اعتقاد و عمل مسلمانان قرار گرفته بود. در چنين شرايطي، بزرگترين و مهمترين مسئوليت امام سجاد عليه السلام، احياي مجدد اسلام ناب محمدي (ص)، تبيين جايگاه امامت و رهبري اهل بيت عليه السلام، مبارزه با جهالت سياسي و مذهبي مردم و تربيت مجاهدان واقعي بود. امام عليه السلام مي بايد در برابر حقايق سياسي اسلام روشنگري مي كردند بويژه كه درباره امامت و رهبري و افشاگري عليه حكومتهاي غاصب و ظالم و ترويج فرهنگ جهاد و شهادت لازم بود كه شيعيان و مسلمانان را براي مبارزه و جهاد عليه ظلم، بدعت و گمراهي آماده مي ساختند. آن حضرت موفق شدند كه در سخت ترين شرايط و با استفاده از ظريفترين شيوه هاي تبليغاتي و مبارزاتي، در اهداف خويش موفق و پيروز شوند.
نقش امام سجاد در تربيت موالي:
“موالي” يعني: عده اي از ايرانيان كه به عراق آمده و در آنجا با تشيع آشنا شده. همچنين از جمله موضوع شايع در قرن اول و دوم هجري تربيت موالي بود. اين افراد عمدتاً به علت داشتن استعداد مناسب و نيز آمادگي كسب علم و نيز با احساس ضعفي كه ايشان در برابر عرب ها داشتند و درصدد بودند كه آن را جبران كنند، به خوبي در زمينه حديث كار كردند و در نتيجه توانستند در مدت زماني كوتاه از فقها و محدثين مراكز عمده اسلامي شوند. اين افراد در خانواده هاي مختلف عرب، تربيت شده بودند كه طبعاً انگيزه هاي سياسي و مذهبي جاري و مرسوم در آن قبايل و عشيره ها، به اينان نيز سرايت كرده بود، به ويژه كوفه، بيشتر گرايش شيعي داشت و “موالي” آن نيز چنين بودند، از اين رو اهل بيت عليهم السلام نيز از اين ويژگي براي تربيت موالي استفاده كردند. در اين ميان، سياست علي بن الحسين عليه السلام شايان توجه بسيار است. امام مي كوشيد تا در مدينه، با تربيت طبقه “موالي"، راه را براي آينده باز كند. و اسلام صحيح و سليم را به آنان (كه زمينه كافي داشتند) انتقال دهد، پس با شخصيتي كه امام داشت به شايستگي مي توانست در روحيه موالي اثر بگذارد و احساسات شيعي را به آنان انتقال دهد.
شهادت امام سجاد (ع) :
شيخ مفيد و كليني شهادت حضرت را سال 95 هجري نوشته اند.(اصول كافي،ج2، ص368). لكن برخي ديگر از محدثان و سيره نويسان سال 94 را ذكر كرده اند.(اربلي، كشف الغــــمه، ج2، ص101). در روز شهادت حضرت نيز اتفاق وجود ندارد. برخي آن را دوازدهم محرم و برخي بيست و دوم همين ماه ذكر كرده اند. كفعمي در مصباح مي نويسد: حضرت روزشنبه بيست و دوم محرم سال 95 هجري با زهري كه به دستور هشام بن عبدالملك بدو خوراندند مسموم شد. مشهور بين اصحاب اين است كه وليد بن عبدالملك به تحريك برادرش هشام بن عبدالملك(لعنت الله عليهم) امام را مسموم كرد. امام صادق(ع) فرمود:علي بن الحسين در 57 سالگي در سال95هجري وفات يافت و بعداز امام حسين 35 سال زندگي كرد.(اصول كافي،ج2، ص372).حضرت هنگام مرگ لختي از هوش رفت و چون به هوش آمد سوره واقعه و فتح را خواند و سپس فرمود:الحمدلله الذي صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوا من الجنه حيث نشاء فنعم اجر العالمين(سپاس خدايي را كه وعده خويش را درباره ما راست فرمود و بهشت را ميراث ما كرد تا هر جا كه خواهيم جاي گيريم، پس نيكوست پاداش عمل كنندگان(.زمر /74) و ديده برگذاشت و به سراي باقي شتافت.ابن سعد به سند خود از امام باقر آورده است كه: امامسجاد وصيت كرد كه او را در كفني از جنس پنبه بپيچند و در حنوط او مشك نياميزند.(ابن سعد،طبقات،ج5، ص163).به هنگام تشيع ودفن آن بزرگوار انبوهي از مردم فراهم آمد كه مدينه مانند آن را كمتر ديده بود. مدفن آن حضرت قبرستان بقيع در كنار عموي بزرگوارش امام حسن مجتبي و فرزندانش امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) است.