حوزه علمیه فاطمیه(علیها سلام) خورموج
این وبلاگ متعلق است به حوزه علمیه خواهران فاطمیه خورموج،
لطفا جهت انتشار فرهنگ ناب تشیع ما را از نظرات سازنده خویش بهره مند سازید.
«یا علی»
این وبلاگ متعلق است به حوزه علمیه خواهران فاطمیه خورموج،
لطفا جهت انتشار فرهنگ ناب تشیع ما را از نظرات سازنده خویش بهره مند سازید.
«یا علی»
دیر زمانی است که جوانان کشورهای اسلامی، که از تابش وحی و زلال معارف ناب الهی بهره میبرند، باشیوه های گوناگون و متنوع دشمن در راهزنی فکر و فرهنگ رو به رویند.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران، این حساسیت ناپیدا را به صورت آشکار در آورد و سردمداران استکبار را به اظهار نظر شفاف وا داشت.
امروز دشمن به خوبی دریافته است که ما جوانان با ویژگی هایی همانند آرمان خواهی، عدالت طلبی، عشق به باورهای آسمانی و علاقه به رهبران مذهبی، لشکرهایی به هم فشرده و آماده کارزاریم. ازاین رو، ایجاد تردید در باورهای آسمان زاد، تزریق فرهنگ بیگانه با نمایش آداب و رسوم و شیوه های زندگانی آنان، کوشش حساب شده در کنار زدن چهره های مورد علاقه مردم بویژه جوانان، پرورش روحیه ذلت و خواری در بیگانه ساختن ما با الگوهای شایسته فرهنگ اسلامی و ارائه الگوهای ساخته شده از آن سوی مرزها به عنوان معجزه آفرینان خوشبختی و سعادت و رفاه را در دستور کار خود قرار داد تا بدین وسیله دست یکایک ما را از دستان پرمحبت اسوه های صداقت پیشه و راستین در آورده و دل و دیده مان را از آموزه های ناب دینی تهی گرداند. غافل از آنکه نسیم سعادت بخش معارف الهی و سخنان قدسی پیشوایان محبوب ما، به سان کیمیایی گران سنگ، دلهای آگاه و بیدار همگان را از غبارها پاک ساخته، آینه گونه محل پذیرش آفتاب هدایت میگرداند.
در این بخش از گفتگوی خود، دل به امواج پاک و صفات روشن وزندگی ساز اسوهای ارزشمند و الگویی کم نظیر میسپاریم و برای امروز و فردای حوادث ارمغان هایی پربها نصیب خود میسازیم.
الگوی شایسته
ما جوانان به دنبال الگویی هستیم که نخست همسن و سالمان باشد و همانند ما در توفان جوانی بوده و در نشیب و فراز حوادث حضور داشته باشد. معصوم نباشد; زیرا با ما فرق خواهد کرد و دربحران های اجتماعی سیاسی و حتی اقتصادی درگیر شده باشد تا به خوبی او را همانند خود بدانیم و از شیوه زندگانی، روش برخورد او با دیگران، چگونگی سخن گفتن، شهامت، شجاعت، دلیرمردی و بی باکی وی برای خود سرمشق بگیریم و او را نمونهای تمام عیار برای امروز و فردای زندگی خود بدانیم.
دفتر زندگانی چنین الگویی را، که برخی هجده ساله و پارهای سالهایی بیشتر دانست هاند، می گشاییم و با یکدیگر به صحیفه صفات و ارزشهای چشمگیر او مینگریم. آرام آرام با او همراه شده وبیشتر از گذشته به ناگفتههای گفتنیاش که همگی برایمان مشعلیفروزان خواهد بود، دل میسپاریم.
او یازدهم شعبان سال سی و سوم هجری (1) به دنیای پر غوغای حیات پاگذاشت. پدر در گوش راست او اذان گفت و دیگر گوش وی را باترنم اقامه آشنا ساخت تا از آغاز با نغمه توحید، نبوت، امامت وولایت آشنا شود و با چنین سرودهایی راه روشن رستگاری را از عمق جان بیابد. دیری نپایید که در هفتمین روز تولد وی، بنا به سنت پسندیده دینی، سرش را تراشیدند و هم وزن موهای زیبایش، به مستمندان چشم به راه نقره صدقه دادند.
آشفتگی اوضاع سیاسی و آتش افروزی حاکمان ستمگر آن عصر بدان حد بود که نام «علی» جرمی نابخشودنی حساب می شد و برزبان راندن این واژه مقدس ممنوع بود. پدر وی، که به خوبی میدانست نام دیباچه شخصیت و نشان دهنده شرافت، ادب و عظمت انسان است، نام کودک را «علی» نهاد تا بهترین برکات و زیباترین صفات بر دریای وجود فرزندش ریزان شود و بدسگالان سیه سرشت خود را باامواج پاک و زلال غیرت دینی و شخصیت مذهبی رو به رو ببینند. درپی آن، لقب «اکبر» نیز برای او انتخاب کرد تا «علی اکبر»که به عنوان پسر نخست خانواده استبا دیگر فرزندان، که نام آنان نیز علی خواهد بود، تفاوت یابد. (2)
پدر علی که همانند پدرانش از تمامی اصول اساسی و شیوه های شیرین تربیتی آگاهی داشت، خود را با دنیای کودکی هماهنگ می کرد و رفتاری که شایسته نوباوگی و کودکی فرزند بود، انجام میداد تا همانند جد عزیز خود عمل کرده، لحظه ای از شرایط روحی روانی کودک دلبند خویش دور نماند. (3)
همراه با بزرگ شدن علی، پدر سخنان برتر، آداب والاتر و شیوه های زندگی و احترام بیشتر به او می آموخت تا خصیت خود را باز یابد و از ارزش وجود خود بیشتر آگاه شود.
بدین خاطر هنگام نام بردن از او، الفاظی تواءم بااحترام به کار میبرد تا از آغاز زندگی، احساس سرافرازی و شخصیت کند و در فردای حیات خود، راست قامت و قوی دل از حقوق محرومان دفاع کرده، در برابر ستم ستمکاران بی تفاوت یا مایوس نباشد.
به سوی مدرسه علی که هفت ساله شد، به تمرین های فکری و آموزش های دینی پرداخت و با مراقبت های صحیح سنجیده پدر، بنیان های اعتقادی در روان او و شیوه های رفتاری در اعمال او رشدی بیشتر یافت. (4)
روزی پدر، عبدالرحمان را به آموختن سوره حمد به فرزندش گمارد. وقتی آموزش تمام شد و علی در حضور پدر سوره حمد راقرائت کرد، پدر، پول و هدایای فراوان به عبدالرحمان بخشید ودهانش را پر از مروارید ساخت. آنگاه به اطرافیان که از این همه بذل و بخشش تعجب کرده بودند، فرمود:
«این هدایا توان برابری عطای معلم علی را ندارد که در برابرتعلیم قرآن، همه هدایا ناچیز است.» (5)
دوران نوجوانی علی به تدریج آغاز شد و هر روز بیشتر از روز قبل، زمینه های رشد و شکوفایی معنوی و عقلانی در وجود وی فراهم میگردید.
علی در جوانی با ویژگیهای اخلاقی و رفتاری خود نگاه انبوه جوانان را به سوی خود جلب میکرد. آنچه در این فراز از داستاناو گفته میشود، نکته هایی است که بی تردید با مطالعه و رد شدن تاثیری بسزا نخواهد داشت، از این رو، باید از سرصبر و تامل بیشتر مطالعه و مرور کنیم و به خاطر بسپاریم.
علی، صفات جد خود را میدانست، از اینرو، هماره در آینه اخلاق ورفتار او نظر میکرد و خود را بدان صفات می آراست. به هنگام جوانی در میان جمع و با دوستان خود، گشاده رو و شادمان بود;
ولی در درتنهایی اهل تفکر و همراه با حزن بود. علاقه فراوانی به خلوت با خدای خود و پرداختن به راز و نیاز و گفتگو باخالق هستیداشت. در زندگی آسانگیر، ملایم و خوشخو بود، نگاهش کوتاه می نمود و به روی کسی خیره نمی شد. بیشتر اوقات بر زمین چشم میدوخت و بابینوایان و فقرا که از نظر ظاهری در جامعه و نگاه دنیا طلبان احترام چشمگیری نداشتند. نشست و برخاست میکرد، با آنان همسفره میشد و با دستخود دردهانشان غذا میگذارد. اصالت های فکری واستواری های روحی، وی را چنان کرده بود که هیچگاه و از هیچ حاکمی هراس نداشت.
هرگز عیب جویی نمی کرد و از مداحی نابجا و شنیدن چاپلوسی افراددوری میکرد. تمامی انسانها را بندگان خدا میدانست و از تحقیر آنان خود داری می ورزید. در طول عمر خویش به کسی دشنام نداد وناسزا نگفت. از دروغ تنفر داشت و صداقت و راستگویی شیوه همیشه او بود. بخشنده بود و آنچه به دست می آورد، به دیگران بویژه نیازمندان انفاق میکرد. هرگاه کسی هدیه ای به او تقدیم میکرد،با گشاده رویی میپذیرفت. اگر فردی مهمانی داشت و او را دعوت میکرد، میپذیرفت. به عیادت بیماران میرفت، هرچند خانه بیمار دردور افتاده ترین نقطه شهر باشد. در تشییع پیکر مردگان حاضر می شد و هیچ یار از دست رفت های را تنها نمی گذاشت.
برای همسالان برادری مهربان و برای کودکان پدری پرمحبت بود ومسلمانان را مورد لطف و عطوفت خویش قرار میداد. امور دنیوی واضطراب های مادی او را متزلزل نمی ساخت.
زندگی علی ساده و بی پیرایه بود و در آن از تجمل، اسراف وتبذیر اثری دیده نمیشد. آنان که اخلاقی نیکو و فضایلی شایسته داشتند، همیشه مورد تکریم و احترام وی بودند و خویشاوندان ازصله او بهرهمند میشدند. از صبری عظیم برخوردار بود و از هیچ کس توقع و انتظاری نداشت.
در میدان رزم سلحشوری شجاع، نیرومند و پرتوان بود و انبوه دشمن هرگز او را بیمناک نمی ساخت. در اجرای عدالت و دفاع از حق،قاطع و استوار بود. به یاری محرومان و مظلومان می شتافت و دربرابر ظالمان می ایستاد تا حق را به صاحبش برنمیگردانید، آرام نمیگرفت. به دانش اندوزی و فراگیری معارف اهمیت زیادی میداد و همواره پیروان خود را از جهالت و بی خبری باز میداشت.
به پاکیزگی و آراستگی علاق های وافر داشت و این صفت از دوران کودکی در او دیده میشد. از این رو هماره برتمیزی لباس و بدن اهتمام میورزید.
بسیار فروتن بود و از تکبر نفرت داشت و اکثر اهل جهنم را گردن فرازان و سرکشان میدانست. نه تنها برانسانها بلکه برحیوانات نیز شفقت داشت و با مهربانی و ملایمت و انصاف با آنان رفتار میکرد.
آنان که قیافه ظاهری و سیمای به نور نشسته علی را دیده اند،چهره وی را این گونه ترسیم کرده اند:
قیافه اش بسیار با ابهت بود و چون ماه تابان می درخشید. به زیبایی و پاکیزگی آراسته بود. از چهار شانه بلندتر و ازبلندکوتاهتر. رنگی روشن و به سرخی آمیخته و چشمانی سیاه و گشاده با مژه هایی پرموداشت، گونه هایش هموار و کم گوشت بود، مویش نه بس پیچیده و نه بسیار افتاده مینمود. از سینه تا ناف خط موی بسیار باریک داشت، اندامش متناسب و معتدل و سینه و شانه اش پهن بود.
سرشانه هایش از هم فاصله داشت. پشتی پهن داشت، جز ران و ساق که زیر مفصل ها است، استخوان های بند دستش کشیده و کفی گشاده و بخشنده داشت. دو پنجه دست و پایش قوی و درشت و انگشتها کشیده و بلند و دو کف پا از زمین برآمده بود. به سرعت راه میرفت و هنگام راه رفتن چنان بود که گویی از زمین سراشیب فرود میآید یااز روی سنگی به نشیب میرود. چون به طرف کسی بر میگشت با تمام بدن بر میگشت. دیده اش فروهشته و نگاهش به زمین بود تا به آسمان.
بینیاش قلمی کشیده و باریک و میانش برآمدگی داشت و نوری ازآن میتافت.
دهانش نه بسیار کوچک و نه بزرگ بود. دندان های زیبایش سفید، براق و نازک بود. گردنش در صفا و نور و استقامت نقره فام بود،بوی مشک و عنبر از او بلند بود. (6)
پاره ای از مورخان این ویژگیها را برای جد وی نگاشته اند; اما علی را در این خصوصیات همانند دانسته اند.
… بااین ویژگیهای روشنی آفرین به خوبی میتوان او را شناخت، وی علی اکبر پور والای امام حسین(ع)است. جوانی زیبا که همانندجد خود رسول خدا(ص)در سیرت، سپید و در صورت، آسمانی می نمود و هماره یاد و نام پیامبر(ص)از چگونگی سخن گفتن و یا راه رفتن ودیگر برخوردهای اجتماعی اخلاقی او می تراوید. از این رو، امام حسین(ع) او را شبیه ترین مردم حتی نسبت به خود در خلقت و آفرینش، اخلاق و صفات روحی، گفتار و آداب اجتماعی به رسول خدا(ص) معرفی میکرد. (7)
آنان که با صورت دلربای پیامبر(ص)و صدای پرچاذبه آن حضرت آشنا بودند، آنگاه که علی از پشت دیوار زبان به سخن می گشود، گویی صدای رسول اکرم(ص)را می شنیدند.
گاهی که اباعبدالله(ع)برای صوت قرآن جد عزیزش دلتنگ می شد، به علی می فرمود: علی جان! برایم قرآن بخوان تا از آن لذت و بهره برم. (8)
کلام شیرین، بیان روان، ادب بسیار در برابر پدر و مادر، اطاعت بی چون و چرا از مقام ولایت و دلدادگی به حقیقت، برگی دیگر از زندگانی زرین علی اکبر بود. این ویژگی ها چون با فروتنی او همراه می شد، نگاه تحسین آمیز همگان را به دنبال داشت.
در ساحل فرات
علی درحماسه کربلا، درخششی چشمگیر داشت و با هر بار حمله خود،دهها نفر را به خاک هلاکت می انداخت. هنگامی که با 25 سوار به ساحل فرات روانه شد و برای سیصد نفر از خاندان، عیال و اصحاب امام حسین(ع)آب آورد، بسیاری از مسوولان و سرپرستان حفاظت ازفرات را از دم تیغ خود گذراند و پشت دشمن را به لرزه درآورد.
عمویش ابوالفضل(ع)که خود در دلاوری و بی باکی و شجاعت و شهامت، زبانزد همگان بود، به خاطر چنین صفات تابناک، علی را بسیاراحترام میکرد.
قهرمانان تاریخ و دلیرمردان عرصه های نبرد، کمتر از دانش و بینش بهره دارند; زیرا در مسیر رزم و جنگ قرار داشته و فرصت نداشته و یا علاقه کمتری به درس آموزی و دانش آفرینی از خود نشان میدهند; اما علی اکبر، جوانی چند بعدی بود و سطرهای کتاب وجودش با حکمت نگاشته شده بود. چشمه های دانش و دانایی از اعماق وجودش می جوشید. در مجالس گوناگون عالمانه و اندیشمندانه لب به سخن می گشود و به دور از غرور و تکبر مردانه سخن میگفت.
از آنجا که از جد خود رسول خدا(ص)سخنان بسیاری روایت می کرد، به عنوان «محدث» شناخته شد.
افزون برصفات ظاهری و باطنی که به طور چشمگیر در وجود حضرت علی اکبر(ع) دیده میشد. کمالات و مقامات معنوی وی نیز در رتبه ای برتر از دیگران قرار داشت.
ما جوانان هرچند از صفات خوبی بهره مند باشیم، گاه توان تحمل سختیها و ظرفیت رویارویی با مصایب را از دست می دهیم و سنگینی ناملایمات زندگی، تعادل رفتار و گفتارمان را میرباید.
علی اکبر در چنین صحنه های سخت و طاقت سوز، تنها به رضا وتسلیم الهی فکر میکرد و چنان در برابر بلاهای الهی آرام و مطمئ نبود که گاه حیرت و شگفتی دیگران را بر می انگیخت. از این رو، درهنگامه دردآلود کربلا به پدر گفت: «اولسنا علی الحق» (پدرجان!)آیا ما برحق نیستیم؟
و چون امام فرمود: آری، گفت: در این هنگام، باکی از مرگ نداریم. (9)
این روحیه قوی و صفات شایسته، چنان ابهت و عظمت به علی اکبر داده بود که افزون بر دوستان، دشمنان آگاه نیز به برتری هایش اعتقاد و اعتماد داشتند و اعتراف میکردند. معاویه روزی ازاطرافیانش پرسید: «چه کسی در این زمان برای خلافت مسلمانان بردیگران برتری دارد و برای حکمرانی بر مردم از دیگران سزاوارتر است؟ »روباه صفتان زشت سیرت که نام و نان خود را در تملق مییافتند، به ستایش خلیفه پرداختند و او را لایق این منصب معرفی کردند.
معاویه گفت: نه چنین نیست:
«اولی الناس بهذالامر علی بن الحسین بن علی جده رسول الله و فیه شجاعه بنی هاشم و سخاه بنی امیه و رهو ثقیف.» (10)
شایسته ترین افراد برای امر حکومت، علی اکبر فرزند امام حسین است که جدش رسول خدا(ص)است و جاهت بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و زیبایی قبیله ثقیف را در خود جمع کرده است.
فروغ چهره خوبان شعاع طلعت توست کمال حسن تو مدیون این ملاحت توست به خلق و خلق رسول و به منطق نبوی فزونتر از همه کس در جهان شباهت توست به پیکر تو مجسم لطافت روح است عجب بود که در این خاکدانه قامت توست نگار مهر تو غارتگر دل پدر است عیان به چشم سیاهت غم شهادت توست (11)
پی نوشت ها:
1- علی الاکبر الامام الحسین(ع)، علی محمد علی دخیل، ص 7.
2- معالی السبطین، ج 1، ص 206.
3- برای آشنایی بیشتر با چگونگی این برخوردها بنگرید: محجة البیضاء، ج 2، ص 233.
4- مسائل الخلاف، ج 1، ص 93.
5- لؤلؤ و مرجان، ص 44 و 45، راز خوشبختی، ص 189.
6- تاریخ یعقوبی، ج 1 ص 513 و 514، فرسان الهیجاء، ص 293 و 294.
7- موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 360.
8- مصائب امام حسین(ع)، ص 108.
9- ابصار العین فی انصار الحسین، مرحوم سماویآ ص 21.
10- مقاتل الطالبیین( فارسی)، ص 78، وسیلة الدارین فی انصار الحسین(ع)، ص 285 و 286.
11- شاعر معاصر، حبیب چایچیان( حسان)
نويسنده: احمد لقائی
aviny.com
در مدح شاه جوانان، اشجع الناس حسین(ع)، اشبه الناس محمد(ص)
بي سبب نيست اگر اين همه زيبات كشيد
اشبه الناس نبي بودي و طاهات كشيد
تا به طرحت ابدا هيچ كسي پي نبرد
از ازل با قلمش مثل معمات كشيد
تا كه زانوي تو معراج شود ، آنها را
پلكان قدم عمه ي سادات كشيد
ديد كشتار دهد صورت زيباي تو ، پس
نفَس هفتميش عين مسيحات كشيد
به شك انداخته اي قوم بني هاشم را
بسكه مانند عمو خوش و قد و بالات كشيد
خواست تا شخص حسين نيز شود مجنونت
بين يك خيمه علي اكبر ليلات كشيد
***
نوكري واجب عيني شده در اين خانه
خُب چرا دست خدا اين همه آقات كشيد ؟!
مسعود يوسف پور
راهی کربلا دل رسوا نمی شود
این نامه جز به دست تو امضا نمی شود
ای روح حیدری تو در جان مصطفی
بی تو جمال جلوه زهرا نمی شود
آرام قلب حضرت مولا تویی علی
روح حسین بی تو که شیدا نمی شود
بالای جسم پاک تو شاه اینچنین سرود
سرو دلم که روی عبا جا نمی شود
ای آیه های سوره طه اذان بگو
آرام آیه غم بابا نمی شود
با رزم های حیدریت دل ز ما ببر
جز تو کسی که تالی مولا نمی شود
جز نعره های حیدریت نعره ای علی
چون نعره های حضرت سقا نمی شود
پا بوس قبر حضرت خون خدا شدی
شش گوشه بی وجود تو معنا نمی شود
ای خاتم نگین سلیمان به دست عشق
مهتاب بی تو جلوه شبها نمی شود
بی جلوه های شمس رخت والقمر کجاست
تفسیر آیه و ضحها نمی شود
بی غمزه تو لیلی لیلای کربلا
مجنون که سر سپرده صحرا نمی شود
ذکر علی علی ز لب ما نمی رود
بی ذکر یا علی دلمان وا نمی شود
با ذکر یا علیست که عیسی شفا دهد
ورنه شفا دوای مسیحا نمی شود
موسی به جز برای تماشای جلوه ات
چلّه نشین وادی سینا نمی شود
یوسف به گرد پای جمالت نمی رسد
دلداده بر تو غیر زلیخا نمی شود
بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند
هر یوسفی که یوسف لیلا نمی شود..!
وحید
منبع: پایگاه اشعار مذهبی http://www.emam8.com
خواهي که ببيني رخ پيغمبر را
بنگر رخ زيباي علي اکبر را
در منطق و خلق و خوي او مي بيني
با ديده ي جان محمدي ديگر را
*****
ميلاد اشجع و اشبه الناس احمدی، مبارک…!
پيامبر اکرم(ص) :
خداوند جواني را که جواني خويش را در راه اطاعت خداي تعالي بگذراند، دوست دارد.
چهارچيز را پيش از چهار چيز غنيمت شمار:
جواني پيش از پيري
صحت پيش ازبيماري
توانگري پيش از فقر
و زندگي پيش ازمرگ
امام خميني(ره) :
عزيزم! از جواني به اندازه اي که باقي است، استفاده کن؛
که در پيري همه چيز از دست ميرود، حتي توجه به آخرت و خداي تعالي!
عاشق آن است که پر می گیرد
فقط از عشق خبر می گیرد
از جگر آتش اگر می گیرد
عشق را مدّ نظر می گیرد
منطق منطقه ی ما عشق است
مذهب مطلقه ی ما عشق است
بی دل آن است که دل داده به تو
کار و بارش فقط افتاده به تو
سجده کرده خود سجاده به تو
می رسد آخر این جاده به تو
راهی جاده ی مجنون شدنیم
بس که آماده ی مجنون شدنیم
ما همه در به در لیلاییم
بیش تر دور و بر لیلاییم
سائل پشت درِ لیلاییم
زیرِ دینِ پسرِ لیلاییم
تو علی اکبر لیلا هستی
نوه ی اول زهرا هستی
کیستی محشر در گهواره؟!
فاتح خیبر در گهواره
یا که پیغمبر در گهواره
خنده ات اکبر در گهواره
همه را یاد نبی می انداخـت
یاد میلاد نبی می انداخت
*صابر خراسانی*
بعضی افرادبرروی بیوگرافی شخصیتهابسیارمانور می دهند. مابه این مسائل چندان اهمیت نمی دهیم. مثلا در مورد امام سجاد(ع) می گویند زن ایشان ایرانی بوده؛ اما اولا اختلاف روایت است. شهید مطهری این مسئله راتایید نمی کنند ودکترجعفرشهیدی درکتاب زندگانی امام سجاد(ع) دلایلی بررداین مسئله را آورده است.
درموردزندگانی حضرت علی اکبر(ع) نیزاختلاف است مثلا سن ایشان را برخی زیر20سال وبرخی 25 یا 27 یا 29 سال نوشته اندوبرخی گفته اند نام مادر ایشان آمنه است وبرخی گفته اند شهربانو و برخی گفته اند لیلا است. مهم فضایل اخلاقی و روحی ایشان است .
شمایل حضرت علی اکبر:
ایشان چهره ای نورانی وپیشانی پهن داشتند که موهای ایشان ازروی نرمه ای گوش بیشترنبوده این خصوصیات ظاهری ایشان است که خصوصیات ظاهری برای ما نسبت به خصوصیات اخلاقی ازدرجه اهمیت کمتری برخورداراست
فضایل حضرت علی اکبر(ع):
نمود حضرت علی اکبر(ع)وحضرت اباالفضل(ع) درصحنه ی کربلاست مورخین نقل کرده اندزمانی که لشکرعمر سعد چهره ی بابرکت حضرت رادیدندگفتند(فتبارک الله احسن الخالقین) این قدر حضرت علی اکبرشبیه پیامبر(ص)بودندکه لشکرعمرسعدگمان کردند پیامبر(ص)است که حضرت علی اکبر(ع)فرمود:اناعلی بن الحسین بن علی(ع)وبعدبحث ولایت وتوحید راعنوان کردوفضایل امام حسین(ع)راتوصیف فرمود فضایل حضرت علی اکبر(ع)به قدری بودکه درزیارت عاشورابه ایشان سلام داده شده السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین لفظ علی بن الحسین اشاره به وجود بابرکت حضرت علی اکبر(ع)دارد و قبرحضرت نیز پایین قبرامام حسین(ع) است. برای روشن فضایل حضرت به معرفی جعفرکذاب می پردازیم جعفرکذاب فرزند امام هادی(ع) بود که به دروغ ادعای نبوت کردوخودرابه جای امام زمان(عج)معرفی کردپس می رساندکه درست است که پدرجعفر معصوم بودامام جعفر کذاب شدوادعای امامت کردپس اگربگوییم فضایل حضرت علی اکبر(ع)فقط به خاطراین بوده که فرزندامام حسین(ع)بوده درست نیست لذاحضرت علی اکبر(ع) خودشان خودسازی داشته اندوشرایط مساعدبوده ولقمه حلال خورده اند ولی مهم اختیار انسان است حضرت به اختیارخود اینگونه شده بودند وبه همین دلیل امام حسین در وصف ایشان فرمودند:
« اللهم اشهدعلی هولاءالقوم فقدبرزعلیهم غلام اشبه الناس خلقاوخلقاومنطقابرسولک » خدایا شاهد باش بر این قوم به سوی آنها آشکار می شود پسری که شبیه ترین فرد از نظر ظاهر واخلاق وگفتار به پیامبر(ص) است.
درنظربگیریم که خلقت پیامبرهیچ نقصی نداشته وحضرت علی اکبر(ع)شبیه ترین فردبه پیامبر(ص)بوده پیغمبری که قرآن درمورداخلاق ایشان فرموده:
انک لعلی خلق عظیم
حضرت علی اکبر(ع) ازنظراخلاق هم شبیه ترین فردبه پیامبر(ص)بوده است ازنظرمنطق هم شبیه ترین فردبه پیامبر(ص) بوده گفتارپیامبربه فرموده ی قرآن ازروی هوای نفس نبوده امام حسین دروصف علی اکبرفرمود:علی اکبرشبیه ترین فرد از نظر گفتار به پیامبراست یعنی ماینطق علی الهوی (بدون هوای نفس)است ودرادامه فرمود:وکنااذاشفقناالی بنیک نظرناالی وجهه خدا این پسررابا این ویژگی به میدان می فرستم هرگاه دلمان برای پیامبرتنگ می شدبه جمال اونگاه می کردیم.
علی رغم اینکه برامام حسین(ع)بسیار سخت گذشت امام حتی یک کلمه نمی گوید که عدم رضایت بر خداوند را برساند طبق آیه قرآن معصوم هم احساس دارد چرا که می فرماید:
انابشر مثلکم یوحی الی
پیامبرفرمودمن هم بشری مثل شما هستم پس امام حسین(ع)نیز احساس داردولی چون می داند رضای خدادراین بوده ناراضی نیست.
حضرت علی اکبر(ع)اولین شهید بنی هاشم درصحنه ی کربلا بود. حضرت علی اکبر(ع)چنان مقام ویژه ای نزد امام حسین (ع) داشت که هیچ گاه نفرین نکرده بودبعدازشهادت حضرت علی اکبر(ع)برلشکریان یزید نفرین کرد وفرمود:
قطع الله رحمک ونفرین کرد که خداعمرسعدرامقطوع النسل کند که مقطوع النسل هم شد از حضرت علی اکبر(ع)الگو بگیریم جوان باید گفتار و رفتار و اخلاقی شبیه حضرت علی اکبر(ع)داشته باشدحضرت علی اکبر(ع)ازنظرشجاعت بی نظیربودوشهادت راسعادت می دانست و از مرگ هراسی نداشت و امام حسین(ع)فرمود:لااری الموت الا سعاده والحیاه مع الظالمین الابرما(من مرگ راجزسعادت نمی بینم وحیاه باظالمین راجزذلت نمی بینم )
روزی معاویه درجمعی نشسته بود و پرسید چه کسی به خلافت برازنده تر است؟ گفتند معاویه بن ابوسفیان! معاویه گفت: ای دغل بازان چاپلوس خودتان می دانید که دروغ می گویید. بما اولی الناس بهذا الامر علی بن الحسین بن علی جده رسول الله (شایسته ترین فردبرای خلافت علی بن الحسین بن علی (علی اکبر)که جد اورسول الله است می باشد)در ادامه سخنش معاویه گفت:
و فیه شجاعه بنی هاشم و سخاه بنی امیه و… ثقیف (شجاعت بنی هاشم و سخاوت بنی امیه و خوش رویی قبیله ثقیف را دارد).
در وصف فضایل حضرت علی اکبر(ع)همین بس که دشمنان مدحش کردند! چه رسد به دوستان…
aviny.com
این سالشمار، سوانح احوال و وقایع تاریخی، سیاسی حیات 53 ساله شهید آیت الله دکتر بهشتی را از تولد تا شهادت گزارش می کند.
* 2 آبان 1307 تولد در محله لُنبان اصفهان در خانواده ای روحاني (پدر: حجت الاسلام سيد فضل الله حسيني بهشتي. مادر: معصومه بيگم خاتون آبادي. پدر بزرگ مادري: آیت الله العظمي مير محمد صادق خاتون آابادي)
* 1311 : آغاز تحصيل در سن چهار سالگي
* 1314 : تحصيل در دبستان ثروت (اصفهان)
* 1317: تحصيل در دبيرستان سعدي (اصفهان)
* 1321: ترك تحصيل در دبيرستان (سال سوم) و آغاز تحصيل علوم حوزوي در مدرسه صدر (اصفهان)
* 1324: تحصيل ادبيات عرب, فقه و اصول , منطق و دروس ابتدايي فلسفه (اصفهان)
* شهريور 1325: مهاجرت و اقامت در مدرسه حجتيه و استفاده از محضر اساتيدي چون آیت الله داماد, آیت الله اردكاني (قم)
* فروردين 1326: شروع درس در محضر امام خميني، آیت الله حجت و آیت الله العظمي بروجردي (قم)
* رمضان 1326: آغاز سفرهاي تبليغي به دورترين روستاها همراه آقایان مرتضي مطهري و حسينعلي منتظري به توصيه آیت الله العظمي بروجردي
* 1327: مباحثه و اشنايي با آقایان محمد مفتح, موسي شبيري زنجاني، موسي صدر, ناصر مكارم شيرازي, احمد آذري قمي, سيد مهدي روحاني, علي مشكيني اردبيلي و عبدالرحيم رباني شيرازي
* 1328: شروع جلسات «گفتار ماه » و انتشار مقالات آن جلسهها در كتابهاي «گفتار ماه» و «گفتار عاشورا»
* 1329: شركت در امتحان ديپلم ادبي و امتحان ورودي دانشكده معقول و منقول (الهيات و معارف اسلامي) دانشگاه تهران
* 1330: عزيمت به تهران و اموختن زبان انگليسي (به طور فشرده)
* 29 / 4 / 1330: حضور در ستاد اعتصاب تلگرافخانه اصفهان، عليه صحبتهاي قوام و سخنراني كه منجربه احضار در شهرباني شد
* 1330: بازگشت به قم و تدريس زبان انگليسي در دبيرستانها و تكميل تحصيلات و تدريس در حوزه علميه قم؛ اشنايي با علامه سيد محمد حسين طباطبايي و شركت در جلسات بحث كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم»
* 1333: تاسيس دبيرستان «دين و دانش» در قم
* 1334: اخذ مدرك كارشناسي رشته معقول (فلسفه و حكمت اسلامي) با عنوان پايان نامه «بساطت يا تركّب جسم» زير نظر دكتر محمود شهابي و تصويب هيات داوران با درجه عالي از دانشگاه تهران
* 1335: آغاز دوره دكتري در رشته معقول
* 1338: تهيه و تنظيم كتاب «نماز چيست؟
* 1339: سازماندهي نحوه اموزش در حوزه علميه قم با همكاري جمعي از فضلا و تشكيل كلاس زبان انگليسي و مكالمه عربي روزمره و علوم طبيعي براي طلاب مستعد (مدرسه حقاني)
* 1339: تهيه و تنظيم مقاله «بانكداري و قوانين مالي اسلام», مقاله: عالم خلق و عالم امر در قرآن» و مقاله «يك قشر جديد در جامعه ما»
* فروردين 1340: فوت آیت الله العظمي بروجردي
* شهريور 1340: اجراي ازمايشي طرح نوين اموزش در حوزه به همراه آقایان علي مشكيني, عبدالرحيم رباني شيرازي و همكاري
* آیت الله العظمي گلپايگاني
* خرداد 1341: زمينه سازي نهضت براي رهبري امام خميني با ايجاد «كانون دانش اموزان قم»، با همكاري آقای محمد مفتح، تهيه و تنظيم مقاله روحانيت در اسلام و در ميان مسلمين.
* 1342: پيشنهاد امام خميني جهت اقامت در اصفهان به منظور سامان دادن به فعاليتهاي مبارزاتي ان شهر و عدم پذيرش ايشان به علت اهميت شهر قم
* 1342: تهيه و تنظيم مقاله قانون عليت در علم و دين» در كنار سخنرانيهاي مهم در جلسات ماهيانه انجمن اسلامي مهندسين
* 1342: تشكيل هسته تحقيقاتي به منظور كار پژوهشي درباره حكومت اسلامي و ايراد سخنرانيهاي مهم از جمله سخنراني در جشن مبعث
* دانشگاه تهران با عنوان مبارزه با تحريف يكي از هدفهاي پيامبر اسلام
* 1342: منع اقامت در قم به دستور ساواك و مهاجرت به تهران. عضويت در شوراي روحانيت و فقاهت هيئتهاي موتلفه اسلامي به توصيه امام خميني همراه آقایان مرتضي مطهري, محي الدين انواري, مهدي مولايي
* 1343: منتظر خدمت شدن از اموزش و پرورش بر اثر فشارهاي ساواك و سخنراني در جشن ميلاد پيامبر(ص) در مدرسه چهارباغ كه منجربه احضار به شهرباني اصفهان شد
* فروردين 1344: عزيمت به آلمان با توصيه مراجع تقليد و اداره مركز اسلامي هامبورگ (آلمان )
* 1345: ارسال و تنظيم گزارشاتي از مركز اسلامي هامبورگ براي مبارزان داخلي همچون آقایان محمد علي رجائي ، مرتضي جزايري، مهندس مهدي بازرگان، مرجع مبارز آیت الله العظمي ميلاني و …
* 1347: تهيه و تنظيم كتاب «صداي اسلام در اروپا» به پنج زبان دنيا
* 1348: تهيه و تنظيم مقالههاي «كدام مسلك» و «نقش ايمان در زندگي اسلام»
* تابستان 1348: سفر به عراق و ديدار و گفتگو با امام خميني، آیت الله العظمي خوئي، آیت الله سيد محمد باقر صدر و آیت الله العظمي حكيم
* 1348: سفر به كشورهاي سوريه و لبنان و تركيه و بازديد از فعاليتهاي اسلامي و تجديد عهد با امام موسي صدر
* 1349: بازگشت به ايران و ممنوعيت خروج از كشور به دستور ساواك
* 1349: پرونده سازي ساواك به واسطه سخنرانيها و فعاليتها در آلمان به ويژه سخنراني پيرامون «خداپرستي و قوانين عادلانه اسلام»
* 18 / 12 / 1349: اشتغال مجدد در اموزش و پرورش و كسب عنوان كارشناس ارشد كتابهاي علوم ديني در« سازمان كتابهاي درسي ايران»
* 1350: تاسيس مركز تحقيقات اسلامي، با همكاري آقایان سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي, محمدجواد باهنر و محمدرضا مهدوي كني
* 1350: آغاز جلسات تفسير قرآن و تحليل مسائل سياسي تحت پوشش هيات «مكتب قرآن»
* 1351: تنظيم طرح ناتمام «ايدئولوژي اسلامي براي نسل جوان» با همكاري آقای مرتضي مطهري (به توصيه امام خميني)
* 1351: تهيه و ارسال مقاله «حكم الجهاض و التعقيم في الشريعه الاسلاميه»، جهت كنفرانس سازمان بهداشت جهاني در شهر رباط (پآیتخت كشور مراكش) در زمينه تنظيم خانواده از ديدگاه اسلام
* 1353: دفاع از پايان نامه دكتري تحت عنوان «مسائل ما بعدالطبيعه در قرآن »، با حضور هيات داوران آقایان مرتضي مطهري، محمد مفتح، اميرحسين اريان پور و مصلح (با درجه بسيار خوب)
* 1353 : تنظيم و انتشار كتاب «خدا از ديدگاه قرآن»
* 25 / 8 / 1353: سخنرانيهاي متعدد پيرامون مرجعيت , رهبري ، امامت و امت كه منجر به انعكاس در گزارشات ساواك شد.
* 1354: دستگيري و بازداشت چند روزه در كميته مركزي ضد خرابكاري (بر اساس گزارشهاي ساواك از سخنرانيها)
* 16 / 1 / 1354: برقراري مجدد جلسات «مكتب قرآن» (بعد از بازداشت)
* 5 / 11 / 1355: ادامه فعاليتهاي روشنگرانه, عليه رژيم و صدور اعلاميه به مناسبت فوت آقای محمد همايون بنيان گذار حسينيه ارشاد و تبديل مجلس مزبور به يك تجمع سياسي اعتراض اميز
* 1356: برقراري جلسات بحث پيرامون «شناخت از ديدگاه قرآن» (در منزل)
* فروردين 1357: سفر به اروپا و امريكا جهت هماهنگي بين حركتهاي سياسي معتقد به رهبري امام خميني
* 1357: پيريزي جامعه روحانيت مبارز همراه با آقایان مرتضي مطهري, محمد مفتح, محمد امامي كاشاني, ملكي ، سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي، علي اصغر مرواريد و …
* 1357: صدور اعلاميه در اعتراض به محاصره منزل امام خميني در عراق
* 16 / 7 / 1357: ارسال نامه به رئيس جمهور فرانسه براي حفظ حرمت امام خميني در مدت اقامت ايشان در ان كشور
* 30 / 7 / 1357: صدور اعلاميه همراه با آقایان محمد جواد باهنر, مرتضي مطهري, مهدي كروبي ومحمد رضا مهدويكني و محكوم كردن فاجعه مسجد كرمان
* ابان 1357: سفر به پاريس جهت مذاكره و هماهنگي با امام خميني, صدور فرمان امام خميني براي تشكيل شوراي انقلاب
* 14 / 8 / 1357: صدور اعلاميه در اعتراض به حكومت نظامي و كشتار 13 ابان دانشگاه تهران همراه روحانيون از جمله آقایان مرتضي مطهري, محمد مفتح، محمد رضا مهدوي كني ، سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي, اكبر هاشمي رفسنجاني.
* 1357: حضور و سخنراني در راهپيمايي عظيم عاشورا همزمان با اوج مبارزات مردم عليه رژيم ستمشاهي
* 25/ 10/ 1357: فرار شاه از ايران
* 4 / 11 / 1357: سخنراني با عنوان «اسلام دين ازادي است»
* بهمن 1357: اعلام رسمي تشكيل شوراي انقلاب به فرمان حضرت امام با همكاري آقایان مرتضي مطهري, محمد جواد باهنر, اكبر هاشمي رفسنجاني, سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي, سيد محمود طالقاني، سيد علي خامنه اي , محمدرضامهدوي كني, مهدي بازرگان, مصطفي كتيرايي, يدالله سحابي و احمد صدر سيد حاج جوادي.
* 8 / 11 / 1357: تحصن همراه ديگر روحانيون در دانشگاه تهران به علت ممانعت از امدن امام خميني به كشور.
* 17 / 11 / 1357: معرفي مهندس بازرگان از طرف امام خميني به عنوان رئيس دولت موقت
* 22 / 11 / 1357: پيروزي باشكوه انقلاب ملت مسلمان ايران
* 26 / 11 / 1357: فرمان خلع سلاح عمومي و تحويل اسلحه ها به مساجد و كميتههاي انقلاب
* 29 / 11 / 1357: اعلام موجوديت حزب جمهوري اسلامي به همراه آقایان سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي, اكبر هاشمي رفسنجاني,
* سيد علي خامنهاي و محمد جواد باهنر
* 9 / 12 / 1357: بازگشت امام خميني به قم
* 11 / 12 / 1357: انتساب آقای مهدي هادوي، بعنوان اولين دادستان كل انقلاب اسلامي
* 9 / 12 / 1357: تاسيس بنياد مستضعفان
* 14 / 12 / 1357: تاسيس كميته امداد
* 2 / 1 / 1358: سفر به كردستان همراه با آقایان , داريوش فروهر, اكبر هاشمي رفسنجاني, احمد صدر حاج سيد جوادي, ابولحسن بني صدر, به سرپرستي آقای طالقاني براي رسيدگي به تشنجات كردستان
* 12 / 1 / 1358: همه پرسي جمهوري اسلامي
* 21 / 1 / 1358: تاسيس بنياد مسكن انقلاب اسلامي
* 2 / 2 / 1358: تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي
* 3/ 2/ 1358: ترور سرلشكر قره ني توسط گروه فرقان
* 6 / 2 / 1358: ديدار عبدالسلام جلود (وزير امور خارجه ليبي) با برخي از رهبران حزب جمهوري اسلامي (آقایان سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي، اكبر هاشمي رفسنجاني, محمد كاظم بجنوردي, سيد علي خامنه اي ، سيد محمدحسيني بهشتي و حسن آیت)
* 12 / 2 / 1358: ترور آیت الله مرتضي مطهري مقابل خانه دكتر يدالله سحابي
* 3 / 3 / 1358: ترور نافرجام آقای اكبر هاشمي رفسنجاني توسط گروه فرقان
* 9 / 3 / 1358: انتشار اولين شماره روزنامه جمهوري اسلامي (ارگان حزب جمهوري اسلامي)
* خرداد 1358: انتقاد از اعتراض و اعلام نظر آقای حسن نزيه درباره كميته هاي انقلاب
* 26/ 3 / 1358: مصاحبه مطبوعاتي دفاع و توضيح درباره مجلس خبرگان
* 27/ 4 / 1358: تشكيل جهاد سازندگي و تعيين آقای علي اكبر ناطق نوري به عنوان نماينده امام خميني در ان نهاد
* 9/ 4 / 1358: آغاز فعاليت مجلس خبرگان قانون اساسي
* 17/ 4 / 1358: ترور حاج محمد تقي حاج طرخاني توسط گروه فرقان
* 29/ 4 / 1358: تركيب شوراي انقلاب و هيات دولت موقت با عضويت آقایان محمد جواد باهنر (اموزش و پرورش) , اكبر هاشمي رفسنجاني و محمدرضا مهدوي كني (وزارت كشور) سيد علي خامنهاي (دفاع ملي) ابوالحسن بني صدر (وزارت اقتصاد و دارايي)
* 28 / 4 / 1358: شركت در ائتلاف بزرگ احزاب و سازمانها براي نمايندگي مجلس خبرگان
* 4/5/1358: فرمان برگزاري نماز جمعه از طرف امام خميني به آیت الله طالقاني
* 15/5/1358: اعلام نتايج قطعي مجلس خبرگان و تعلق 60% اراء ماخوذه (931 /538/ 1) از حوزه انتخابيه تهران براي دكتر بهشتي
* 28/5/1358: اولين جلسه مجلس خبرگان به رياست آیت الله حسينعلي منتظري
* 19/5/1358: پاسخ به معترضان و منتقدان انتخابات مجلس، به علت كسب اراء بالا توسط اعضاء حزب جمهوري اسلامي
* 4 / 6 / 1358: ترور حاج مهدي عراقي و فرزندش حسام الدين عراقي توسط گروه فرقان
* 19/6/1358: فوت آیت الله طالقاني
* 5 / 7 / 1358: مصاحبه مهم اوريانا فالاچي با امام خميني
* 4 / 8 / 1358: راهپيمايي بزرگ ميثاق با رهبري به دعوت حزب جمهوري اسلامي
* 10 / 8 / 1358: ترور آیت الله قاضي طباطبايي امام جمعه تبريز
* 15/ 8 / 1358: استعفاي مهندس مهدي بازرگان، به دنبال اشغال سفارت امريكا در تهران
* 24/ 8 / 1358: اخرين جلسه مجلس خبرگان و تدوين قانون اساسي
* 10/ 9 / 1358: برگزاري سمينار بررسي قانون اساسي در دانشگاه تهران
* 19/ 9 / 1358: همه پرسي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران
* 27/ 9 / 1358: ترور آیت الله محمد مفتح توسط گروه فرقان
* 29/ 9 / 1358: بازداشت آقای عباس امير انتظام به جرم جاسوسي
* 12/10/ 1358: موج گسترده نامزدي افراد براي شركت در اولين انتخابات رياست جمهوري
* 11/ 11/ 1358: بمبارانهاي تبليغاتي حزب خلق مسلمان و حملات خونين به قم و تبريز
* بهمن 1358: ترور نافرجام آیت الله صدوقي امام جمعه يزد
* بهمن 1358: بستري شدن امام خميني در بيمارستان قلب مهدي رضايي
* بهمن 1358: انتخاب آقای ابوالحسن بني صدر به رياست جمهوري
* 4 / 12 / 1358: حكم امام به دكتر بهشتي براي رياست ديوان عالي كشور
* 22 / 12 / 1358: تاسيس بنياد شهيد انقلاب اسلامي
* 1 / 12 / 1358: انتخاب اعضاي شوراي نگهبان قانون اساسي
* 27/ 12 / 1358: گزارش كار شوراي انقلاب به عنوان بالاترين نهاد تصميم گيري كشور به مردم
* 25/ 12 / 1358: پايان اولين انتخابات مجلس شوراي اسلامي و كسب بيشترين ارا توسط نامزدهاي حزب جمهوري اسلامي
* 2 / 1 / 1359: سفر به مناطق جنگي غرب و جنوب كشور
* 18/ 1 / 1359: اماده باش ارتش براي مقابله با عراق و تشكيل كميسيون امنيت ملي
* 7 / 2 / 1359: عمليات نظامي نافرجام امريكا در صحراي طبس و شهادت محمد منتظر قائم
* 21/ 2 / 1359: اولين مرحله انتخابات مجلس شورا، با انتخاب 220 نماينده
* خرداد 1359: آغاز كار مجلس شورا و درگيريها براي انتخاب نخست وزير
* 18 / 3/ 1359: سفر دكتر بهشتي به شيراز و تحليل وضعيت انقلاب
* 29 / 3 / 1359: اظهار نظر دكتر بهشتي درباره ماجراي نوار سخنراني آقای حسن آیت
* 21 / 4 / 1359: كودتاي نا فرجام نوژه
* 24 / 4 / 1359: پايان كار شوراي انقلاب
* 29 / 4 / 1359: نخست وزيري آقای محمد علي رجايي
* 9 / 6 / 1359: معرفي كابينه توسط آقای رجايي
* 21 / 6 / 1359: اعلام تصميم شوراي عالي دفاع درباره ادامه جنگ
* مرداد 1359: سفر دكتر بهشتي به اذربايجان و سخنراني در جمع ارتشيان به منظور ترغيب شركت فعالانه انها در جنگ
* مرداد 1359: سفر دكتر بهشتي به امل و سخنراني در جمع مردم
* 12 / 6 / 1359: سخنراني درباره كابينه آقای رجايي و اشغال سفارت امريكا
* 14 / 8 / 1359: آغاز محاكمه محمد رضا سعادتي و عضوبرجسته مجاهدين خلق ايران به جرم جاسوسي براي اتحاديه جماهير شوروي
* 29 / 8 / 1359: سخنراني دكتر بهشتي در راهپيمايي بزرگ تاسوعا (تهران)
* 4 / 9 / 1359: موضع گيري و اعلام نظر درباره «مكتب و تخصص»
* اذر 1359: تعيين هيات سه نفره منتخب امام در مورد اصلاحات ارضي و واگذاري زمين (آقایان حسينعلي منتظري, علي مشكيني,
* سيد محمد حسيني بهشتي)
* 16 /10/ 1359: سفر به مشهد و سخنراني در پادگان ارتش
* 2 /10 / 1359: سخنراني و اعلام نظر درباره ليبراليسم و ازادي
* 3 / 10/ 1359: سوء قصد نافرجام به آقای سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
* 16 / 11 / 1359: اظهار نظر درباره گروگانها و اسناد سفارت امريكا
* 23/11/1359: سخنراني در قم و اعلام مواضع ضد امريكايي
* 25/11/1359: مصاحبه با روزنامه كيهان درباره تعديل ثروتها، اسناد سفارت امريكا و دادگاههاي مدني
* 27/11/1359:سخنراني و انتقاد مهندس مهدي بازرگان از رئيس جمهور (ابوالحسن بني صدر), نخست وزير( محمد علي رجايي) و رئيس ديوانعالي كشور ( سيد محمد حسيني بهشتي)
* 30/11/1359: مصاحبه مطبوعاتي و اعلام نظر درباره حمله به سخنرانيها و شخصيتها (بعد از حمله به سخنراني حجت الاسلام حسن لاهوتي در رشت)
* 7/12/1359: مصاحبه مطبوعاتي و اظهار نظر درباره سندهاي مربوط به سفر آلمان، چماقداري و ازادي 3 گروگان انگليسي
* 14/12/1359: سخنراني در زمينه جنگ و اظهار نظر درباره هيات اعزامي به ايران براي اتش بس با عراق
* 14/12/1359: سخنراني آقای ابوالحسن بني صدر به مناسبت درگذشت دكتر محمد مصدق در دانشگاه تهران
* 21/12/1359: اظهار نظر و موضع گيري عليه وقايع دانشگاه و خروج عده اي از نمايندگان به عنوان اعتراض
* 24 / 12/ 1359: درخواست آقای ابوالحسن بني صدر براي مناظره با آقایان محمد علي رجايي ، سيد محمد حسيني بهشتي و
* اكبرهاشمي رفسنجاني
* 25/12/1359: اطلاعيه روابط عمومي دادگستري و اعلام شرايط مناظره تلويزيوني با آقای ابوالحسن بني صدر
* 28/12/1359: مصاحبه مطبوعاتي و اعلام نظر در خصوص مشكلات داخلي و قضاياي جنگ
* 8/1/1360:پيام نوروزي و اشاره به مسائل مهم روز
* 15/1/136: تشكيل هيات براي حل اختلاف سران كشور توسط امام خميني متشكل از آقایان محمدرضا مهدوي كني, محمد يزدي و
* شهابالدين اشراقي
* 27/1/1360:مصاحبه مطبوعاتي و بيان مسائل در رابطه جنگ و مسائل روز
* 7/2/1360: بيانيه 10 ماده اي امام خميني براي حل اختلاف سران كشور
* 17/2/1360:ديدار از جبهههاي جنوب (اهواز)
* 27/2/1360: شكست حصر آبادان
* 31/2/1360: مصاحبه مطبوعاتي درباره تغييرات در قوه قضاييه و مسئله سرقت اسناد وزارت خارجه
* 6/3/1360: مصاحبه مطبوعاتي و توضيح درباره جو متشنج جامعه
* 7/3/1360: سخنراني شديداللحن امام خميني در تذكر به رئيس جمهور
* 13/3/1360: اعتراض رئيس جمهور (آقای ابوالحسن بني صدر) به اظهارات سخنگوي هيات حل اختلاف (آقای شهابالدين اشراقي)
* 14/3/1360: اعتراض سخنگوي هيات حل اختلاف به نامه رئيس جمهور
* 14/3/1360: مصاحبه مطبوعاتي با شركت خبرنگاران خارجي و داخلي و اظهار نظر درباره هيات حل اختلاف و گفته هاي رئيس جمهور
* 17/3/1360: ديدار از جبهههاي جنوب و شركت در سمينار جنگ و جهاد و سخنراني در اهواز
* 20/3/1360: اعلام غير قانوني بودن فعاليتهاي «دفتر هماهنگي مردم با رئيس جمهور» توسط وزير كشور (آقای محمدرضا مهدوي كني)
* 21/3/1360:بركناري آقای ابوالحسن بني صدر از فرماندهي كل قوا به فرمان امام خميني
* 21/3/1360:مصاحبه مطبوعاتي و موضع گيري درباره اختيارات رئيس جمهور طبق قانون اساسي
* 26/3/1360:منحل شدن هيات حل اختلاف با استعفاي آقای شهابالدين اشراقي
* 30/3/1360: مصاحبه مطبوعاتي و طرح مسائل مربوط به تخلفات آقای ابوالحسن بني صدر
* 31/3/1360: راي مجلس به عدم كفآیت سياسي رئيس جمهور
* 31/3/1360: شهادت مصطفي چمران وزير دفاع در جبهه جنگ با عراق
* 2/4/1360: تشكيل شوراي موقت رياست جمهوري متشكل از آقایان محمد علي رجايي (نخست وزير), سيد محمد حسيني بهشتي (رئيس ديوانعالي كشور) و اكبر هاشمي رفسنجاني (رئيس مجلس شوراي ملي)
* 4/4/1360: دعوت از گروهها براي همفكري و معرفي كانديداي مشترك رياست جمهوري
* 6/4/1360: ترور نافرجام امام جمعه تهران آقای سيد علي خامنهاي در مسجد اباذر تهران
* 7/4/1360: انفجار بمب در دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي و شهادت آیت الله سيد محمد حسيني بهشتي همراه 72 تن از ياران انقلاب
*******************************************************
منبع : بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر محمد حسینی بهشتی